Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (21 milliseconds)
English
Persian
hire
اجرت کرایه کردن
hires
اجرت کرایه کردن
hiring
اجرت کرایه کردن
Other Matches
hire purchase
کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود
to charter
کرایه کردن
hiring
کرایه کردن
freight
کرایه کردن
hires
کرایه کردن
hire
کرایه کردن
affreight
کرایه کردن
rent
کرایه کردن
to freight out and home
دوسره کرایه کردن
hiring
اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
hires
اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
hire
اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
rent
کرایه اجاره کردن یا دادن
time charter
کرایه کردن موقت کشتی
lease
کرایه کردن اجاره کردن
leases
کرایه کردن اجاره کردن
use and occupation
عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
hire
اجرت
fee
اجرت
salaries
اجرت
salary
اجرت
feoff
اجرت
premium
اجرت
waged
اجرت
premiums
اجرت
wage
اجرت
remunerations
اجرت
waging
اجرت
fee
[payment to professional people]
اجرت
professional fee
اجرت
hiring
اجرت
wages
اجرت
remuneration
اجرت
hires
اجرت
waging
اجرت کارمزد
brokerage
اجرت دلال
quit rent
اجرت المثل
wage
اجرت کارمزد
specified wage
اجرت المسمی
assize rent
اجرت المسمی
specified rent
اجرت المسمی
fair equivalent remuneration
اجرت المثل
waged
اجرت کارمزد
wages
اجرت کارمزد
remuneration
اجرت المثل
remunerations
اجرت المثل
reasonable of average wage fair
اجرت المثل
rent proper
اجرت المسمی
carriages
بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
carriage
بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
reward
جزاء اجرت در جعاله
rewarded
جزاء اجرت در جعاله
rewards
جزاء اجرت در جعاله
pays
حقوق ماهیانه اجرت
paying
حقوق ماهیانه اجرت
pay
حقوق ماهیانه اجرت
stowage
اجرت تنگ هم چیدن کالا
fees
پرداخت اجرت به صورت همت عالی
rent
کرایه
cost of transport
کرایه
lease
کرایه
hiring
کرایه
hires
کرایه
fares
کرایه
fraught
کرایه
hire
کرایه
freight collect
پس کرایه
fared
کرایه
balance of freight
پس کرایه
back freigt
پس کرایه
leases
کرایه
freight forward
پس کرایه
meed
کرایه
carrige forward
پس کرایه
passage money
کرایه
fare
کرایه
back rent
پس کرایه
faring
کرایه
transport charges
کرایه
freight
کرایه
backfreight
پس کرایه
carriage forward
پس کرایه
hires
کرایه دادن
fared
کرایه مسافر
fare
کرایه مسافر
let out on hire
کرایه دادن
carfare
کرایه ماشین
passage
دریا کرایه
hiring
کرایه دادن
freight
کرایه کشتی
back freigt
پرداخت کرایه
demurrage
کرایه معطلی
tenants
کرایه نشین
tenant
کرایه نشین
hack
درشکه کرایه
renter
کرایه نشین
hacked
درشکه کرایه
hach
کرایه دادن
passage money
کرایه مسافر
hacks
درشکه کرایه
carrige
کرایه حمل
faring
کرایه مسافر
carfare
کرایه اتوبوس
passages
دریا کرایه
hire
کرایه دادن
fares
کرایه مسافر
fares
کرایه حمل و نقل
carriage forward
کرایه در مقصدپرداخت میشود
cartage
کرایه گاری مکاری
back rent
کرایه عقب افتاده
tenant
کرایه نشین متصرف
chartering
دربست کرایه دادن
railway freight
کرایه راه اهن
How much is the fare to ... ?
کرایه تا ... چقدر است؟
portage
کرایه فرفیت کشتی
to let something
[British E]
[Real Estate]
کرایه دادن چیزی
fared
کرایه حمل و نقل
twon car
اتومبیل کرایه مسافری
charter
دربست کرایه دادن
tenants
کرایه نشین متصرف
to let something on a lease
کرایه دادن چیزی
to rent out something
کرایه دادن چیزی
to hire out something
کرایه دادن چیزی
faring
کرایه حمل و نقل
fare
کرایه حمل و نقل
charters
دربست کرایه دادن
chartered
دربست کرایه دادن
hackney
درشکه کرایه اسب کرایبه
fiacre
کالسکه یا درشکه چهارچرخه کرایه
freighter
کرایه کننده کشتی باری
Rented (rental) car.
اتومبیل اجاره ای (کرایه شده )
advance freight
پیش پرداخت کرایه حمل
What is the charge per day?
کرایه روزانه چقدر است؟
taximeter
نشان دهنده کرایه تاکسی
circulating library
کتابخانهای که کتاب کرایه میدهد
freighters
کرایه کننده کشتی باری
carriage payed
کرایه حمل پرداخت شده
What's the charge per hour?
کرایه هر ساعت چقدر است؟
carrige forward
کرایه به عهده گیرنده کالا
cost and frieght
قیمت کالا به اضافه کرایه حمل
voyage charter
کرایه کشتی جهت سفری خاص
tie line
کانال مخابراتی کرایه داده شده
out leased
انبارهای کرایه شده از خارج از پادگان
i am behind in my rent
کرایه خانه ام عقب افتاده است
lodging house
محل کرایه دادن اطاق مسافرخانه
subsidized accommodation
منزل با کمک هزینه
[کرایه و غیره]
What's the fare to the airport?
نرخ کرایه تا فرودگاه چقدر است؟
What's the fare to Manchester?
کرایه تا شهر منچستر چقدر است؟
freight
کرایه کشتی ارسال بار با هواپیما یاکشتی
What's the fare to city centre?
نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
dead carriage
کرایه باربری جهت فرفیت استفاده نشده
What's the fare to this address?
نرخ کرایه تا این آدرس چقدر است؟
apprenticeship
دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
apprenticeships
دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
dead carriage
کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead freight
کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
livery stable
اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسبهای دیگران
baltic exchange
بازار یاتالار بورسی در لندن که مربوط به کرایه کشتی ومعاملات مربوطه میباشد
forwarding merchant
حق الزحمهای دریافت می دارد بدون انکه دروسیله حمل یا پرداخت کرایه شریک باشد
free haul
در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
third party lease
توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
dead weights
کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead weight
کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead freight
کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
hackney coach
کالسکه یا درشکه کرایه درشکه چهارچرخه ودو اسبه
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com