Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
floating reserve
احتیاط سیال
Other Matches
fluidal
مانندجسم سیال یامایع وابسته به جسم سیال
army reserve command
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
compressor pressure ratio
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
transport stream
ستون سیال خودروهای حمل و نقل خط سیال خودروهای حمل و نقل
unthickened
سیال
fulidal
سیال
fluid
سیال
fluids
سیال
working fluid
سیال متحرک
mobile
سیال تغییرپذیر
perfect fluid
سیال کامل
fluid
جسم سیال
electric fluid
سیال برقی
floating
سیال مواج
effluents
سیال خروجی
fluids
جسم سیال
effluent
سیال خروجی
mobile
روان سیال
mobiles
سیال تغییرپذیر
mobiles
روان سیال
real fluid
سیال واقعی
fluid capital
سرمایه سیال
intransit strenth
پرسنل سیال
intransit stock
اماد سیال
fluid resistance
مقاومت سیال
fluid intelligence
هوش سیال
ideal fluid
سیال ایده ال
fluid centre
مرکز سیال
superfluid
ابر سیال
influent
سیال ورودی
working fluid
سیال عامل
working lead fluid
سیال متحرک یا عامل
fluidic
وابسته بجسم سیال
visualization
مرئی ساختن سیال
maintenance float
شارژ انبار سیال
bleeds
فرار کردن یک سیال
fluid bed vulcanization
وولکانش در بستر سیال
bleed
فرار کردن یک سیال
fluor
قاعدگی زنان سیال
viscous stress
تنش برش سیال
brain storming
سیال سازی ذهن
fluid bed polymerization
بسپارش در بستر سیال
whirling
چرخش یا دوران جریان سیال
whirl
چرخش یا دوران جریان سیال
whirled
چرخش یا دوران جریان سیال
baffles
منحرف کننده جریان سیال
whirls
چرخش یا دوران جریان سیال
fluid adjustment screw
پیچگوشتی قابل تنظیم سیال
supercritical fluid chromatography
کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
baffling
منحرف کننده جریان سیال
baffle
منحرف کننده جریان سیال
baffled
منحرف کننده جریان سیال
vapor lock
قطع کامل جریان سیال
vorticity
میزان برداری دوران موضعی سیال
floatation
اضافی بودن سطح سیال اماد
fluidic
مایع مانند جسم سیال یامایع
circulation
حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
coanda effect
گرایش سیال برای چسبیدن به سطح جامد
prill
بصورت کپسول دراوردن سیال وجاری ساختن
vortex flow
جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی
circulations
حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
underway
در جریان در راه عملیات لجستیکی سیال دریایی
s.f.c
chromatography supercriticalfluid کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
rashes
بی احتیاط
discrete
<adj.>
با احتیاط
discretional
<adj.>
با احتیاط
ciecumspect
با احتیاط
yogurts
احتیاط
cautel
احتیاط
canniness
احتیاط
yoghourts
احتیاط
yoghurt
احتیاط
yoghurts
احتیاط
circumspective
با احتیاط
incosiderate
بی احتیاط
incircumspect
بی احتیاط
guardless
بی احتیاط
forgetter
بی احتیاط
for fealty of
با احتیاط
prudent
[discreet]
<adj.>
با احتیاط
retenv
احتیاط
nicety
احتیاط
vigilance
احتیاط
improvident
بی احتیاط
reserving
احتیاط
prudence
احتیاط
incautious
بی احتیاط
prudish
با احتیاط
precaution
احتیاط
niceties
احتیاط
reservations
احتیاط
reservation
احتیاط
precautions
احتیاط
caution
احتیاط
injudicious
بی احتیاط
discreet
<adj.>
با احتیاط
cautions
احتیاط
imprudent
بی احتیاط
reserve
احتیاط
careful
با احتیاط
discretion
احتیاط
indiscreet
بی احتیاط
cautioning
احتیاط
closeness
احتیاط
well-advised
با احتیاط
precautious
با احتیاط
reserves
احتیاط
circumspection
احتیاط
cautioned
احتیاط
rash
بی احتیاط
reynolds stress
تنش برشی در لایه مرزی خطی در سیال نارون
vortex sheet
لایه نازک نامحدود سیال باحرکت حلقوی بینهایت
with reserve
بقید احتیاط
warily
احتیاط کار
