English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
general reserve احتیاط عمومی
Other Matches
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
general quarters اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introduce بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
general orders دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
general porpose کارهای عمومی مصارف عمومی
consolidated dining facility تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
rashes بی احتیاط
closeness احتیاط
rash بی احتیاط
incircumspect بی احتیاط
well-advised با احتیاط
precautious با احتیاط
imprudent بی احتیاط
circumspection احتیاط
discretion احتیاط
discreet <adj.> با احتیاط
yogurts احتیاط
yoghurts احتیاط
yoghurt احتیاط
yoghourts احتیاط
for fealty of با احتیاط
forgetter بی احتیاط
careful با احتیاط
guardless بی احتیاط
injudicious بی احتیاط
incautious بی احتیاط
incosiderate بی احتیاط
retenv احتیاط
vigilance احتیاط
cautions احتیاط
cautioning احتیاط
cautioned احتیاط
caution احتیاط
prudish با احتیاط
indiscreet بی احتیاط
improvident بی احتیاط
precaution احتیاط
precautions احتیاط
prudence احتیاط
reserves احتیاط
reservations احتیاط
reservation احتیاط
reserving احتیاط
ciecumspect با احتیاط
cautel احتیاط
canniness احتیاط
reserve احتیاط
circumspective با احتیاط
prudent [discreet] <adj.> با احتیاط
discrete <adj.> با احتیاط
nicety احتیاط
discretional <adj.> با احتیاط
niceties احتیاط
indiscreet بی تمیز بی احتیاط
to take in a reef احتیاط کردن
wariness احتیاط کار
floating reserve احتیاط سیال
discreetness احتیاط کاری
discreetnss احتیاط کاری
prudently از روی احتیاط
prudent از روی احتیاط
reservedly از روی احتیاط
warily احتیاط کار
fabian احتیاط کار
cautiously از روی احتیاط
battle reserve احتیاط جنگی
circumspectly ازروی احتیاط
prudential از روی احتیاط
operational reserve احتیاط عملیاتی
prudentially از روی احتیاط
charily از روی احتیاط
cautiousness احتیاط کاری
reserve center مرکز احتیاط
cautelous احتیاط کار
reserve force نیروی احتیاط
reserve officer افسر احتیاط
reservedness احتیاط کاری
reserve echelon رده احتیاط
mobile reserve احتیاط متحرک
measure of prevention احتیاط کاری
cannily از روی احتیاط
tactical reserve احتیاط تاکتیکی
ca'canny با احتیاط جلورفتن
chary با احتیاط ودقیق
hands down بدون احتیاط
with reserve بقید احتیاط
unresponsive بدون احتیاط
reserve احتیاط یدکی
reserves احتیاط یدکی
for the sake of precaution برای احتیاط
in case برای احتیاط
reserving احتیاط یدکی
Caution demands that . . . شرط احتیاط آنست که …
precautions حزم احتیاط کردن
Be careful ! احتیاط کن ( مواظب باش )!
tactical reserve نیروهای احتیاط تاکتیکی
He drives recklessly. بی احتیاط رانندگی می کند
To err on the side of caution. جانب احتیاط راگرفتن
bolder خشن وبی احتیاط
army reserve احتیاط نیروی زمینی
precaution حزم احتیاط کردن
boldest خشن وبی احتیاط
Ton play safe . To tread cautiously. با احتیاط عمل کردن
Mind what you're doing! [Be careful!] احتیاط کن [مواظب باش ] !
to keep guard بودن احتیاط کردن
to be on guard بودن احتیاط کردن
bold خشن وبی احتیاط
over caution احتیاط بیش اندازه
if you don't watch it اگر احتیاط نکنید
reserve center مرکز اموزش احتیاط
reserve mobilization بسیج نیروهای احتیاط
forethought مال اندیشی احتیاط
wariness از روی احتیاط محتاطانه
warily از روی احتیاط محتاطانه
reserve components قسمتهای احتیاط ارتش
floating reserve نیروی ذخیره احتیاط متحرک
mincingly با احتیاط با فرو گذاری حقیقت
assembly محل بسیج افراد احتیاط
to handle something with care چیزی را با احتیاط جابجا کردن
ready reservist جزو احتیاط اماده به خدمت
To be on the safe side. خیلی احتیاط بخرج دادن
unadvised تند وبی ملاحظه بی احتیاط
guarded احتیاط امیز ملاحظه کار
army reserve قسمت احتیاط نیروی زمینی
base reserves ذخایرپادگانی نیروی احتیاط پادگانی
unadvied تند بی ملاحظه بی احتیاط ناسنجیده
guard احتیاط نرده روی عرشه کشتی
guards احتیاط نرده روی عرشه کشتی
stalked قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
to edge one's way [towards something] [به چیزی] آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
affiliated unit یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
Handle the boxes with care. جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
precautions درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
precaution درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
stalks قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
stalk قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
to play it safe با احتیاط عمل کردن [اصطلاح روزمره]
guarding احتیاط نرده روی عرشه کشتی
stalking قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
reserved list صورت افسران دریایی ذخیره یا احتیاط
mobilization به حرکت دراوردن تحرک بخشیدن بسیج احتیاط ها
common carrier موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
yellow arc محدودهای از طیف نمایش الات دقیق که به عنوان احتیاط و بالاتراز حد نرمال نصب شود
common control کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
popular عمومی
common user عمومی
wide عمومی
wider عمومی
ecumenic عمومی
widest عمومی
generic عمومی
rife عمومی
general porpose عمومی
oecumenical عمومی
universal عمومی
generals عمومی
hackneyed عمومی
common :عمومی
overt عمومی
the public voice عمومی
commoners عمومی
common عمومی
outline خط عمومی
commonest عمومی
commoners :عمومی
outlining خط عمومی
general عمومی
public عمومی
outlines خط عمومی
commonest :عمومی
outlined خط عمومی
general intelligence هوش عمومی
general grant کمک عمومی
general factor عامل عمومی
general meeting گردهمایی عمومی
general meeting جلسه عمومی
general equilibrium تعادل عمومی
general education اموزش عمومی
general allotment اختصاصات عمومی
general assembly مجمع عمومی
general cargo بار عمومی
g/a خسارت عمومی
general act سند عمومی
general concepts تدبیر عمومی
general damage خسارت عمومی
general ability توانایی عمومی
general depot انبار عمومی
general depot امادگاه عمومی
general amnesty عفو عمومی
fourth estate مطبوعات عمومی
common purse وجوه عمومی
common parts قطعات عمومی
common nuisance اضرار عمومی
common language زبان عمومی
baths استخر عمومی
public baths استخر عمومی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com