Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English
Persian
have a screw loose
<idiom>
احمق بودن
have rocks in one's head
<idiom>
احمق بودن
Other Matches
tomfool
احمق
fooling
احمق
fooled
احمق
fool
احمق
cockscombs
احمق
insipient
احمق
muppets
[colloquial]
احمق ها
cock eyed
احمق
fools
احمق
bughouse
احمق
booby
احمق
luny
احمق
loony
احمق
wiseacre
احمق
harebrained
احمق
ninnies
احمق
fat headed
احمق
infatuated
احمق
daffy
احمق
gid
احمق
half-baked
<idiom>
احمق
simpleton
احمق
looney
احمق
cox
احمق
loonies
احمق
cockeyed
احمق
fathead
احمق
fatheads
احمق
goofier
احمق
goofiest
احمق
goofy
احمق
gormless
احمق
ninny
احمق
simpletons
احمق
schnook
احمق
inane
احمق
barmier
احمق
barmiest
احمق
barmy
احمق
gosling
احمق
goslings
احمق
dafter
احمق
daftest
احمق
asinine
احمق
spooney
احمق
gawky
احمق
dotty
خل احمق
gawkish
احمق
sot
احمق
thickheaded
احمق
suckers
احمق
fatuous
احمق
nincompoops
احمق
nincompoop
احمق
daft
احمق
loggerhead
احمق
natural
احمق
naturals
احمق
moon calf
احمق
mooncalf
احمق
dulte
احمق
dopey
احمق
cockscomb
احمق
sucker
احمق
dult
احمق
nidget
احمق
drooled
ادم احمق
goosey
احمق ترسو
senseless
احمق احمقانه
goosy
احمق ترسو
drooling
ادم احمق
drools
ادم احمق
poops
ادم احمق
drool
ادم احمق
galoot
ادم احمق
infatute
احمق کردن
dotterel
ادم احمق
frivolous
سبکسر احمق
featherbrain
ادم احمق
dromedaries
ادم احمق
featherhead
ادم احمق
feebleminded
احمق کودن
poop
ادم احمق
dromedary
ادم احمق
stupidest
احمق خنگ
tawpie
زن احمق وشلخته
batty
دیوانه احمق
densest
انبوه احمق
denser
انبوه احمق
noodle
ماکارونی احمق
dense
انبوه احمق
battiest
دیوانه احمق
battier
دیوانه احمق
mutts
آدم احمق
mutt
آدم احمق
plumbeous
گیج احمق
stupid
احمق خنگ
foolish
ابله احمق
softhead
ادم احمق
sot
احمق کردن
birdbrain
ادم احمق
unmeaning
احمق کم عمق
stupider
احمق خنگ
jerk
ادم احمق و نادان
cluck
ادم احمق و رذل
clucked
ادم احمق و رذل
jerked
ادم احمق و نادان
clucking
ادم احمق و رذل
bufflehead
ادم احمق کله خر
dimwit
ادم کودن و احمق
to make an a of
احمق یانادان کردن
jerking
ادم احمق و نادان
jerks
ادم احمق و نادان
goof
شخص احمق و کودن
goofed
شخص احمق و کودن
sawney
احمق ساده لوح
thick
<idiom>
احمق ،غیر منطقی
snipping
ادم احمق ته سیگار
snipped
ادم احمق ته سیگار
snip
ادم احمق ته سیگار
bonehead
ادم احمق وکودن
idiots
ادم سفیه و احمق
idiot
ادم سفیه و احمق
clucks
ادم احمق و رذل
bigmouth
شخص پزبده و احمق
goofs
شخص احمق و کودن
goofing
شخص احمق و کودن
seely
بیگناه احمق Seeding
duffers
ادم احمق وکودن
jay
شخص پر حرف و احمق
poops
ادم بی معنی و احمق
moron
ادم احمق وابله
hick
دهاتی جاهل احمق
hicks
دهاتی جاهل احمق
duffer
ادم احمق وکودن
morons
ادم احمق وابله
jays
شخص پر حرف و احمق
poop
ادم بی معنی و احمق
stultification
تعلیق بمحال احمق ساختن
half-wits
ادم احمق ونادان ابله
nitwits
ادم کله خشک و احمق
half-wit
ادم احمق ونادان ابله
nitwit
ادم کله خشک و احمق
zombi
انسان زنده شد ادم احمق
half wit
ادم احمق ونادان ابله
zombie
انسان زنده شد ادم احمق
zombies
انسان زنده شد ادم احمق
spoony
احمق اهل بوس وکنار
Even a fool knows this .
یک احمق هم این رامی داند
motherfuckers
آدمهای احمق و پست
[اصطلاح رکیک]
arseholes
آدمهای احمق و پست
[اصطلاح رکیک]
twats
آدمهای احمق و پست
[اصطلاح رکیک]
dipshits
آدمهای احمق و پست
[اصطلاح رکیک]
assholes
آدمهای احمق و پست
[اصطلاح رکیک]
have the last laugh
<idiom>
باعث احمق بنظر رسیدن شخص
He is not such a fool as you assuoed .
آنطور که فرض کردی احمق نیست
fuckers
آدمهای احمق و پست
[اصطلاح رکیک]
duffre
ادم احمق وکودن جنس بنجل
sad sack
ادم خوش نیت ولی احمق وبی عرضه
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
to have short views
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contain
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
up to it/the job
<idiom>
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
correspond
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbers
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponded
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
corresponds
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbered
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
outnumbering
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
fits
شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest
شایسته بودن برای مناسب بودن
fit
شایسته بودن برای مناسب بودن
lurking
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurks
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
validity of the credit
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
To be on top of ones job .
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
lurk
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
look out
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
reasonableness
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
to be in a habit
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
to be hard put to it
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
lurked
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to look out
اماده بودن گوش بزنگ بودن
belong
مال کسی بودن وابسته بودن
belonged
مال کسی بودن وابسته بودن
belongs
مال کسی بودن وابسته بودن
monitored
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
consisted
شامل بودن عبارت بودن از
consisting
شامل بودن عبارت بودن از
consist
شامل بودن عبارت بودن از
look for
منتظر بودن درجستجو بودن
discord
ناجور بودن ناسازگار بودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com