operational reserve
احتیاط عملیاتی
mobile reserve
احتیاط متحرک
measure of prevention
احتیاط کاری
reserving
احتیاط یدکی
cautiously
از روی احتیاط
reservedly
از روی احتیاط
prudent
از روی احتیاط
reserves
احتیاط یدکی
reservedness
احتیاط کاری
reserve officer
افسر احتیاط
reserve force
نیروی احتیاط
reserve echelon
رده احتیاط
reserve center
مرکز احتیاط
discreetness
احتیاط کاری
to take in a reef
احتیاط کردن
reserve
احتیاط یدکی
unresponsive
بدون احتیاط
prudentially
از روی احتیاط
prudential
از روی احتیاط
in case
برای احتیاط
tactical reserve
احتیاط تاکتیکی
prudently
از روی احتیاط
cautelous
احتیاط کار
cautiousness
احتیاط کاری
charily
از روی احتیاط
chary
با احتیاط ودقیق
indiscreet
بی تمیز بی احتیاط
circumspectly
ازروی احتیاط
fabian
احتیاط کار
for the sake of precaution
برای احتیاط
cannily
از روی احتیاط
wariness
احتیاط کار
discreetnss
احتیاط کاری
hands down
بدون احتیاط
battle reserve
احتیاط جنگی
general reserve
احتیاط عمومی
ca'canny
با احتیاط جلورفتن
supercritical fluid chromatography/mass
spectrometry کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
velocity gradiant
میزان تغییر سرعت سیال درواحد مسافت عمود بر خط جریان
reynolds number
مهمترین ضریب بدون دیمانسیون در نمایش اشل جریان سیال
notch
بریدگیهایی در امتداد جریان سیال روی دماغه یا نوک یک ایرفویل
head pessure
فشار اعمال شده توسط یک سیال به سبب ارتفاع ستون ان
notches
بریدگیهایی در امتداد جریان سیال روی دماغه یا نوک یک ایرفویل
hydraulic fluid
سیال ترکم ناپذیری برای انتقال و توزیع نیرو درسیستم
Caution demands that . . .
شرط احتیاط آنست که …
boldest
خشن وبی احتیاط
He drives recklessly.
بی احتیاط رانندگی می کند
To err on the side of caution.
جانب احتیاط راگرفتن
tactical reserve
نیروهای احتیاط تاکتیکی
to be on guard
بودن احتیاط کردن
to keep guard
بودن احتیاط کردن
bold
خشن وبی احتیاط
bolder
خشن وبی احتیاط
wariness
از روی احتیاط محتاطانه
Be careful !
احتیاط کن ( مواظب باش )!
Ton play safe . To tread cautiously.
با احتیاط عمل کردن
Mind what you're doing!
[Be careful!]
احتیاط کن
[مواظب باش ]
!
precaution
حزم احتیاط کردن
if you don't watch it
اگر احتیاط نکنید
warily
از روی احتیاط محتاطانه
reserve center
مرکز اموزش احتیاط
reserve components
قسمتهای احتیاط ارتش
forethought
مال اندیشی احتیاط
reserve mobilization
بسیج نیروهای احتیاط
over caution
احتیاط بیش اندازه
army reserve
احتیاط نیروی زمینی
precautions
حزم احتیاط کردن
viscosity valve
شیر کنترل در سیستم مایعات که توسط ویسکوزیته سیال فعال میشود
ready reservist
جزو احتیاط اماده به خدمت
To be on the safe side.
خیلی احتیاط بخرج دادن
mincingly
با احتیاط با فرو گذاری حقیقت
floating reserve
نیروی ذخیره احتیاط متحرک
to handle something with care
چیزی را با احتیاط جابجا کردن
assembly
محل بسیج افراد احتیاط
base reserves
ذخایرپادگانی نیروی احتیاط پادگانی
army reserve
قسمت احتیاط نیروی زمینی
unadvised
تند وبی ملاحظه بی احتیاط
unadvied
تند بی ملاحظه بی احتیاط ناسنجیده
guarded
احتیاط امیز ملاحظه کار
coffin
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
s.f.c/m.s
mass/fluidchromatography spectrometrysupercritical کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
coffins
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
pitot tube
لولهای در مسیر جریان سیال که فشار داخل ان بافشار کل محیط برابر است
reed valve
شیری متشکل از ورقه فولادی نازکی که جریان یکطرفه سیال را سبب میشود
stalks
قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
stalking
قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com