Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (5 milliseconds)
English
Persian
warily
احتیاط کار
cautelous
احتیاط کار
fabian
احتیاط کار
wariness
احتیاط کار
Search result with all words
reserve
احتیاط یدکی
reserve
احتیاط
reserves
احتیاط یدکی
reserves
احتیاط
reserving
احتیاط یدکی
reserving
احتیاط
reservation
احتیاط
reservations
احتیاط
niceties
احتیاط
nicety
احتیاط
mincingly
با احتیاط با فرو گذاری حقیقت
bold
خشن وبی احتیاط
bolder
خشن وبی احتیاط
boldest
خشن وبی احتیاط
discreet
<adj.>
با احتیاط
reservoir
سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
reservoirs
سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
guarded
احتیاط امیز ملاحظه کار
imprudent
بی احتیاط
careful
با احتیاط
discretion
احتیاط
guard
احتیاط نرده روی عرشه کشتی
guarding
احتیاط نرده روی عرشه کشتی
guards
احتیاط نرده روی عرشه کشتی
circumspection
احتیاط
warily
از روی احتیاط محتاطانه
precautious
با احتیاط
well-advised
با احتیاط
closeness
احتیاط
cautiously
از روی احتیاط
reservedly
از روی احتیاط
prudent
از روی احتیاط
prudently
از روی احتیاط
injudicious
بی احتیاط
incautious
بی احتیاط
indiscreet
بی تمیز بی احتیاط
indiscreet
بی احتیاط
improvident
بی احتیاط
precaution
احتیاط
precaution
حزم احتیاط کردن
precaution
درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
precautions
احتیاط
precautions
حزم احتیاط کردن
precautions
درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
prudish
با احتیاط
vigilance
احتیاط
chary
با احتیاط ودقیق
assembly
محل بسیج افراد احتیاط
prudence
احتیاط
caution
احتیاط
cautioned
احتیاط
cautioning
احتیاط
cautions
احتیاط
rash
بی احتیاط
rashes
بی احتیاط
stalk
قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
stalked
قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
stalking
قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
stalks
قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
unresponsive
بدون احتیاط
forethought
مال اندیشی احتیاط
mobilization
به حرکت دراوردن تحرک بخشیدن بسیج احتیاط ها
yoghourts
احتیاط
yoghurt
احتیاط
yoghurts
احتیاط
yogurts
احتیاط
affiliated unit
یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
army reserve
احتیاط نیروی زمینی
army reserve
قسمت احتیاط نیروی زمینی
army reserve command
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
base reserves
ذخایرپادگانی نیروی احتیاط پادگانی
battle reserve
احتیاط جنگی
ca'canny
با احتیاط جلورفتن
cannily
از روی احتیاط
canniness
احتیاط
cautel
احتیاط
cautiousness
احتیاط کاری
charily
از روی احتیاط
ciecumspect
با احتیاط
circumspective
با احتیاط
circumspectly
ازروی احتیاط
civil reserve air fleet
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
discreetness
احتیاط کاری
discreetnss
احتیاط کاری
floating reserve
احتیاط سیال
floating reserve
نیروی ذخیره احتیاط متحرک
for fealty of
با احتیاط
for the sake of precaution
برای احتیاط
forgetter
بی احتیاط
general reserve
احتیاط عمومی
guardless
بی احتیاط
hands down
بدون احتیاط
if you don't watch it
اگر احتیاط نکنید
in case
برای احتیاط
incircumspect
بی احتیاط
incosiderate
بی احتیاط
initial reserves
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
measure of prevention
احتیاط کاری
mobile reserve
احتیاط متحرک
operational reserve
احتیاط عملیاتی
Other Matches
retenv
احتیاط
prudent
[discreet]
<adj.>
با احتیاط
discrete
<adj.>
با احتیاط
discretional
<adj.>
با احتیاط
with reserve
بقید احتیاط
to take in a reef
احتیاط کردن
tactical reserve
احتیاط تاکتیکی
reserve officer
افسر احتیاط
reserve force
نیروی احتیاط
reserve echelon
رده احتیاط
reserve center
مرکز احتیاط
prudentially
از روی احتیاط
prudential
از روی احتیاط
reservedness
احتیاط کاری
Caution demands that . . .
شرط احتیاط آنست که …
Be careful !
احتیاط کن ( مواظب باش )!
wariness
از روی احتیاط محتاطانه
tactical reserve
نیروهای احتیاط تاکتیکی
to keep guard
بودن احتیاط کردن
to be on guard
بودن احتیاط کردن
reserve mobilization
بسیج نیروهای احتیاط
over caution
احتیاط بیش اندازه
Mind what you're doing!
[Be careful!]
احتیاط کن
[مواظب باش ]
!
To err on the side of caution.
جانب احتیاط راگرفتن
He drives recklessly.
بی احتیاط رانندگی می کند
reserve center
مرکز اموزش احتیاط
reserve components
قسمتهای احتیاط ارتش
Ton play safe . To tread cautiously.
با احتیاط عمل کردن
to handle something with care
چیزی را با احتیاط جابجا کردن
To be on the safe side.
خیلی احتیاط بخرج دادن
unadvied
تند بی ملاحظه بی احتیاط ناسنجیده
ready reservist
جزو احتیاط اماده به خدمت
unadvised
تند وبی ملاحظه بی احتیاط
to play it safe
با احتیاط عمل کردن
[اصطلاح روزمره]
to edge one's way
[towards something]
[به چیزی]
آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
Handle the boxes with care.
جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
reserved list
صورت افسران دریایی ذخیره یا احتیاط
yellow arc
محدودهای از طیف نمایش الات دقیق که به عنوان احتیاط و بالاتراز حد نرمال نصب شود
to mind
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com