Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
ruise	اخبار دروغ
Other Matches
cross tell	پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
perjurer	کسی که سوگند دروغ می خورد یا شهادت دروغ میدهد
rouser	دروغ شاخدار دروغ خیلی بزرگ
fib	دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibbed	دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibbing	دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibs	دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
perjury	قسم دروغ گواهی دروغ
collection activity	عملیات جمع آوری اخبار سازمان جمع آوری اخبار
news	اخبار
communication	اخبار
assertion	اخبار
newsreader	اخبار
traditions	اخبار
information	اخبار
buzzers	زنگ اخبار
broadcasts	پخش اخبار
broadcast	پخش اخبار
buzzer	زنگ اخبار
annals	اخبار سال
electric bell	زنگ اخبار
shockers	اخبار موحش
shocker	اخبار موحش
information processing	تقویم اخبار
life blood	جنبش بی اخبار
poney	پرداختن خلاصه اخبار
ponies	پرداختن خلاصه اخبار
pony	پرداختن خلاصه اخبار
evaluation	ارزیابی اخبار رسیده
push botton	دکمه زنگ اخبار
to break news	فاش کردن اخبار
local	داخلی اخبار محلی
locals	داخلی اخبار محلی
newsman	خبرنگار گوینده اخبار
bell wire	سیم زنگ اخبار
bell transformer	ترانسفورماتور زنگ اخبار
collection	جمع اوری اخبار
collections	جمع اوری اخبار
bell ringing transformer	مبدل زنگ اخبار
newsmen	خبرنگار گوینده اخبار
action information center	مرکز اخبار تاکتیکی
evaluations	ارزیابی اخبار رسیده
newsy	دارای اخبار زیاد
forebedement	اخبار قبلی پیشگویی
sound bow	کاسه زنگ اخبار
essential elements of information	عناصر اصلی اخبار
ring	احاطه کردن زنگ اخبار
newsreels	فیلم اخبار جاری روز
evaluations	ارزیابی کردن تقویم اخبار
magneto bell	زنگ اخبار جریان متناوب
evaluation	ارزیابی کردن تقویم اخبار
monitoring	رله کردن اخبار و پیامها
collection agency	عامل جمع اوری اخبار
collection plan	طرح جمع اوری اخبار
What is the latest news?	آخرین خبرها ( اخبار ) چیست ؟
newsreel	فیلم اخبار جاری روز
disseminating	توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminates	توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminated	توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminate	توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
collective	جمعی پخش یکجای اخبار هواشناسی
syntheses	استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
synthesis	استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
calumny	دروغ
equivocation	دروغ
false accusation	دروغ
perjurious	دروغ
falsehoods	دروغ
falsehood	دروغ
calumnies	دروغ
lie	دروغ
fable	دروغ
lied	دروغ
false	دروغ
untrue	دروغ
falsity	دروغ
lies	دروغ
fables	دروغ
fibbing	دروغ
fib	دروغ
fibster	دروغ گو
fibbed	دروغ
fibs	دروغ
false oath	قسم دروغ
falseness	دروغ بودن
thumper	دروغ شاخدار
fictitiousness	بخودبستگی دروغ
in reproof of lying	درنکوهش دروغ
false oath	سوگند دروغ
swearword	قسم دروغ
they suspect him of lying	دروغ باومیبرند
to spin yarns	دروغ ساختن
white lies	دروغ مصلحتآمیز
tarradiddle	دروغ کوچک
to invent stories	دروغ ساختن
taradiddle	دروغ کوچک
jactitation	دعوی دروغ
lay to	دروغ گفتن
to give the lie to	دروغ در اوردن
lie detector	دروغ سنج
to lie in one's throat	دروغ شاخدارگفتن
fairy tale	دروغ شاخدار
pathometer	دروغ سنج
fairy tale	دروغ شگفتانگیز
disinformation	دروغ پراکنی
to tell a lie	دروغ گفتن
pseudologia fantastica	دروغ پردازی
to forge a lie	دروغ بافتن
jactation	دعوی دروغ
A pack of lies .	یک مشت دروغ
A transparent (blatant)lie.	دروغ شاخدار
white lies	دروغ سفید
it proved false	دروغ درامد
white lie	دروغ سفید
jack o' lantern	دروغ نور
fairy tales	دروغ شاخدار
fairy tales	دروغ شگفتانگیز
pseudology	دروغ گویی
gab	دروغ گفتن
falsely	بطور دروغ
prevaricate	دروغ گفتن
whiff	دروغ گفتن
falsehoods	سخن دروغ
prevaricated	دروغ گفتن
falsehood	سخن دروغ
prevaricates	دروغ گفتن
prevaricating	دروغ گفتن
fiction	وهم دروغ
belie	دروغ گفتن
belied	دروغ گفتن
equivocates	دروغ گفتن
belies	دروغ گفتن
belying	دروغ گفتن
lies	:دروغ گفتن
fictions	وهم دروغ
equivocate	دروغ گفتن
leasing	دروغ گویی
it proved false	دروغ بود
equivocated	دروغ گفتن
lie	دروغ گفتن
lied	:دروغ گفتن
bungs	ساقی دروغ
bunging	ساقی دروغ
bunged	ساقی دروغ
weasels	دروغ گفتن
weasel	دروغ گفتن
bung	ساقی دروغ
equivocating	دروغ گفتن
travellers tell fine tales	جهاندیده بسیارگوید دروغ
perjure	قسم دروغ خوردن
perjure	گواهی دروغ دادن
perjure	سوگند دروغ خوردن
forswear	سوگند دروغ خوردن
to persuade oneself	به خود دروغ گفتن
white lie <idiom>	دروغ مصلحت آمیز
to forswear oneself	سوگند دروغ خوردن
A white lie .	دروغ مصلحت آمیز
forswearing	سوگند دروغ خوردن
white lie	دروغ مصلحت آمیز
forswears	سوگند دروغ خوردن
to lie like a gasmeter	دروغ بزرگ گفتن
perjure	شهادت دروغ دادن
perjures	سوگند دروغ خوردن
fabulously	بشکل افسانه یا دروغ
falsism	سخن دروغ و بی مزه
bouncers	دروغ بزرگ وفاحش
perjuring	شهادت دروغ دادن
whiff	دروغ در چیزی گفتن
it sounds false	دروغ بنظر میرسد
bouncer	دروغ بزرگ وفاحش
perjuring	گواهی دروغ دادن
plumper	دروغ صرف سقوط
he tipped me the traveller	دروغ بمن گفت
he scorns to lie	از دروغ گفتن عاردارد
perjuring	قسم دروغ خوردن
perjuring	سوگند دروغ خوردن
perjures	گواهی دروغ دادن
he lied to me	بمن دروغ گفت
false witness	گواهی یاشهادت دروغ
to swore falsely	سوگند دروغ خوردن
manswear	سوگند دروغ خوردن
perjures	قسم دروغ خوردن
perjures	شهادت دروغ دادن
lie detector	دستگاه کشف دروغ
interpretation	تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretations	تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
disbelieved	اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieve	اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
plumper	فربه کننده دروغ محض
She is a habitual liar.	روی عادت دروغ می گوید
disbelieves	اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieving	اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
to scruple lying	از دروغ گفتن بیم داشتن
it seems to me he is lying	بنظرم میرسد دروغ میگوید
pseudologer	کسیکه مرتبا دروغ میگوید
pseudologist	کسیکه مرتبا دروغ میگوید
belying	دروغ دراوردن خیانت کردن
belies	دروغ دراوردن خیانت کردن
he lied to my face	توی چشم من دروغ گفت
belied	دروغ دراوردن خیانت کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com