English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 134 (7 milliseconds)
English Persian
kill probability احتمال کشندگی
Other Matches
invitingness کشندگی
absorpthiveness کشندگی
attraction کشندگی
attractions کشندگی
lethal area منطقه کشندگی
kill area منطقه کشندگی
kill factor ضریب کشندگی
kill time زمان کشندگی
attration جاذبه کشندگی
poisson distribution این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
suppositions احتمال
aptness احتمال
contingency احتمال
presumption احتمال
contingencies احتمال
likelihood احتمال
supposition احتمال
chancing احتمال
chances احتمال
chanced احتمال
chance احتمال
likelihoood احتمال
like lihood احتمال
presumptions احتمال
probability احتمال
eventuality احتمال
eventualities احتمال
expectancy احتمال
verisimilitude احتمال
expectance احتمال
liabilities احتمال
liability احتمال
possibilities احتمال
possibility احتمال
unlikelihood عدم احتمال
inverisimilitude عدم احتمال
mathematical probability احتمال ریاضی
moral certainty احتمال قوی
on the chance of نظر به احتمال
presumedly احتمال میرود
probability of kill احتمال انهدام
probability ratio بهر احتمال
probability theory نظریه احتمال
statistical weight احتمال ترمودینامیکی
the probability is احتمال میرود
the probability is احتمال دارد
transition probability احتمال انتقال
transition probability احتمال جهش
There is a 50-50 chance. احتمال 50-50است
probability of ionization احتمال یونش
probability of detection احتمال کشف
probability of detection احتمال اکتشاف
presumption of fraud احتمال تقلب
probabilism احتمال گرایی
probability analysis احتمال کاوی
probability curve منحنی احتمال
probability distribution توزیع احتمال
probability factor ضریب احتمال
probability function تابع احتمال
probability of collision احتمال برخورد
stand a chance <idiom> احتمال داشتن
experimental probability احتمال ازمایشی
conditional probability احتمال مشروط
contingencies احتمال وقوع
improbability عدم احتمال
risking احتمال زیان
compound probability احتمال مرکب
risked احتمال زیان
risk احتمال زیان
risks احتمال زیان
contingency احتمال وقوع
experimental probability احتمال تجربی
odds احتمال ووقوع
balance احتمال رویداد خطا
risk احتمال زیان و ضرر
risking احتمال زیان و ضرر
risks احتمال زیان یاخطر
risks احتمال زیان و ضرر
probability density function تابع چگالی احتمال
risk احتمال زیان یاخطر
radial probability distribution توزیع احتمال شعاعی
risking احتمال زیان یاخطر
risked احتمال زیان یاخطر
probability of kill احتمال از بین رفتن
risked احتمال زیان و ضرر
likelihood احتمال کلی دارد
normal probability curve منحنی بهنجار احتمال
angular probability distribution توزیع زاویهای احتمال
in all like احتمال کلی دارد
in all probability احتمال کلی میرود
it is beyond recall احتمال لغوشدن ندارد
look for <idiom> با احتمال فکر کردن
damage threat احتمال تولید خسارت
probability density چگالی احتمال [ریاضی]
kill probability احتمال واردکردن تلفات
balances احتمال رویداد خطا
maximum probility detection تعیین احتمال حداکثر
maximum liklihood method روش حداکثر احتمال
worst-case بدترین وضع یا احتمال
It is quite likely that …. خیلی احتمال می رود که …
the odds are that he will doit احتمال دارد که انکار را بکند
risk احتمال خطر ریسک کردن
single shot hit probability احتمال اصابت یک گلوله به هدف
it is p that he did not go احتمال داردنرفته باشد دورنیست که
risks احتمال خطر ریسک کردن
damage threat منطقه احتمال تولید خسارت
risked احتمال خطر ریسک کردن
He is bound to come. احتمال زیادی دارد که بیاید
risking احتمال خطر ریسک کردن
odds-on دارای احتمال بیش از 5 درصد
to be on the safe side برای اینکه احتمال اشتباه
In all probability. Very likely. به احتمال خیلی قوی ( قریب به یقین )
central tendency احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
it may be presumed that احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
presume مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presumed مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presumes مسلم دانستن احتمال کلی دادن
long shot شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
shoo in کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
i p that they are both gone احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
characteristic strength مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد
The chances of a soloution are bleak. احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
error handling به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
long shot شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
anti knock ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
cruelty در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی
water injection پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
the story is probale این داستان راست مینماید این حکایت احتمال داردراست باشد
dud probability درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
characteristic actuation probability احتمال مسلح شدن مین توسط مین جمع کن
hartley بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
probability factor ضریب احتمال وقوع ضریب احتمالات
Zahir-Shahi design طرح ظهیر شاه [این طرح در افغانستان رایج بوده و احتمال می رود که از سفارشات این شاه افغان باشد. در نقش لوزی ها و هشت گوش ها یک در میان جای خود را عوض می کنند.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com