English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
reserve احتیاط یدکی
reserves احتیاط یدکی
reserving احتیاط یدکی
Other Matches
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
spare یدکی
auxiliaries یدکی
refills یدکی
refilling یدکی
fail back یدکی
alternate یدکی
alternated یدکی
alternates یدکی
secondary یدکی
refill یدکی
refilled یدکی
extras یدکی
auxiliary یدکی
spared یدکی
extra یدکی
extra- یدکی
parts قطعات یدکی
accessory وسیله یدکی
accessory لوازم یدکی
bingo field فرودگاه یدکی
coarse sight دوربین یدکی
repair parts قطعات یدکی
filler depot انبار یدکی
hack chronometer کرونومتر یدکی
spare parts قطعات یدکی
accessory equipment تجهیزات یدکی
spare اسباب یدکی
spared اسباب یدکی
alternate aerodrome فرودگاه یدکی
alternate water terminal باراندازابی یدکی
alternate position موضع یدکی
alternate headquarters قرارگاه یدکی
auxiliary circuit مدار یدکی
auxiliary equipment وسایل یدکی
accessory equipment وسایل یدکی
secondary position موضع یدکی
accessories لوازم یدکی
stand by battery باتری یدکی
replacement part قطعه یدکی
spareable یدکی شدنی
part قطعه یدکی
supplementary position موضع یدکی
auxiliary spark gap دهانه جرقه یدکی
part اسباب یدکی اتومبیل
alternate traversing fire اتش یدکی سمتی
hack chronometer ساعت شماردقیق یدکی
alternate traversing fire اتش یدکی در سمت
accessory box جعبه لوازم یدکی
by pass لوله یدکی جا گذاشتن
spares stock موجودی لوازم یدکی
spare parts list فهرست لوازم یدکی
sustainer سیستم خرج یدکی
common parts قطعات یدکی عمومی
jato unit موتورموشکی یدکی گلولههای توپخانه
secondary cone برج هدایت یدکی ناو
spared برای یدکی نگاه داشتن
to tow a vehicle [to a place] یدکی کشیدن خودرویی [به جایی]
spares اقلام اضافی وسایل یدکی
spare برای یدکی نگاه داشتن
recovery airfield فرودگاه مخصوص فروداضطراری هواپیماهافرودگاه یدکی
alternate escort operating base پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
transponder india رادار مراقبتی یدکی یا رادارهوانوردی شخصی بین المللی
for fealty of با احتیاط
canniness احتیاط
yogurts احتیاط
yoghurts احتیاط
yoghurt احتیاط
yoghourts احتیاط
discretional <adj.> با احتیاط
prudent [discreet] <adj.> با احتیاط
cautel احتیاط
ciecumspect با احتیاط
retenv احتیاط
forgetter بی احتیاط
guardless بی احتیاط
cautions احتیاط
incircumspect بی احتیاط
incosiderate بی احتیاط
circumspective با احتیاط
discrete <adj.> با احتیاط
circumspection احتیاط
careful با احتیاط
discreet <adj.> با احتیاط
injudicious بی احتیاط
prudish با احتیاط
vigilance احتیاط
incautious بی احتیاط
improvident بی احتیاط
precaution احتیاط
indiscreet بی احتیاط
discretion احتیاط
imprudent بی احتیاط
closeness احتیاط
well-advised با احتیاط
precautious با احتیاط
cautioning احتیاط
reservation احتیاط
reservations احتیاط
niceties احتیاط
nicety احتیاط
rashes بی احتیاط
cautioned احتیاط
prudence احتیاط
precautions احتیاط
rash بی احتیاط
reserve احتیاط
reserves احتیاط
caution احتیاط
reserving احتیاط
operational reserve احتیاط عملیاتی
prudential از روی احتیاط
mobile reserve احتیاط متحرک
prudentially از روی احتیاط
reservedness احتیاط کاری
cautiously از روی احتیاط
reservedly از روی احتیاط
prudent از روی احتیاط
prudently از روی احتیاط
to take in a reef احتیاط کردن
warily احتیاط کار
reserve officer افسر احتیاط
reserve force نیروی احتیاط
reserve echelon رده احتیاط
wariness احتیاط کار
with reserve بقید احتیاط
reserve center مرکز احتیاط
tactical reserve احتیاط تاکتیکی
measure of prevention احتیاط کاری
indiscreet بی تمیز بی احتیاط
in case برای احتیاط
charily از روی احتیاط
cautiousness احتیاط کاری
cautelous احتیاط کار
cannily از روی احتیاط
ca'canny با احتیاط جلورفتن
battle reserve احتیاط جنگی
chary با احتیاط ودقیق
unresponsive بدون احتیاط
circumspectly ازروی احتیاط
for the sake of precaution برای احتیاط
floating reserve احتیاط سیال
fabian احتیاط کار
discreetnss احتیاط کاری
general reserve احتیاط عمومی
discreetness احتیاط کاری
hands down بدون احتیاط
bolder خشن وبی احتیاط
warily از روی احتیاط محتاطانه
to keep guard بودن احتیاط کردن
bold خشن وبی احتیاط
boldest خشن وبی احتیاط
To err on the side of caution. جانب احتیاط راگرفتن
He drives recklessly. بی احتیاط رانندگی می کند
Be careful ! احتیاط کن ( مواظب باش )!
Caution demands that . . . شرط احتیاط آنست که …
wariness از روی احتیاط محتاطانه
Ton play safe . To tread cautiously. با احتیاط عمل کردن
Mind what you're doing! [Be careful!] احتیاط کن [مواظب باش ] !
to be on guard بودن احتیاط کردن
tactical reserve نیروهای احتیاط تاکتیکی
army reserve احتیاط نیروی زمینی
over caution احتیاط بیش اندازه
if you don't watch it اگر احتیاط نکنید
precautions حزم احتیاط کردن
reserve center مرکز اموزش احتیاط
reserve components قسمتهای احتیاط ارتش
reserve mobilization بسیج نیروهای احتیاط
precaution حزم احتیاط کردن
forethought مال اندیشی احتیاط
floating reserve نیروی ذخیره احتیاط متحرک
guarded احتیاط امیز ملاحظه کار
mincingly با احتیاط با فرو گذاری حقیقت
to handle something with care چیزی را با احتیاط جابجا کردن
base reserves ذخایرپادگانی نیروی احتیاط پادگانی
assembly محل بسیج افراد احتیاط
unadvied تند بی ملاحظه بی احتیاط ناسنجیده
unadvised تند وبی ملاحظه بی احتیاط
To be on the safe side. خیلی احتیاط بخرج دادن
ready reservist جزو احتیاط اماده به خدمت
army reserve قسمت احتیاط نیروی زمینی
stalked قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
to edge one's way [towards something] [به چیزی] آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
stalks قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
stalking قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
stalk قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
to play it safe با احتیاط عمل کردن [اصطلاح روزمره]
affiliated unit یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
precautions درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
precaution درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
guarding احتیاط نرده روی عرشه کشتی
guard احتیاط نرده روی عرشه کشتی
Handle the boxes with care. جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
guards احتیاط نرده روی عرشه کشتی
reserved list صورت افسران دریایی ذخیره یا احتیاط
replication 1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
mobilization به حرکت دراوردن تحرک بخشیدن بسیج احتیاط ها
running spare قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله
pressure breathing تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
yellow arc محدودهای از طیف نمایش الات دقیق که به عنوان احتیاط و بالاتراز حد نرمال نصب شود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com