English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 198 (10 milliseconds)
English Persian
tactical reserve احتیاط تاکتیکی
Search result with all words
tactical reserve نیروهای احتیاط تاکتیکی
Other Matches
tactical formation یکان تاکتیکی صورت بندی تاکتیکی
tactical air نیروی هوایی تاکتیکی هواپیمایی تاکتیکی
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
tactical air control center مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
tactical تاکتیکی
tactically تاکتیکی
interval فاصله تاکتیکی
tactical formation ارایش تاکتیکی
tactical element عنصر تاکتیکی
tactical diameter قطر تاکتیکی
tactical control کنترل تاکتیکی
tactical complication بغرنجی تاکتیکی
tactical complication پیچیدگی تاکتیکی
tactical command یکان تاکتیکی
tactical command فرماندهی تاکتیکی
tactical intelligence اطلاعات تاکتیکی
officer in tactical command فرمانده تاکتیکی
Canberra هواپیمای تاکتیکی ب- 75
action information center مرکزاطلاعات تاکتیکی
tactical movement حرکات تاکتیکی
tactical range recorder رادارصوتی تاکتیکی
tactical troops عدههای تاکتیکی
deceptions فریب تاکتیکی
deception فریب تاکتیکی
tactical troops یکانهای تاکتیکی
tactical concept تدبیر عملیات تاکتیکی
tactical call sign معرف رادیویی تاکتیکی
tactical airlift ترابری تاکتیکی هوایی
tactical air operation عملیات تاکتیکی هوایی
tactical air observer دیدبان تاکتیکی هوایی
tactical air force نیروی هوایی تاکتیکی
action information center مرکز اخبار تاکتیکی
basic tactical unit یکان مبنای تاکتیکی
tactical control کنترل و هدایت تاکتیکی
tactical range recorder سونار تاکتیکی ناو
terrain corridor دالان تاکتیکی زمین
tactical plan طرح عملیات تاکتیکی
tactical minning مین گذاری تاکتیکی
tactical operation center مرکز عملیات تاکتیکی
tactical airlift حمل و نقل تاکتیکی هوایی
tactical air commander فرمانده نیروی هوایی تاکتیکی
tactical air navigation رادار ناوبری تاکتیکی هوایی
super sabre نوعی هواپیمای تک موتوره جت سوپرسونیک تاکتیکی
air tropping ترابری هوایی غیر تاکتیکی پرسنل
tactical air command center مرکز فرماندهی و کنترل نیروی هوایی تاکتیکی
troop test ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
vigilantes نوعی هواپیمای سوپرسونیک جت دو موتوره تاکتیکی دریایی معروف به ا- 5
vigilante نوعی هواپیمای سوپرسونیک جت دو موتوره تاکتیکی دریایی معروف به ا- 5
tactical diversions تصحیحات تاکتیکی مسیرناوگان تصحیح مسیر حرکت ناوگان
voodoo نوعی هواپیمای سوپرسونیک دو موتوره تاکتیکی معروف به اف 101
air frieghting بار غیر تاکتیکی هوایی عملیات مشترک زمینی وهوایی
spoofer در رهگیری هوایی یعنی دشمن از وسایل فریب الکترونیکی یا تاکتیکی استفاده میکند
discrete <adj.> با احتیاط
discretional <adj.> با احتیاط
yogurts احتیاط
yoghurts احتیاط
yoghourts احتیاط
yoghurt احتیاط
retenv احتیاط
prudent [discreet] <adj.> با احتیاط
canniness احتیاط
cautel احتیاط
incosiderate بی احتیاط
incircumspect بی احتیاط
guardless بی احتیاط
forgetter بی احتیاط
for fealty of با احتیاط
circumspective با احتیاط
ciecumspect با احتیاط
discretion احتیاط
precautions احتیاط
precaution احتیاط
careful با احتیاط
nicety احتیاط
circumspection احتیاط
prudish با احتیاط
niceties احتیاط
prudence احتیاط
imprudent بی احتیاط
discreet <adj.> با احتیاط
precautious با احتیاط
well-advised با احتیاط
closeness احتیاط
injudicious بی احتیاط
incautious بی احتیاط
indiscreet بی احتیاط
improvident بی احتیاط
reservations احتیاط
rashes بی احتیاط
cautions احتیاط
cautioned احتیاط
cautioning احتیاط
reserves احتیاط
reservation احتیاط
rash بی احتیاط
reserve احتیاط
vigilance احتیاط
caution احتیاط
reserving احتیاط
wariness احتیاط کار
with reserve بقید احتیاط
battle reserve احتیاط جنگی
