English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (6 milliseconds)
English Persian
odds احتمال ووقوع
Other Matches
poisson distribution این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
contingencies احتمال
suppositions احتمال
supposition احتمال
chancing احتمال
chances احتمال
chanced احتمال
chance احتمال
contingency احتمال
likelihood احتمال
presumption احتمال
presumptions احتمال
aptness احتمال
expectance احتمال
like lihood احتمال
likelihoood احتمال
verisimilitude احتمال
eventualities احتمال
possibility احتمال
possibilities احتمال
liability احتمال
expectancy احتمال
liabilities احتمال
probability احتمال
eventuality احتمال
probability of detection احتمال اکتشاف
compound probability احتمال مرکب
probability of detection احتمال کشف
probability of ionization احتمال یونش
conditional probability احتمال مشروط
probability of collision احتمال برخورد
kill probability احتمال کشندگی
on the chance of نظر به احتمال
presumedly احتمال میرود
inverisimilitude عدم احتمال
presumption of fraud احتمال تقلب
probabilism احتمال گرایی
probability analysis احتمال کاوی
probability curve منحنی احتمال
experimental probability احتمال ازمایشی
experimental probability احتمال تجربی
probability distribution توزیع احتمال
probability factor ضریب احتمال
probability function تابع احتمال
mathematical probability احتمال ریاضی
moral certainty احتمال قوی
risk احتمال زیان
unlikelihood عدم احتمال
transition probability احتمال جهش
transition probability احتمال انتقال
risked احتمال زیان
the probability is احتمال دارد
the probability is احتمال میرود
statistical weight احتمال ترمودینامیکی
probability theory نظریه احتمال
There is a 50-50 chance. احتمال 50-50است
risking احتمال زیان
probability of kill احتمال انهدام
contingency احتمال وقوع
contingencies احتمال وقوع
improbability عدم احتمال
stand a chance <idiom> احتمال داشتن
risks احتمال زیان
probability ratio بهر احتمال
maximum liklihood method روش حداکثر احتمال
maximum probility detection تعیین احتمال حداکثر
probability density چگالی احتمال [ریاضی]
normal probability curve منحنی بهنجار احتمال
It is quite likely that …. خیلی احتمال می رود که …
worst-case بدترین وضع یا احتمال
look for <idiom> با احتمال فکر کردن
probability density function تابع چگالی احتمال
radial probability distribution توزیع احتمال شعاعی
it is beyond recall احتمال لغوشدن ندارد
risked احتمال زیان و ضرر
risked احتمال زیان یاخطر
damage threat احتمال تولید خسارت
risking احتمال زیان و ضرر
angular probability distribution توزیع زاویهای احتمال
likelihood احتمال کلی دارد
risks احتمال زیان یاخطر
risks احتمال زیان و ضرر
risk احتمال زیان یاخطر
probability of kill احتمال از بین رفتن
balance احتمال رویداد خطا
balances احتمال رویداد خطا
kill probability احتمال واردکردن تلفات
risk احتمال زیان و ضرر
risking احتمال زیان یاخطر
in all like احتمال کلی دارد
in all probability احتمال کلی میرود
odds-on دارای احتمال بیش از 5 درصد
the odds are that he will doit احتمال دارد که انکار را بکند
risks احتمال خطر ریسک کردن
risk احتمال خطر ریسک کردن
risked احتمال خطر ریسک کردن
risking احتمال خطر ریسک کردن
to be on the safe side برای اینکه احتمال اشتباه
He is bound to come. احتمال زیادی دارد که بیاید
single shot hit probability احتمال اصابت یک گلوله به هدف
it is p that he did not go احتمال داردنرفته باشد دورنیست که
damage threat منطقه احتمال تولید خسارت
presumes مسلم دانستن احتمال کلی دادن
it may be presumed that احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
In all probability. Very likely. به احتمال خیلی قوی ( قریب به یقین )
presumed مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presume مسلم دانستن احتمال کلی دادن
central tendency احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
shoo in کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
long shot شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
i p that they are both gone احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
The chances of a soloution are bleak. احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
characteristic strength مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد
error handling به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
long shot شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
anti knock ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
cruelty در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی
water injection پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
the story is probale این داستان راست مینماید این حکایت احتمال داردراست باشد
dud probability درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
characteristic actuation probability احتمال مسلح شدن مین توسط مین جمع کن
hartley بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
probability factor ضریب احتمال وقوع ضریب احتمالات
Zahir-Shahi design طرح ظهیر شاه [این طرح در افغانستان رایج بوده و احتمال می رود که از سفارشات این شاه افغان باشد. در نقش لوزی ها و هشت گوش ها یک در میان جای خود را عوض می کنند.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com