Dictiornary-Farsi | احضار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 119 (6 milliseconds)

English	Persian
citation	احضار
citations	احضار
recalling	احضار
summoning	احضار
vocation	احضار
vocations	احضار
convocation	احضار
convocations	احضار
summons	احضار
summonsed	احضار
summonses	احضار
summonsing	احضار
calling	احضار


Other Matches

citations	احضار احضار به بازپرسی
citation	احضار احضار به بازپرسی
repeal	احضار کردن احضار
repeals	احضار کردن احضار
spiritism	احضار روح
arraign	احضار نمودن
ouija board	لوح احضار
impeachment	احضار بدادگاه
function invocation	احضار تابع
evocable	قابل احضار
drop annunciator	زنگ احضار
call to quarters	شیپور احضار
annunciator	زنگ احضار
vouch	احضار کردن
processes	احضار کردن
warning sign	علامت احضار
invoking	احضار کردن
invokes	احضار کردن
invoked	احضار کردن
summoner	احضار کننده
process	احضار کردن
invoke	احضار کردن
countermands	احضار کردن
countermanding	احضار کردن
recall	احضار کردن
recalls	فراخوانی احضار
phantasmagorias	احضار روح
phantasmagoria	احضار روح
summoned	احضار کردن
summon	احضار فراخواستن
summoned	احضار فراخواستن
summon	احضار کردن
recalls	احضار کردن
recalled	فراخوانی احضار
recalled	احضار کردن
recall	فراخوانی احضار
invocation	حکم احضار
invocations	حکم احضار
ban	اگهی احضار
countermanded	احضار کردن
countermand	احضار کردن
impeaching	احضار نمودن
impeaches	احضار نمودن
impeached	احضار نمودن
impeach	احضار نمودن
evoke	احضار کردن
banning	اگهی احضار
bans	اگهی احضار
evokes	احضار کردن
evoking	احضار کردن
to call somebody back	کسی را احضار کردن
automatic annunciator	زنگ احضار خودکار
at his call	بر حسب اخطار یا احضار او
arraignment	احضار به محکمه تعقیب
to bring somebody back	کسی را احضار کردن
gravity drop	زنگ احضار وزنی
to summon somebody back	کسی را احضار کردن
to order somebody back	کسی را احضار کردن
to recall somebody	کسی را احضار کردن
venire faciac	حکم احضار به محکمه
seance	جلسه احضار روح
annunciator wire	سیم زنگ احضار
subpoenas	احضاریه حکم احضار
subpoenaing	احضاریه حکم احضار
subpoenaed	احضاریه حکم احضار
subpoena	احضاریه حکم احضار
spiritualism	اعتقاد به احضار ارواح
evocations	احاله بدادگاه بالاتر احضار
conscripting	به خدمت وفیفه احضار کردن
conscripted	به خدمت وفیفه احضار کردن
conscript	به خدمت وفیفه احضار کردن
remands	به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanding	به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
conscripts	به خدمت وفیفه احضار کردن
remanded	به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remand	به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
summoned	فراخواندن احضار قانونی کردن
summon	فراخواندن احضار قانونی کردن
draftee	احضار شده به خدمت نظام
evocation	احاله بدادگاه بالاتر احضار
adduse	احضار کردن بگواهی خواستن
call-up	شیپور احضار بخاطر اوردن
call-ups	شیپور احضار بخاطر اوردن
call-ups	احضار برای فعالیتهای نظامی
call-up	احضار برای فعالیتهای نظامی
call up	احضار برای فعالیتهای نظامی
call up	شیپور احضار بخاطر اوردن
compellation	عمل خطاب یا احضار کردن نام
adjutant's call	احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
recall	فرا خواندن احضار لغو کردن
recalled	فرا خواندن احضار لغو کردن
recalls	فرا خواندن احضار لغو کردن
double click	احضار یک فرمان توسط دکمه دستگاه OUSE
to call a meeting of the board of directors	برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
minuteman	داوطلبانی که متعهد بودند بمحض احضار حاضر بخدمت نظام شوند
arraign	احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
habeas corpus	دستور احضار زندانی دستوری که دادگاه به زندان محل توقیف زندانی یی که توقیفش را غیر قانونی می داند
musters	احضار کردن جمع اوری کردن
muster	احضار کردن جمع اوری کردن
mustered	احضار کردن جمع اوری کردن
mustering	احضار کردن جمع اوری کردن
cites	احضار کردن استشهاد کردن
citing	احضار کردن استشهاد کردن
cite	احضار کردن استشهاد کردن
cited	احضار کردن استشهاد کردن
recredential	نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است