English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (9 milliseconds)
English Persian
in all probability احتمال کلی میرود
Search result with all words
it may be presumed that احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
presumedly احتمال میرود
the probability is احتمال میرود
Other Matches
poisson distribution این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
contingencies احتمال
chanced احتمال
aptness احتمال
suppositions احتمال
verisimilitude احتمال
expectancy احتمال
presumption احتمال
probability احتمال
eventuality احتمال
eventualities احتمال
supposition احتمال
liabilities احتمال
liability احتمال
expectance احتمال
presumptions احتمال
like lihood احتمال
likelihoood احتمال
chance احتمال
chances احتمال
likelihood احتمال
possibilities احتمال
possibility احتمال
chancing احتمال
contingency احتمال
probability ratio بهر احتمال
probability theory نظریه احتمال
risks احتمال زیان
risking احتمال زیان
risked احتمال زیان
contingencies احتمال وقوع
contingency احتمال وقوع
presumption of fraud احتمال تقلب
on the chance of نظر به احتمال
improbability عدم احتمال
moral certainty احتمال قوی
mathematical probability احتمال ریاضی
compound probability احتمال مرکب
conditional probability احتمال مشروط
experimental probability احتمال تجربی
experimental probability احتمال ازمایشی
probabilism احتمال گرایی
probability analysis احتمال کاوی
probability curve منحنی احتمال
probability of kill احتمال انهدام
probability of ionization احتمال یونش
kill probability احتمال کشندگی
probability of detection احتمال کشف
probability of detection احتمال اکتشاف
probability of collision احتمال برخورد
probability function تابع احتمال
probability factor ضریب احتمال
probability distribution توزیع احتمال
inverisimilitude عدم احتمال
risk احتمال زیان
There is a 50-50 chance. احتمال 50-50است
the probability is احتمال دارد
stand a chance <idiom> احتمال داشتن
unlikelihood عدم احتمال
statistical weight احتمال ترمودینامیکی
odds احتمال ووقوع
transition probability احتمال جهش
transition probability احتمال انتقال
angular probability distribution توزیع زاویهای احتمال
worst-case بدترین وضع یا احتمال
probability density function تابع چگالی احتمال
It is quite likely that …. خیلی احتمال می رود که …
likelihood احتمال کلی دارد
in all like احتمال کلی دارد
look for <idiom> با احتمال فکر کردن
probability density چگالی احتمال [ریاضی]
it is beyond recall احتمال لغوشدن ندارد
kill probability احتمال واردکردن تلفات
damage threat احتمال تولید خسارت
balance احتمال رویداد خطا
balances احتمال رویداد خطا
maximum liklihood method روش حداکثر احتمال
maximum probility detection تعیین احتمال حداکثر
normal probability curve منحنی بهنجار احتمال
probability of kill احتمال از بین رفتن
risk احتمال زیان و ضرر
risks احتمال زیان یاخطر
risks احتمال زیان و ضرر
radial probability distribution توزیع احتمال شعاعی
risking احتمال زیان یاخطر
risking احتمال زیان و ضرر
risk احتمال زیان یاخطر
risked احتمال زیان و ضرر
risked احتمال زیان یاخطر
He is bound to come. احتمال زیادی دارد که بیاید
risks احتمال خطر ریسک کردن
risked احتمال خطر ریسک کردن
the odds are that he will doit احتمال دارد که انکار را بکند
risk احتمال خطر ریسک کردن
damage threat منطقه احتمال تولید خسارت
risking احتمال خطر ریسک کردن
to be on the safe side برای اینکه احتمال اشتباه
single shot hit probability احتمال اصابت یک گلوله به هدف
it is p that he did not go احتمال داردنرفته باشد دورنیست که
odds-on دارای احتمال بیش از 5 درصد
i had no idea he was going که او میرود
he is going میرود
the train runs without a stop میرود
In all probability. Very likely. به احتمال خیلی قوی ( قریب به یقین )
presumed مسلم دانستن احتمال کلی دادن
central tendency احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
presume مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presumes مسلم دانستن احتمال کلی دادن
it wont wash اگرانرابشویندرنگش میرود
if he goes اگر او میرود
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
long shot شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
shoo in کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
i p that they are both gone احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
neck or nothing یا سر میرود یا کلاه می اید
bleeders کسی که خونش میرود
bleeder کسی که خونش میرود
The chances of a soloution are bleak. احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
characteristic strength مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد
night walker کسیکه در خواب راه میرود
such goods will sell very high اینگونه کالاهاخوب بفروش میرود
