English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English Persian
cautiousness احتیاط کاری
discreetness احتیاط کاری
discreetnss احتیاط کاری
measure of prevention احتیاط کاری
reservedness احتیاط کاری
Other Matches
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
stringing خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
retenv احتیاط
reservations احتیاط
rash بی احتیاط
discreet <adj.> با احتیاط
guardless بی احتیاط
cautioned احتیاط
caution احتیاط
prudence احتیاط
niceties احتیاط
nicety احتیاط
cautions احتیاط
cautioning احتیاط
improvident بی احتیاط
indiscreet بی احتیاط
discretion احتیاط
incautious بی احتیاط
injudicious بی احتیاط
closeness احتیاط
well-advised با احتیاط
precautious با احتیاط
careful با احتیاط
vigilance احتیاط
precaution احتیاط
prudish با احتیاط
precautions احتیاط
imprudent بی احتیاط
circumspection احتیاط
prudent [discreet] <adj.> با احتیاط
for fealty of با احتیاط
reserve احتیاط
reserves احتیاط
reserving احتیاط
forgetter بی احتیاط
yogurts احتیاط
yoghurts احتیاط
canniness احتیاط
cautel احتیاط
discretional <adj.> با احتیاط
discrete <adj.> با احتیاط
circumspective با احتیاط
ciecumspect با احتیاط
yoghourts احتیاط
incircumspect بی احتیاط
reservation احتیاط
yoghurt احتیاط
rashes بی احتیاط
incosiderate بی احتیاط
mobile reserve احتیاط متحرک
wariness احتیاط کار
to take in a reef احتیاط کردن
with reserve بقید احتیاط
general reserve احتیاط عمومی
indiscreet بی تمیز بی احتیاط
reserve officer افسر احتیاط
charily از روی احتیاط
warily احتیاط کار
operational reserve احتیاط عملیاتی
for the sake of precaution برای احتیاط
reserve احتیاط یدکی
cannily از روی احتیاط
ca'canny با احتیاط جلورفتن
cautelous احتیاط کار
tactical reserve احتیاط تاکتیکی
reserves احتیاط یدکی
floating reserve احتیاط سیال
reserving احتیاط یدکی
circumspectly ازروی احتیاط
reserve force نیروی احتیاط
chary با احتیاط ودقیق
hands down بدون احتیاط
in case برای احتیاط
prudent از روی احتیاط
prudential از روی احتیاط
prudentially از روی احتیاط
fabian احتیاط کار
cautiously از روی احتیاط
reserve center مرکز احتیاط
reservedly از روی احتیاط
prudently از روی احتیاط
battle reserve احتیاط جنگی
reserve echelon رده احتیاط
unresponsive بدون احتیاط
glid تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
Be careful ! احتیاط کن ( مواظب باش )!
Caution demands that . . . شرط احتیاط آنست که …
to keep guard بودن احتیاط کردن
forethought مال اندیشی احتیاط
precaution حزم احتیاط کردن
warily از روی احتیاط محتاطانه
precautions حزم احتیاط کردن
He drives recklessly. بی احتیاط رانندگی می کند
Ton play safe . To tread cautiously. با احتیاط عمل کردن
over caution احتیاط بیش اندازه
wariness از روی احتیاط محتاطانه
To err on the side of caution. جانب احتیاط راگرفتن
Mind what you're doing! [Be careful!] احتیاط کن [مواظب باش ] !
army reserve احتیاط نیروی زمینی
reserve mobilization بسیج نیروهای احتیاط
reserve center مرکز اموزش احتیاط
boldest خشن وبی احتیاط
tactical reserve نیروهای احتیاط تاکتیکی
bolder خشن وبی احتیاط
bold خشن وبی احتیاط
reserve components قسمتهای احتیاط ارتش
to be on guard بودن احتیاط کردن
if you don't watch it اگر احتیاط نکنید
mincingly با احتیاط با فرو گذاری حقیقت
assembly محل بسیج افراد احتیاط
ready reservist جزو احتیاط اماده به خدمت
army reserve قسمت احتیاط نیروی زمینی
base reserves ذخایرپادگانی نیروی احتیاط پادگانی
guarded احتیاط امیز ملاحظه کار
to handle something with care چیزی را با احتیاط جابجا کردن
unadvied تند بی ملاحظه بی احتیاط ناسنجیده
To be on the safe side. خیلی احتیاط بخرج دادن
unadvised تند وبی ملاحظه بی احتیاط
floating reserve نیروی ذخیره احتیاط متحرک
stalks قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
stalked قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
to play it safe با احتیاط عمل کردن [اصطلاح روزمره]
guard احتیاط نرده روی عرشه کشتی
precautions درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
stalk قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
affiliated unit یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
precaution درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
reserved list صورت افسران دریایی ذخیره یا احتیاط
stalking قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
to edge one's way [towards something] [به چیزی] آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
Handle the boxes with care. جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
guarding احتیاط نرده روی عرشه کشتی
guards احتیاط نرده روی عرشه کشتی
mobilization به حرکت دراوردن تحرک بخشیدن بسیج احتیاط ها
yellow arc محدودهای از طیف نمایش الات دقیق که به عنوان احتیاط و بالاتراز حد نرمال نصب شود
drilling pattern نمونه مته کاری الگوی مته کاری
reservoir سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
reservoirs سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
mosaics موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery سرب کاری کارخانه سرب کاری
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
intent on doing anything کاری
curry powder کاری
electroplating اب کاری
curries کاری
impotence کاری
curry کاری
impotency کاری
curry powders کاری
inaction بی کاری
plastering گچ کاری
flower piece گل کاری
under employment کم کاری
feckful کاری
slobbery تف کاری
hypofunction کم کاری
malfunction کژ کاری
currie کاری
malfunctioned کژ کاری
plasterwork گچ کاری
effective کاری
active کاری
parget گچ کاری
malfunctions کژ کاری
lattice work شبکه کاری
Geometrical مشبک کاری
latticing شبکه کاری
lay off فصل کم کاری
fretwork منبت کاری
amalgamates ملغمه کاری
amalgamating ملغمه کاری
lighterage دوبه کاری
knurled tool ابزار اج کاری
lead work سرب کاری
illumination تذهیب کاری
it is a soft snap کاری ندارد
brickwork سفت کاری
by way of reciprocation درعوض [کاری]
Flugelaltar توری کاری
ingraving کنده کاری
elegance ریزه کاری
acting فعال کاری
To follow up (trace) something. پی کاری را گرفتن
squalor کثافت کاری
insagacity ندانم کاری
wastage تفریط کاری
glazing شیشه کاری
fret منبت کاری
plumbing سرب کاری
frette منبت کاری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com