English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 67 (5 milliseconds)
English Persian
contradictory judgements احکام مغایر
Other Matches
postulating هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulate هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulated هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulates هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
judgement احکام
orders احکام
alien مغایر
commansments احکام
judgements احکام
judgments احکام
anomalous مغایر
jarring مغایر
adverse مغایر
contradictory مغایر
discordant مغایر
aliens مغایر
variant مغایر
contrary مغایر
abhorrent مغایر
sinistral نامیمون مغایر
go against مغایر بودن
rebuttable presumptions احکام قابل رد
conflictive مغایر مخالف
inimically بطور مغایر
cross purpose قصد مغایر
final awards judgements احکام قطعی
execution of judgments اجرای احکام
precepts of god احکام الهی
declaratory judgments احکام اعلامی
statutes احکام قانونی
statute احکام قانونی
disagree مغایر بودن
paradoxes بیان مغایر
jar مغایر بودن
jarred مغایر بودن
jars مغایر بودن
ten commandments احکام عشره
paradox بیان مغایر
subcontrary دوقیاس مغایر
astrology احکام نجوم
disagreeable ناگوار مغایر
disagreed مغایر بودن
disagreeing مغایر بودن
disagrees مغایر بودن
prontonotary متصدی امضاء احکام
off color دارای رنگ مغایر
statues of god احکام یا فرایض خدا
prothonotary متصدی امضاء احکام
law of moses احکام دهگانه موسی
decalogue احکام دهگانه موسی
enforcement of judgement اجرای احکام قضایی
astrology علم احکام نجوم
offbeat قطعه موسیقی ناهماهنگ مغایر
data formatting statements احکام قالب بندی داده ها
mosaic d. وضع احکام دینی درزمان موسی
subcontrary مغایر درمرحله فرعی درجهت متقابل
dispensations وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
autosexing دارای صفات جنسی مغایر بانوع خود
dispensation وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
like hell <idiom> با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
rebus sic stautibus به این مفهوم که احکام در ازمنه مختلف دچارتغییر شکل می شوند
mesne process مراحل مختلفه و احکام وقرارهای مختلف دادگاه تاپیش از دستور اجرا
disaffirm دعوی سابق را به صلح ختم کردن نقض احکام صادره از دادگاهها
it is inimical to our plans با نقشههای ما مغایر است برای نقشههای ما زیان اوراست
precepts of god فرایض دینی احکام دینی
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com