English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
characteristic actuation probability احتمال مسلح شدن مین توسط مین جمع کن
Other Matches
poisson distribution این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
source مجموعه کدهای نوشته شده توسط برنامه نویس که مستقیماگ توسط کامپیوتر اجرا نمیشوند و باید به برنامه که هدف ترجمه شوند توسط کامپایلر یا منر
armed services قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
processor وارد کردن داده توسط اپراتور که توسط کامپیوتر اجرا میشود
readable آنچه توسط کسی یا توسط یک وسیله الکترونیکی قابل خواندن و فهمیدن باشد
digital read out نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
air turbine starter استارتری در موتورهای توربینی که توسط هوای فشرده توربین کوچکی را که توسط چرخدنده هایی باکمپرسور درگیراست میچرخاند
pull down menu فهرستی که میتواند توسط تیک کردن اشاره گر ماوس بر روی عنوان ان و یا توسط فشردن دکمه صفحه کلیدنمایش داده
gas plasma display صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas discharge display صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
environment متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
environments متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
menu برنامهای که دستورات آن از منو انتخاب می شوند توسط اپراتور و نه به صورت دستورات تایپی توسط کاربر
menus برنامهای که دستورات آن از منو انتخاب می شوند توسط اپراتور و نه به صورت دستورات تایپی توسط کاربر
virtual که موجود نیست ولی توسط کامپیوتر شبیه سازی شده است و توسط کاربر به صورت مجازی قابل استفاده است
like lihood احتمال
chancing احتمال
likelihoood احتمال
verisimilitude احتمال
expectance احتمال
chances احتمال
chanced احتمال
liabilities احتمال
liability احتمال
supposition احتمال
suppositions احتمال
presumptions احتمال
possibility احتمال
eventuality احتمال
probability احتمال
likelihood احتمال
eventualities احتمال
possibilities احتمال
aptness احتمال
expectancy احتمال
contingency احتمال
contingencies احتمال
chance احتمال
presumption احتمال
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
probability curve منحنی احتمال
probability of kill احتمال انهدام
risk احتمال زیان
probability function تابع احتمال
kill probability احتمال کشندگی
inverisimilitude عدم احتمال
probability of collision احتمال برخورد
probability factor ضریب احتمال
probability distribution توزیع احتمال
probability of detection احتمال اکتشاف
probability of detection احتمال کشف
probability analysis احتمال کاوی
probabilism احتمال گرایی
presumption of fraud احتمال تقلب
presumedly احتمال میرود
probability theory نظریه احتمال
probability ratio بهر احتمال
on the chance of نظر به احتمال
moral certainty احتمال قوی
mathematical probability احتمال ریاضی
statistical weight احتمال ترمودینامیکی
improbability عدم احتمال
risks احتمال زیان
unlikelihood عدم احتمال
compound probability احتمال مرکب
risking احتمال زیان
stand a chance <idiom> احتمال داشتن
There is a 50-50 chance. احتمال 50-50است
experimental probability احتمال ازمایشی
conditional probability احتمال مشروط
experimental probability احتمال تجربی
probability of ionization احتمال یونش
odds احتمال ووقوع
transition probability احتمال جهش
contingencies احتمال وقوع
transition probability احتمال انتقال
contingency احتمال وقوع
the probability is احتمال میرود
risked احتمال زیان
the probability is احتمال دارد
damage threat احتمال تولید خسارت
balances احتمال رویداد خطا
probability density function تابع چگالی احتمال
balance احتمال رویداد خطا
angular probability distribution توزیع زاویهای احتمال
in all like احتمال کلی دارد
risks احتمال زیان یاخطر
in all probability احتمال کلی میرود
it is beyond recall احتمال لغوشدن ندارد
risking احتمال زیان و ضرر
kill probability احتمال واردکردن تلفات
risked احتمال زیان و ضرر
risk احتمال زیان یاخطر
risking احتمال زیان یاخطر
risk احتمال زیان و ضرر
risked احتمال زیان یاخطر
maximum liklihood method روش حداکثر احتمال
maximum probility detection تعیین احتمال حداکثر
normal probability curve منحنی بهنجار احتمال
risks احتمال زیان و ضرر
likelihood احتمال کلی دارد
radial probability distribution توزیع احتمال شعاعی
probability of kill احتمال از بین رفتن
It is quite likely that …. خیلی احتمال می رود که …
look for <idiom> با احتمال فکر کردن
worst-case بدترین وضع یا احتمال
probability density چگالی احتمال [ریاضی]
flat مسلح
armoured مسلح
armed مسلح
weaponed مسلح
ripe مسلح
riper مسلح
in arms مسلح
armor bearer مسلح
flattest مسلح
mailed مسلح
reinforced مسلح
ripest مسلح
odds-on دارای احتمال بیش از 5 درصد
risks احتمال خطر ریسک کردن
damage threat منطقه احتمال تولید خسارت
risk احتمال خطر ریسک کردن
He is bound to come. احتمال زیادی دارد که بیاید
risked احتمال خطر ریسک کردن
it is p that he did not go احتمال داردنرفته باشد دورنیست که
the odds are that he will doit احتمال دارد که انکار را بکند
single shot hit probability احتمال اصابت یک گلوله به هدف
risking احتمال خطر ریسک کردن
to be on the safe side برای اینکه احتمال اشتباه
to take up arms مسلح شدن
enarm مسلح کردن
forcing مسلح کردن
force مسلح کردن
unarmed غیر مسلح
services نیروهای مسلح
to be packing [heat] [colloquial] مسلح بودن
armed to the teeth کاملا` مسلح
ferroconcrete بتون مسلح
forces مسلح کردن
gunship هلیکوپتر مسلح
cocks مسلح کردن
to pack a weapon [colloquial] مسلح بودن
cocking مسلح کردن
armored cable کابل مسلح
reinforced concrete بتون مسلح
equip مسلح کردن
armed ammunition مهمات مسلح
armement مسلح کردن
armed peace صلح مسلح
armed mine مین مسلح
armed guard گارد مسلح
bandits سارق مسلح
bandit سارق مسلح
reinforced concrete بتن مسلح
to carry a weapon مسلح بودن
equips مسلح کردن
equipping مسلح کردن
cock مسلح کردن
privateer کشتی مسلح
ripe مسلح شدن
mailed fist نیروی مسلح
riper مسلح شدن
ripest مسلح شدن
reinforces مسلح کردن
armed مسلح شده
reinforce مسلح کردن
banditry سرقت مسلح
reinforced coating اندود مسلح
armed forces نیروهای مسلح
weapon مسلح کردن
arming مسلح کردن
poised mine مین مسلح
pistoleer مسلح به طپانچه
reenforce مسلح کردن
arming مسلح شدن
service component نیروی مسلح
weapon مسلح شده
weapons مسلح شده
activated mine مین مسلح
weapons مسلح کردن
heavily armed کاملا مسلح
reinforced coat اندود مسلح
ice crete بتون مسلح
arm مسلح کردن
central tendency احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
presume مسلم دانستن احتمال کلی دادن
it may be presumed that احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
presumes مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presumed مسلم دانستن احتمال کلی دادن
In all probability. Very likely. به احتمال خیلی قوی ( قریب به یقین )
arming range برد مسلح شدن
arming delay تاخیر در مسلح شدن
unarm غیر مسلح کردن
deactivate غیر مسلح کردن
armed helicopter هلی کوپتر مسلح
arming wire سیم مسلح کننده
disarmed غیر مسلح کردن
armed mine مین مسلح شده
arming vane پروانه مسلح کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com