English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
prickling احساس سوزن سوزنی یا تیغ تیغی
Other Matches
acupunctuate با سوزن سوراخ کردن سوزن فروکردن
extrasensory ماورای احساس معمولی خارج از احساس عادی
angst احساس وحشت و نگرانی احساس بیم
needle point سر سوزن سوزن دوزی
erasable قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
acanthaid تیغی
hedgehogs جوجه تیغی
hedgehog جوجه تیغی
synesthesia احساس سوزش یادرد در یک عضو بدن در اثروجود درد در عضو دیگر بدن احساس متقارن
porcupinish مانند جوجه تیغی
porcupiny مانند جوجه تیغی
razorbill پنگوئن منقار تیغی
porcupine ant eater جوجه تیغی استرالیا
hedge hog ارمجی جوجه تیغی
porcupines جوجه تیغی خارپشت کوهی
nettle انواع گزنه تیغی گزنده
nettles انواع گزنه تیغی گزنده
quill تیغ جوجه تیغی قلم پر
quills تیغ جوجه تیغی قلم پر
thornier تیغ تیغی خار مانند
thorniest تیغ تیغی خار مانند
thorny تیغ تیغی خار مانند
urchin بچه شیطان جوجه تیغی
porcupine جوجه تیغی خارپشت کوهی
urchins بچه شیطان جوجه تیغی
echidna جوجه تیغی استرالیا خارپشت بیدندان
spines تیغ یابرامدگیهای بدن موجوداتی مثل جوجه تیغی
spine تیغ یابرامدگیهای بدن موجوداتی مثل جوجه تیغی
pin fire سوزنی
acicular سوزنی
hammerless سوزنی
acerous سوزنی
acupuncture طب سوزنی
acerate سوزنی
tripinnate سه سوزنی
aciculate سوزنی
spicular سوزنی
acerose سوزنی
styli نوک سوزنی
stylus نوک سوزنی
gimlet مته سوزنی
raphaides تبلورات سوزنی
gimlets مته سوزنی
acerate سوزنی شکل
spiculate سوزنی شکل
tattoo خال سوزنی
tattooed خال سوزنی
tattooing خال سوزنی
tatoo خال سوزنی
cross bearing بلبرینگ سوزنی
tattoos خال سوزنی
needle valve شیرفلکه سوزنی
hair compass پرگار سوزنی
broad leaved غیر سوزنی
styluses نوک سوزنی
broad leafed غیر سوزنی
drive screw پیچ سوزنی
needle bath دوش سوزنی
needle bearing یاطاقان سوزنی
needle galvanometer گالوانومتر سوزنی
aciform سوزنی شکل
needle gun تفنگ سوزنی
needle cage قفس سوزنی
needle electrode الکترد سوزنی
needle file سوهان سوزنی
needle valve شیر سوزنی
needle points نوکهای سوزنی
nail bit مته سوزنی
styluses قلم نوک سوزنی
stylus قلم نوک سوزنی
conifer forest جنگل سوزنی برگ
styli قلم نوک سوزنی
pointed chisel مغار موج سوزنی
S00 bus - سوزنی استفاده میکند
tripinnate دارای ارایش سوزنی
chatoyancy تلالو متغیر سو سوزنی
tat [American E] خال سوزنی [اصطلاح روزمره]
broadleaf پهن برگ غیر سوزنی
boreal forest جنگل سوزنی برگ شمالی
tatt خال سوزنی [اصطلاح روزمره]
female سوراخی که سوزنی وارد آن میشود تا اتصال برقرار شود
alternative medicine روش معا لجه که در آن از روشهاییمانند طب سوزنی استفاده شود
hedgehogs مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehog مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
PCMCIA - سوزنی که در انتهای کارت PCMCIA درون حفره آن قرار دارد
bards سوزن
stylus سوزن
bard سوزن
needle سوزن
needleful یک سوزن نخ
switch point سوزن
needles سوزن
needling سوزن
styli سوزن
stilus سوزن
needled سوزن
styluses سوزن
test point سوزن ازمایشی
work basket سبد سوزن و نخ
housewife سوزن دان
touch needle سوزن محک
whisker سوزن بلور
housewives سوزن دان
work baskets سبد سوزن و نخ
staple سوزن منگنه
catwhisker سوزن بلور
needle point نوک سوزن
switched سوزن دوراهی
core nail سوزن هسته
packing needle سوزن جوالدوزی
pinning ورودی با سه سوزن
the eye of the needle سوراخ سوزن
pinned ورودی با سه سوزن
pin ورودی با سه سوزن
darning neddle سوزن رفوگری
aciform بشکل سوزن
sew سوزن کاری
needled سوزن پیکاپ
sailmaker's needle سوزن چادردوزی
firing pin سوزن ماشه
aciculate سوزن وار
needles سوزن پیکاپ
acicular سوزن وار
needling سوزن پیکاپ
firing pin سوزن اتش
prick خراش سوزن
switches سوزن دوراهی
switch سوزن دوراهی
darning needle سوزن رفوگری
belonephebia سوزن هراسی
drilling pipe سوزن حفاری
vga - سوزن یا پورت
pointsman سوزن بان
injects سوزن زدن
injecting سوزن زدن
injected سوزن زدن
inject سوزن زدن
needle سوزن پیکاپ
pricks خراش سوزن
pricking خراش سوزن
pricked خراش سوزن
needle سوزن دوزی کردن
vaccine point سوزن ابله کوبی
A sharp knife (pin , needle) چاقو (سوزن ) تیر
eye گوشوارهای سوراخ سوزن
eye دهانه سوراخ سوزن
needling با سوزن تزریق کردن
needling سوزن دوزی کردن
needles با سوزن تزریق کردن
needles سوزن دوزی کردن
needled با سوزن تزریق کردن
needled سوزن دوزی کردن
needle با سوزن تزریق کردن
needle book سوزن دان کتابی
needle lace کار سوزن دوزی
needle test of vicat ازمایش با سوزن ویکا
eyeing دهانه سوراخ سوزن
eyeing گوشوارهای سوراخ سوزن
drop on سوزن دوراهی خط اهن
eying دهانه سوراخ سوزن
needlework کار سوزن دوزی
gate سوزن اتصال به یک FET
firing pin سوزن قفل اتش
gas inlet valve needle سوزن شیرورودی بنزین
eying گوشوارهای سوراخ سوزن
gates سوزن اتصال به یک FET
eyes گوشوارهای سوراخ سوزن
eyes دهانه سوراخ سوزن
dog spike سوزن نوک گیر
palm and needle کفه چرمی ملوانی و سوزن
firing pin سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
hypo سوزن تزریق زیر جلدی
tone arm الت سوزن نگهدار گرامافون
There is no room to throw a needle . <proverb> جاى سوزن انداختن نیست .
needles سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needle سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needling سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
switchman سوزن بان راه اهن
needled سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
hyodermic needle سوزن امپول یا تزریق زیر جلدی
hypodermic سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
etui جعبهء کوچک زینتی سوزن نخ و دکمه
hypodermics سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
needleful نخی که یکبار درته سوزن میکنند
jack ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
jacks ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
esthesis احساس
sense line خط احساس
apathetic بی احساس
sensation احساس
sensations احساس
feeling احساس
feelings احساس
percipience احساس
gusto احساس
sense حس احساس
sensing احساس
sentiment احساس
aesthsis احساس
appriciation احساس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com