reserve احتیاط یدکی
ca'canny با احتیاط جلورفتن
for the sake of precaution برای احتیاط
reservedly از روی احتیاط
indiscreet بی تمیز بی احتیاط
unresponsive بدون احتیاط
warily احتیاط کار
reserves احتیاط یدکی
to take in a reef احتیاط کردن
reserving احتیاط یدکی
cautiously از روی احتیاط
reserve officer افسر احتیاط
prudent از روی احتیاط
prudently از روی احتیاط
reservedness احتیاط کاری
circumspectly ازروی احتیاط
mobile reserve احتیاط متحرک
measure of prevention احتیاط کاری
cautelous احتیاط کار
cautiousness احتیاط کاری
in case برای احتیاط
hands down بدون احتیاط
general reserve احتیاط عمومی
chary با احتیاط ودقیق
charily از روی احتیاط
floating reserve احتیاط سیال
fabian احتیاط کار
discreetnss احتیاط کاری
discreetness احتیاط کاری
operational reserve احتیاط عملیاتی
cannily از روی احتیاط
reserve force نیروی احتیاط
reserve echelon رده احتیاط
reserve center مرکز احتیاط
prudentially از روی احتیاط
prudential از روی احتیاط
bolder خشن وبی احتیاط
bold خشن وبی احتیاط
Be careful ! احتیاط کن ( مواظب باش )!
Ton play safe . To tread cautiously. با احتیاط عمل کردن
to be on guard بودن احتیاط کردن
to keep guard بودن احتیاط کردن
boldest خشن وبی احتیاط
He drives recklessly. بی احتیاط رانندگی می کند
wariness از روی احتیاط محتاطانه
Mind what you're doing! [Be careful!] احتیاط کن [مواظب باش ] !
To err on the side of caution. جانب احتیاط راگرفتن
Caution demands that . . . شرط احتیاط آنست که …
warily از روی احتیاط محتاطانه
forethought مال اندیشی احتیاط
reserve center مرکز اموزش احتیاط
reserve components قسمتهای احتیاط ارتش
precautions حزم احتیاط کردن
precaution حزم احتیاط کردن
over caution احتیاط بیش اندازه
army reserve احتیاط نیروی زمینی
reserve mobilization بسیج نیروهای احتیاط
if you don't watch it اگر احتیاط نکنید
tacan نوعی سیستم ناوبری الکترونیکی برای ناوبری هواپیماهای تاکتیکی
reference position محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
ready reservist جزو احتیاط اماده به خدمت
assembly محل بسیج افراد احتیاط
mincingly با احتیاط با فرو گذاری حقیقت
to handle something with care چیزی را با احتیاط جابجا کردن
floating reserve نیروی ذخیره احتیاط متحرک
base reserves ذخایرپادگانی نیروی احتیاط پادگانی
guarded احتیاط امیز ملاحظه کار
To be on the safe side. خیلی احتیاط بخرج دادن
unadvied تند بی ملاحظه بی احتیاط ناسنجیده
unadvised تند وبی ملاحظه بی احتیاط
army reserve قسمت احتیاط نیروی زمینی
to edge one's way [towards something] [به چیزی] آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
stalks قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
affiliated unit یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
stalking قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
stalked قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
stalk قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
to play it safe با احتیاط عمل کردن [اصطلاح روزمره]
Handle the boxes with care. جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
guarding احتیاط نرده روی عرشه کشتی
guards احتیاط نرده روی عرشه کشتی
precaution درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
guard احتیاط نرده روی عرشه کشتی
precautions درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
reserved list صورت افسران دریایی ذخیره یا احتیاط
mobilization به حرکت دراوردن تحرک بخشیدن بسیج احتیاط ها
tactical element یکان رزمی یکان تاکتیکی
yellow arc محدودهای از طیف نمایش الات دقیق که به عنوان احتیاط و بالاتراز حد نرمال نصب شود
reservoir سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
reservoirs سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com