the scale preponderates کفه ترازو پایین میرود
somnambulistic کسیکه درخواب راه میرود
where does this road lead to این راه بکجا میرود
cat burglar <idiom> دزدی که از دیوار بالا میرود
nightwalker کسیکه شب در خواب راه میرود
Does this train go to ... ? آیا این قطار به ... میرود؟
saltigrade کارتنهای که باجست وخیزراه میرود
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
moviegoers کسی که اغلب به سینما میرود
Where does this road lead to? این جاده به کجا میرود؟
moviegoer کسی که اغلب به سینما میرود
churchgoers کسی که مرتب به کلیسا میرود
it promisews to be easy امید میرود اسان باشد
churchgoer کسی که مرتب به کلیسا میرود
indiaman کشتی ای که در بازرگانی باهندبکار میرود
grifter فروشندهای که بهمراه سیرک میرود
apostrophes که درموارد زیر بکار میرود
apostrophe که درموارد زیر بکار میرود
he made a show of goung چنان وانمودکردکه گویی میرود
error handling به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
pneumatometer الت سنجش هوایی که در یک دم به شش فرو میرود
lampron چراغ فیتلهای که درچراغانی بکار میرود
companion hatchway راهی که ازعرشه باطاق کشتی میرود
lakh سدهزار در شممردن روییه بکار میرود
chaperones شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperons شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
lapboard تختهای که بعنوان میز تحریربکار میرود
playgoer ادمی که قالبا بنمایش میرود نمایشرو
chaperon شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
studs زائدهائی که در میلههای گرد بکار میرود
When is the bus to Pimlico? چه وقت اتوبوس به شهر پیملیکو میرود؟
Which bus goes to the town centre? کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
companion ladder نردبانی که ازعرشه باطاق کشتی میرود
chaperone شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
fuller's earth خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
weekender کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
She will only date you if you ... او [زن] فقط به شرطی با تو میرود بیرون اگر تو...
day-trippers کسی که به سفر تفریحی یکروزه میرود
day-tripper کسی که به سفر تفریحی یکروزه میرود
shirt-tails بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
sneakers کسی که دزدکی راه میرود کفش کتانی
deliver the goods <idiom> موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
sneaker کسی که دزدکی راه میرود کفش کتانی
shirt-tail بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
parotid duct لولهای که از غده بنا گوشی بدهان میرود
bay leaf برگ خشک برگبو که دراشپزی بکار میرود
wisha برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
breaking point سرحدی که پس از آن شخص اختیاراز دست میدهد و یا از جا در میرود
baby siphon سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
gatecrashers کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
bathometer دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
gatecrasher کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
blacktop موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
toddy شیره خرما که در ساختن عرق خرمابکار میرود
fucus رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
he walks as if he were drunk چنان راه میرود که گویی مست است
boring tubes لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
dacoit راهزن سلاحدارهندی یابرمهای که بادسته راهزنان میرود
crosse چوگان پهنی که دربازی گلف بکار میرود
toddies شیره خرما که در ساختن عرق خرمابکار میرود
baseboard چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
balbriggan یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
aquaplane قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
flag stones تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
man a bout town ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
gasogene مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
hypodermic syringe کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
property master متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
propety man متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
jacana پرنده پا دراز و پنجه بزرگ مکزیکی که در اب راه میرود
mudflats زمین صاف گلی که هنگام برکشند زیر آب میرود
inoculum مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
nuggar بکجور کرجی بزرگ که دررودخانه نیل بکار میرود
aniseed تخم بادیان رومی که بصورت ادویه بکار میرود
mudflat زمین صاف گلی که هنگام برکشند زیر آب میرود
long shot شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
anti knock ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
down پر دراوردن جوجه پرندگان پرهای ریزی که برای متکابکار میرود
serinette ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com