Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
The opposition parties .	احزاب مخالف
Other Matches
socialist international	بین الملل سوسیالیست انجمن جهانی احزاب سوسیال دمکرات در لندن که به سال 1591 تاسیس یافته است واعضا ان را احزاب سوسیالیست معتدل تشکیل می دهند
parts	احزاب
the coalition parties	احزاب موتلفه
coalition parties	احزاب موتلفه
coalition parties	احزاب موتلف
the coalition parties	احزاب ائتلاف کننده
cominform	دفتر اطلاعات احزاب کمونیست
idological parties	احزاب دارای روش فکری خاص
popular front	ائتلاف احزاب دست چپی ومیانه رو
factionalism	اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
antisocial	مخالف اصول اجتماعی مخالف اجتماع
conservatism	عقیده معتقدین به حفظ وضع موجود روش فکری احزاب " توری " درانگلستان که محتوای عقایدشان محافظه کارانه بوده است
popular front	ائتلافی که احزاب غیر فاشیست در 5391در انترناسیونال کمونیست پیشنهاد شد و بر مبنای ان دولتهایی نیز در فرانسه واسپانیا روی کار امد
adversary	مخالف
dissidence	مخالف
contrary	مخالف
irreconcilable	مخالف
contra	مخالف
gainst	مخالف
contradictive	مخالف
contrariant	مخالف
contradictory	مخالف
averse	مخالف
gyaku	مخالف
controvertist	مخالف
dissenting	مخالف
adversaries	مخالف
gainsayer	مخالف
contrary to	مخالف
by the ears	مخالف
foes	مخالف
foe	مخالف
opponents	مخالف
opponent	مخالف
antagonist	مخالف
antagonists	مخالف
inadvisable	مخالف
conflicting	مخالف
oppugnant	مخالف
at outs	مخالف
at d.	مخالف
antipodal	مخالف
adverse	مخالف
anie	مخالف
repugnant	مخالف
dissidents	مخالف
dissident	مخالف
aliens	مخالف
unfavorable	مخالف
resistent	مخالف
oppositionist	ضد مخالف
conversed	مخالف
conversing	مخالف
contradiction	مخالف
hostile	مخالف
contradictions	مخالف
with	مخالف
converse	مخالف
alien	مخالف
non content	مخالف
opposit	مخالف
converses	مخالف
oppositive	مخالف
oppugner	مخالف
out of keeping	مخالف
against	مخالف
in the opposite direction.	در جهت مخالف
take a dim view of <idiom>	مخالف بودن
In the opposite direction .	درجهت مخالف
counter	درجهت مخالف
countering	درجهت مخالف
countered	درجهت مخالف
anti	مخالف علیه
at odds <idiom>	مخالف بودن
against nature	مخالف طبیعت
dissenting opinion	نظر مخالف
dissented	رای مخالف
dissents	رای مخالف
clashing	برخوردکننده مخالف
against the stream <adv.>	مخالف جریان
against the current <adv.>	مخالف جریان
opponent	طرف مخالف
upstream <adj.> <adv.>	مخالف جریان
opponents	طرف مخالف
dissenting	مخالف معاند
anti parallel feeding	تغذیه مخالف
dissent	رای مخالف
antimonaechical	مخالف سلطنت
countersuggestion	تلقین مخالف
counterview	عقیده مخالف
crosscurrent	جریان مخالف
defier	مخالف کننده
disaccord	مخالف کردن
dissentient	مخالف معاند
reluctate	مخالف کردن
reluctancy	بیزاری مخالف
divert action	عملیات مخالف
prevailing wind	باد مخالف
overthwart	بالحن مخالف
overthwart	بطور مخالف
oppositely	بطور مخالف
head wind	باد مخالف
obscurantist	مخالف اصلاحات
counter ion	یون مخالف
contrary to the law	مخالف قانون
standpat	مخالف تغییر
antipapal	مخالف پاپ
loggerheads	مخالف - جنگجو
antislavery	مخالف بردگی
headwinds	باد مخالف
antitrust	مخالف تشکیل
dis-	مخالف کردن
windbound	باد مخالف
bucking voltage	ولتاژ مخالف
to be in the opposition	مخالف بودن
the a party	طرف مخالف
conflictive	مغایر مخالف
contra flow	جهت مخالف
contralateral muscles	عضلات مخالف
contraposition	مفهوم مخالف
ill humored	مخالف ترشرو
antagonists	عضله مخالف
contradicts	مخالف بودن با
anti semitism	مخالف با یهودیان
con	رای مخالف
anti-	به معنای "مخالف "
vetoing	رای مخالف
conned	رای مخالف
conning	رای مخالف
vetoed	رای مخالف
veto	رای مخالف
reluctance	بیزاری مخالف
diverse	مختلف مخالف
cons	رای مخالف
illegal	مخالف قانون
antipathy	احساس مخالف
no	منفی مخالف
anti-Semitism	مخالف با یهودیان
reverse	شکستنی مخالف
contradicted	مخالف بودن با
contradict	مخالف بودن با
antagonised	مخالف کردن
vetoes	رای مخالف
antagonises	مخالف کردن
reversing	شکستنی مخالف
antagonising	مخالف کردن
antagonize	مخالف کردن
antagonized	مخالف کردن
reverses	شکستنی مخالف
antagonizes	مخالف کردن
antagonizing	مخالف کردن
reversed	شکستنی مخالف
vice versa	در جهت مخالف
crosswind	باد مخالف
dissenters	مخالف ناراضی
defiant	معاند مخالف
crosswinds	باد مخالف
impolitic	مخالف مصلحت
adversely	بطور مخالف
aversely	بطور مخالف
antagonist	عضله مخالف
dissenter	مخالف ناراضی
reversed	حرکت در جهت مخالف
dissentient	مخالف عقیده اکثریت
reverse	حرکت در جهت مخالف
factionist	توط ئه گر مخالف تراش
opposition party	حزب مخالف [سیاست]
blackball	رای مخالف دادن
counterview	نظریه مخالف مواجهه
reverses	حرکت در جهت مخالف
countercurrent distribution	توزیع جریان مخالف
countercurrent chromatography	کروماتوگرافی جریان مخالف
devil's advocate <idiom>	[ارائه استدلال مخالف]
impolitic	مخالف رویه صحیح
reversing	حرکت در جهت مخالف
unusual	غریب مخالف عادت
objection	مخالفت استدلال مخالف
objections	مخالفت استدلال مخالف
veto	رای مخالف دادن
wind bound	دچار باد مخالف
voluntaryist	مخالف نظام وفیفه
vetoer	رای مخالف دهنده
to turn against any one	مخالف کسی شدن
reversed series generator	مولد با میدانهای مخالف
to set at variance	با هم بد کردن باهم مخالف ت
illicit	نا مشروع مخالف مقررات
that is a to our purpose	این مخالف منظورماست
upstream	مخالف جریان رودخانه
vetoes	رای مخالف دادن
anti-Semitic	مخالف نژاد سامی
An inclement wind .	باد مخالف(نامساعد )
lee ward	در جهت مخالف باد
leeward	بسمت مخالف باد
vetoed	رای مخالف دادن
negative voice	رای مخالف رد کردن
negative voice	رای مخالف دادن
backs	جهت مخالف جلو
obscurant	بغرنج مخالف اصلاحات
obscurantist	مخالف روشنی فکر
back	جهت مخالف جلو

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com