English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 176 (2 milliseconds)
English Persian
premature ignition احتراق نابهنگام احتراق بیموقع
Other Matches
crossfiring اتصال کوتاه بین دو سیم درسیستم احتراق که باعث احتراق نابهنگام میشود
critical grid current جریان احتراق شبکه ولتاژ احتراق شبکه
explosions احتراق
seeting on fire احتراق
oxidization احتراق
burning احتراق
arson احتراق
lighting احتراق
inflammation احتراق
firing احتراق
explosion احتراق
ignition احتراق
deflagration احتراق
combustion احتراق
heat value گرمای احتراق
ignitable قابل احتراق
heating value گرمای احتراق
hot bulb ignition احتراق سرسرخ
ignitability قابلیت احتراق
heat of combustion گرمای احتراق
combustion efficiency راندمان احتراق
combustion efficiency بازده احتراق
combustor محفظه احتراق
ignition spark جرقه احتراق
duplex ignition احتراق دوگانه
external combustion احتراق خارجی
firing order ترتیب احتراق
firing position موقعیت احتراق
flame out قطع احتراق
flash point نقطه احتراق
dual ignition احتراق دو برقی
combustion chamber محفظه احتراق
igniter switch سوئیچ احتراق
igniter switch کلید احتراق
ignition control کنترل احتراق
ignition current جریان احتراق
ignition device وسیله احتراق
ignition lag تاخیر احتراق
ignition pulse پالس احتراق
ignition pulse ایمپولز احتراق
ignition switch کلید احتراق
ignition voltage ولتاژ احتراق
inexplosive غیرقابل احتراق
internal combustion احتراق داخلی
ignition condition حالت احتراق
ignition circuit مدار احتراق
ignition choke پیچک احتراق
ignitibility قابلیت احتراق
ignition pulse ضربه احتراق
ignitible قابل احتراق
igniting agent عامل احتراق
igniting point نقطه احتراق
igniting spark جرقه احتراق
ignition by contact احتراق تماسی
ignition by incandescence احتراق التهابی
ignition cable کابل احتراق
ignition charge خرج احتراق
magneto ignition احتراق با مگنت
combustion area محفظه احتراق
combustiblity قابلیت احتراق
pre ignition زود احتراق
two spark ignition احتراق دو جرقهای
ignition اشتعال احتراق
triple ignition احتراق سه برقی
surface burning احتراق سطحی
sulfur اصل احتراق
advanced ignition اوانس احتراق
single ignition احتراق تک برقی
premature ignition احتراق زودرس
misfiring احتراق ناقص
combustible احتراق پذیر
combustible قابل احتراق
timing زمان احتراق
base ignition احتراق تحتانی
sulphur اصل احتراق
combustion اشتعال احتراق
firing accessories لوازم احتراق
burning brand نوع احتراق
combustibility قابلت احتراق
ignition analyzer اسیلوگراف کنترل احتراق
order of fire ترتیب احتراق موتور
jump spark ignition احتراق با جرقه جهنده
make and break ignition احتراق با قطع و وصل
maximum gate trigger current جریان احتراق حداکثر
ignition by contact breaking احتراق با قطع کنتاکت
maximum gate trigger voltage ولتاژ احتراق حداکثر
internal combustion engine موتور احتراق داخلی
ignition temperature درجه حرارت احتراق
internal combustion engines موتور احتراق داخلی
ignition voltage فشار الکتریکی احتراق
molar heat of combusion گرمای مولی احتراق
molar enthalpy of combusion انتالپی مولی احتراق
incombustibility عدم امکان احتراق
incombustible غیر قابل احتراق
ignition system سیستم احتراق موتور
preignition احتراق قبل از وقت
explosively بطور قابل احتراق
dual ignition system سیستم احتراق دوتایی
compression ingition احتراق توسط فشار
combustor سیستم احتراق توربین
delay zction firing عمل احتراق با تاخیر
constant pressure combustion احتراق در فشار ثابت
combustible جسم قابل احتراق
burning brand علامت احتراق نیمسوزی
cannular محفظه احتراق حلقوی شکل
timing تنظیم زمان احتراق موتور
firedamp گاز قابل احتراق معدن
burner cans محفظه احتراق موتورهای توربینی
vaporizing combustor سیستم احتراق توربین گاز
can annular محفظه احتراق حلقوی شکل
afterburning عملیات بعد از احتراق سوخت
capacitor discharge ignition سیستم احتراق با انرژی زیاد
can هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
canning هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
cans هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
ignition احتراق اتش زدن مشتعل کردن
precombustion chamber engine موتور با اطاق احتراق تراکم قبلی
explosive قابل احتراق ماده محترقه یا منفجره
backfire احتراق درموتورهای درونسوز قبل ازتکمیل عمل تراکم
backfiring احتراق درموتورهای درونسوز قبل ازتکمیل عمل تراکم
plug nozzle نازلی در موتورهای راکت بامحفظه احتراق حلقوی وپیچشی
backfires احتراق درموتورهای درونسوز قبل ازتکمیل عمل تراکم
backfired احتراق درموتورهای درونسوز قبل ازتکمیل عمل تراکم
burner compartment قسمتی از روپوش موتور که روی محفظه احتراق قرارگرفته است
hot test تست استاتیک موتور راکت که در ان احتراق واقعی صورت میگیرد
igniter ماده بسیار قابل احتراق که باماده ضعیفتر مخلوط میشود
charactristic lenght نسبت حجم محفظه احتراق به مساحت دهانه ورودی موتوردر راکت
restricted propellant سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد
residence time مدت زمانیکه قطرات کوچک سوخت در محفظه احتراق توربین گاز میمانند
multipropellant سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
hung start شرایطی در استارت توربینهای گاز که در ان احتراق صورت میگیرد ولی موتور به سرعت خودکفایی نمیرسد
multi chamber نوعی محفظه احتراق درموتورهای توربین که در ان محفظه ها دورتادورقرارگرفته اند
compression ignition احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
combustion starter مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
rate of flame propagation سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
diesel ramjet موتور رم جت که سرعت ان به حدی است که گرمای حاصل از تراکم هوای داخل ان برای احتراق سوخت کافی است
external combustion engine موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
engine موتور بنزینی موتور احتراق داخلی
ignition anode اند کمکی اند احتراق
firing order ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
untimely بیموقع
mistimed بیموقع
tideless بیموقع
out of time بیموقع
ill timed بیموقع
out of season بیموقع
impertinence or nency بیموقع
intempestive بیموقع
malapropos بیموقع
mistiming بیموقع گفتن
mistimes بیموقع گفتن
an a remark حرف بیموقع
mistime بیموقع گفتن
off بیموقع غیر صحیح
misapply بیموقع بکار بردن
unseasonably نابهنگام
unseasonable نابهنگام
premature نابهنگام
inopportune نابهنگام
prematurely نابهنگام
out of season نابهنگام
untimely نابهنگام
irony of fate نابهنگام
malapropos نابهنگام
intempestive نابهنگام
inopportunely نابهنگام
ill timed نابهنگام
anachronistic نابهنگام بیمورد
precocious پیش رس نابهنگام
foregone conclusion نتیجه نابهنگام
anachronous نابهنگام بیمورد
anachronic نابهنگام بیمورد
premature قبل از موقع نابهنگام
immature رشد نیافته نابهنگام
irony of fate پیشامدی که بخودی بخودناگوار نیست ولی نابهنگام است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com