English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 166 (8 milliseconds)
English Persian
hard goods اجسام پایدار ومقاوم
Other Matches
paramagnetic اجسام پارامغناطیسی
geniculate bodies اجسام زانویی
golgy tendon organ اجسام گلژی
somatology علم اجسام
ferromagnetic substances اجسام فرومغناطیسی
magnetic materials اجسام مغناطیسی
diamagnetic materials اجسام دیامغناطیسی
non magnetic materials اجسام نامغناطیسی
hard goods اجسام سخت
solids press down اجسام جامد سوی
isomer اجسام متشابه الترکیب
dynamics مبحث حرکت اجسام
salvage انبار اجسام قراضه
statics مبحث اجسام ایستا
salvaged انبار اجسام قراضه
salvages انبار اجسام قراضه
corpora quadrigemina اجسام چهار قلو
micromotion حرکت اجسام خرد
gyrostatics مبحث چرخش اجسام
salvaging انبار اجسام قراضه
static وابسته به اجسام ساکن
general properties of bodies خواص عمومی اجسام
separation of interfering substances جدا کردن اجسام مزاحم
shiwari شکستن اجسام سخت درکاراته
statics ایستاشناسی مبحث اجسام ساکن
telekinesis حرکت اجسام بوسیله ارواح
kinetic theory فرضیه حرکت ذرات کوچک اجسام
ballistics علم حرکت اجسام پرتاب شونده
dry measure مقیاسات واوزان اجسام خشک وجامد
dioptrics مبحث انکسار نور در اجسام شفاف
deep draw ساختن اجسام مقعر از ورقه فلزی
wham صدای بهم خوردن اجسام جامد
stereography فن نمایش اجسام جامد برسطح مستوی
physicochemical وابسته به خواص فیزیکی وشیمیایی اجسام
plastomer اجسام چند وجهی سخت وجامد
axiology علم ارزش یا خواص ونوامیس ذاتی اجسام
blister برجستگی دوکی شکل روی اجسام ایرودینامیکی
blistered برجستگی دوکی شکل روی اجسام ایرودینامیکی
ideogram تجسم و نمایش عقاید و افکارو اجسام با تصویر
blisters برجستگی دوکی شکل روی اجسام ایرودینامیکی
cabinet prejection نمایش اجسام برروی یک صفحه بوسیله تصاویر
stables پایدار
unflinching پایدار
abiding پایدار
livelong پایدار
stable پایدار
written in water نا پایدار
resistant پایدار
changeless پایدار
constants پایدار
perdurable پایدار
indissoluble پایدار
inexhaustible پایدار
persistent پایدار
stanch پایدار
never failing پایدار
durable پایدار
permanent پایدار
impermanent نا پایدار
constant پایدار
durometer اسبابی که بوسیله ان سختی وسفتی اجسام را معین میکنند
buttock lines نیمرخ تلاقی صفحات قائم باسطح اجسام صلب
catalyst عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت
mechanics علمی که درباره اثر نیرو بر اجسام بحث میکند
aerostatics مبحث مطالعهء اجسام ساکن و مایعات و گازها در هوا
catalysts عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت
perdurably بطور پایدار
steady state وضعیت پایدار
permanent magnet مغناطیس پایدار
baldachin سایبان پایدار
p.m. مغناطیس پایدار
baldachino سایبان پایدار
stable isotope ایزوتوپ پایدار
permanent flow بده پایدار
metastable نیم پایدار
metastable شبه پایدار
baldacchino سایبان پایدار
stable پایدار پابرجا
stables پایدار پابرجا
sustained illumination روشنایی پایدار
steady growth رشد پایدار
permanent پایدار ماندنی
magnet مغناطیس پایدار
magnets مغناطیس پایدار
stable oscillation نوسان پایدار
stable nucleus هسته پایدار
stable equilibrium تعادل پایدار
stable airfoil ایرفویل پایدار
stable air هوای پایدار
undying پایدار فناناپذیر
steady state growth رشد پایدار
proof weather هوا پایدار
stabilisers پایدار ساز
baldaquin سایبان پایدار
continous operation عملکرد پایدار
continuous fire اتش پایدار
fixed material مواد پایدار
fast پایدار باوفا
fasted پایدار باوفا
continuous wave موج پایدار
sustainable energy انرژی پایدار
air resistant پایدار در هوا
fasts پایدار باوفا
dielectric strength پایدار دی الکتریکی
coarse mine مین پایدار
stabilizer پایدار ساز
inconstantly بطور نا پایدار
fastest پایدار باوفا
c.w. موج پایدار
undamped oscillation موج پایدار
stabilizer پایدار کننده
undamped wave موج پایدار
unfailing کم نیامدنی پایدار
stabilisers پایدار کننده
indissolubly بطور پایدار
adjustable split die وسیله ای برای در آوردن دنده یا روزه در سطح خارجی اجسام
goldstone جامی که توسط اجسام طلایی رنگ پولک کاری شده
quasi stable elementry particle ذزه نیم پایدار
binary switch سویچی با دو وضعیت پایدار
diergolic خرج مایع پایدار
sustained fire اتش پایدار یادائمی
metastable state تراز نیم پایدار
metastable state حالت نیم پایدار
frequency stabilization پایدار نمودن فرکانس
future-oriented <adj.> پایدار [نسبت به آینده]
sustainable <adj.> پایدار [نسبت به آینده]
metastable solution محلول شبه پایدار
for good <idiom> برای همیشه ،پایدار
metastable phase فاز شبه پایدار
quasi stable elementry particle ذره شبه پایدار
self sustaining growth رشد خود پایدار
semistable elementry particle ذره شبه پایدار
semistable elementry particle ذره نیم پایدار
metasable equilibrium تعادل شبه پایدار
catapults هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulting هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulted هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
plastogene اجسام بسیار ریزیاختههای گیاهی که عامل پدیدههای حیاتی یاخته میباشند
catapult هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
continuous illumination روشنایی پایدار منطقه رزم
dowel bar میله پایدار کننده بتن
steady state equilibrium تعادل در وضعیت رشد پایدار
permanent magnet dynamic بلندگوی دینامیک با مغناطیس پایدار
equilibrium وضع ثابت و پایدار ترازمندی
sailings سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
cryogenics سرمازایی رشتهای از فیزیک که درباره تبادلات واثرات اجسام درحرارتهای پایین گفتگومیکند
sail سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
sailed سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
permanent magnet centering تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
unfaling تمام نشدنی کم نیامدنی پایدار با وفا
permanent magnet focusing تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
ether جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده ووسیله انتقال روشنایی و گرمامیشود
setting time [مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی]
warm-up روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
warm-ups روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
kinematics علم الحرکات علم اجسام متحرک
brinell hardness سنجش سختی نسبی اجسام جامد یا صلب توسط اندازه گیری میزان فرورفتگی ناشی از فشردن گلوله 01 میلیتری سخت روی سطح فلز موردازمایش
compound weave بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
toggle مربوط است به هر دستگاهی که دارای دو حالت پایدار است
toggles مربوط است به هر دستگاهی که دارای دو حالت پایدار است
sustained پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustains پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustain پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
energy transition عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
aerodynamics مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com