Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (32 milliseconds)
English
Persian
muster
احضار کردن جمع اوری کردن
mustered
احضار کردن جمع اوری کردن
mustering
احضار کردن جمع اوری کردن
musters
احضار کردن جمع اوری کردن
Other Matches
repeal
احضار کردن احضار
repeals
احضار کردن احضار
canvassing
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvass
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassed
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvasses
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
cited
احضار کردن استشهاد کردن
cite
احضار کردن استشهاد کردن
citing
احضار کردن استشهاد کردن
cites
احضار کردن استشهاد کردن
to gather up
جمع اوری کردن اماده کردن
countermanding
احضار کردن
evoke
احضار کردن
evokes
احضار کردن
countermanded
احضار کردن
evoking
احضار کردن
countermands
احضار کردن
invoke
احضار کردن
recall
احضار کردن
recalls
احضار کردن
invoking
احضار کردن
invokes
احضار کردن
invoked
احضار کردن
recalled
احضار کردن
countermand
احضار کردن
vouch
احضار کردن
summoned
احضار کردن
summon
احضار کردن
processes
احضار کردن
process
احضار کردن
to order somebody back
کسی را احضار کردن
to call somebody back
کسی را احضار کردن
to recall somebody
کسی را احضار کردن
to bring somebody back
کسی را احضار کردن
to summon somebody back
کسی را احضار کردن
summoned
فراخواندن احضار قانونی کردن
conscripted
به خدمت وفیفه احضار کردن
conscripts
به خدمت وفیفه احضار کردن
remanding
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanded
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remand
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
conscripting
به خدمت وفیفه احضار کردن
conscript
به خدمت وفیفه احضار کردن
adduse
احضار کردن بگواهی خواستن
summon
فراخواندن احضار قانونی کردن
remands
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
compellation
عمل خطاب یا احضار کردن نام
recalls
فرا خواندن احضار لغو کردن
recalled
فرا خواندن احضار لغو کردن
recall
فرا خواندن احضار لغو کردن
innovated
نو اوری کردن
innovates
نو اوری کردن
innovating
نو اوری کردن
innovate
نو اوری کردن
to call a meeting of the board of directors
برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
marshall
جمع اوری کردن
mustered
جمع اوری کردن
collects
جمع اوری کردن
compiling
جمع اوری کردن
compiles
جمع اوری کردن
culls
جمع اوری کردن
collections
جمع اوری کردن
rakes
جمع اوری کردن
to put in mind
یاد اوری کردن
rake
جمع اوری کردن
marshalling
جمع اوری کردن
mustering
جمع اوری کردن
culling
جمع اوری کردن
culled
جمع اوری کردن
round on
جمع اوری کردن
cull
جمع اوری کردن
to get in
جمع اوری کردن
raking
جمع اوری کردن
mass
جمع اوری کردن
to round up
جمع اوری کردن
get in
جمع اوری کردن
massing
جمع اوری کردن
compile
جمع اوری کردن
musters
جمع اوری کردن
muster
جمع اوری کردن
collection
جمع اوری کردن
collect
جمع اوری کردن
recovering
جمع اوری کردن
recovers
جمع اوری کردن
collecting
جمع اوری کردن
to beat up for
جمع اوری کردن
compiled
جمع اوری کردن
recover
جمع اوری کردن
masses
جمع اوری کردن
rallies
دوباره جمع اوری کردن
scrounging
علیق جمع اوری کردن
rallied
دوباره جمع اوری کردن
roll up
جمع اوری کردن تاسیسات
rally
دوباره جمع اوری کردن
vernalize
میوه اوری را تسریع کردن
convocate
احضارکردن جمع اوری کردن
raise money
جمع اوری کردن پول
deposit collection
جمع اوری کردن زباله ها
scrounges
علیق جمع اوری کردن
scrounged
علیق جمع اوری کردن
scrounge
علیق جمع اوری کردن
grabble
پهن نشستن جمع اوری کردن
stacks
جمع اوری و منظم کردن وسایل
reaping
جمع اوری کردن بدست اوردن
levied
مالیات بستن بر جمع اوری کردن
reaped
جمع اوری کردن بدست اوردن
reap
جمع اوری کردن بدست اوردن
reaps
جمع اوری کردن بدست اوردن
ingross
جمع اوری کردن نیروی خودی
ingross
تحریر کردن جمع اوری نیروها
reintegrate
دوباره جمع اوری ومتحد کردن
levies
مالیات بستن بر جمع اوری کردن
levying
مالیات بستن بر جمع اوری کردن
stacked
جمع اوری و منظم کردن وسایل
stack
جمع اوری و منظم کردن وسایل
levy
مالیات بستن بر جمع اوری کردن
canvass
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
interview
مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
interviewed
مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
interviewing
مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
canvassing
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvasses
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
formulation
تهیه جمع اوری فرمول بندی کردن
canvassed
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
interviews
مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
to give
پولی برای پیشکشی جمع اوری کردن
arraign
احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
collecting
جمع اوری کردن جمع کردن
collects
جمع اوری کردن جمع کردن
collect
جمع اوری کردن جمع کردن
stockpiling
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpile
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiled
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiles
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
citation
احضار احضار به بازپرسی
citations
احضار احضار به بازپرسی
proteranthy
گل اوری قبل از برگ اوری
trapdoor
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoors
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
regrouped
جمع شدن جمع اوری کردن
regrouping
جمع شدن جمع اوری کردن
regroups
جمع شدن جمع اوری کردن
regroup
جمع شدن جمع اوری کردن
antirecovery device
ضامن ضد جمع اوری مین ضامن ضد باز و بسته کردن مین
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
convocation
احضار
convocations
احضار
citations
احضار
vocation
احضار
citation
احضار
summoning
احضار
summonsed
احضار
summonsing
احضار
calling
احضار
summonses
احضار
vocations
احضار
recalling
احضار
summons
احضار
drop annunciator
زنگ احضار
summoned
احضار فراخواستن
call to quarters
شیپور احضار
impeaches
احضار نمودن
recall
فراخوانی احضار
banning
اگهی احضار
ban
اگهی احضار
ouija board
لوح احضار
arraign
احضار نمودن
impeaching
احضار نمودن
recalled
فراخوانی احضار
invocation
حکم احضار
spiritism
احضار روح
impeach
احضار نمودن
evocable
قابل احضار
summon
احضار فراخواستن
summoner
احضار کننده
phantasmagoria
احضار روح
recalls
فراخوانی احضار
invocations
حکم احضار
phantasmagorias
احضار روح
impeachment
احضار بدادگاه
function invocation
احضار تابع
warning sign
علامت احضار
bans
اگهی احضار
impeached
احضار نمودن
annunciator
زنگ احضار
subpoenaing
احضاریه حکم احضار
gravity drop
زنگ احضار وزنی
arraignment
احضار به محکمه تعقیب
seance
جلسه احضار روح
automatic annunciator
زنگ احضار خودکار
subpoena
احضاریه حکم احضار
spiritualism
اعتقاد به احضار ارواح
subpoenaed
احضاریه حکم احضار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com