English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 143 (8 milliseconds)
English Persian
artifice اختراع نیرنگ
artifices اختراع نیرنگ
Other Matches
specification اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
patent حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patenting حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patented حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patents حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
trickery نیرنگ
trick نیرنگ
art نیرنگ
arts نیرنگ
craftily به نیرنگ
tricklery نیرنگ
craftiy به نیرنگ
artfully با نیرنگ
tricking نیرنگ
tricked نیرنگ
witchcraft نیرنگ
deceptions نیرنگ
deception نیرنگ
quibbled نیرنگ درسخن
trickly نیرنگ باز
tricky نیرنگ باز
crafts مهارت نیرنگ
fakement نیرنگ جازنی
artful نیرنگ باز
tricker نیرنگ باز
collusion سازش هم نیرنگ
trickiest نیرنگ باز
trickiest نیرنگ امیز
tricky نیرنگ امیز
trickier نیرنگ باز
craft مهارت نیرنگ
trickier نیرنگ امیز
quibbling نیرنگ درسخن
quibble نیرنگ درسخن
quibbles نیرنگ درسخن
shtick نیرنگ [اصطلاح روزمره]
vulpine نیرنگ باز حیله گر
trap نیرنگ فریب دهان
ploy نیرنگ [اصطلاح روزمره]
trickster گول زن نیرنگ باز
jockey نیرنگ زدن اسب دوانی کردن
jockeys نیرنگ زدن اسب دوانی کردن
contraptions اختراع
patent حق اختراع
contrivances اختراع
devices اختراع
device اختراع
contraption اختراع
contrivance اختراع
excogitation اختراع
invention اختراع
patents حق اختراع
patenting حق اختراع
patent right حق اختراع
mintage اختراع
patented حق اختراع
make something up <idiom> اختراع کردن
drum up <idiom> اختراع کردن
pull out of a hat <idiom> اختراع کردن
inventive اختراع کننده
to patent an invention ثبت اختراع
invention of the aeroplane اختراع هواپیما
inventible قابل اختراع
invenit اختراع کرد
forgetive اختراع کننده
invents اختراع کردن
patent حق ثبت اختراع
inventiveness هوش اختراع
fiction داستان اختراع
fictions داستان اختراع
inventive power قوه اختراع
mint اختراع کردن
minted اختراع کردن
minting اختراع کردن
inventiveness قوه اختراع
inventive power هوش اختراع
patent حق تثبیت اختراع
patented حق ثبت اختراع
patented حق تثبیت اختراع
patenting حق ثبت اختراع
patents حق ثبت اختراع
patents حق تثبیت اختراع
patenting حق تثبیت اختراع
appliance تمهید اختراع
appliances تمهید اختراع
mints اختراع کردن
invented اختراع کردن
inventing اختراع کردن
invent اختراع کردن
forgetive دارای هوش اختراع
patents اختراع ثبت شده
figments سخن جعلی اختراع
ingenuity امادگی برای اختراع
patents حق ثبت اختراع پروانه
patented اختراع ثبت شده
patenting حق ثبت اختراع پروانه
patenting اختراع ثبت شده
figment سخن جعلی اختراع
coin اختراع وابداع کردن
coins اختراع وابداع کردن
best thing since sliced bread <idiom> [یک نوآوری یا اختراع خوب]
patent اختراع ثبت شده
contrivable اختراع کردنی اندیشیدنی
patent حق ثبت اختراع پروانه
patented حق ثبت اختراع پروانه
daedal دارای هوش اختراع پیچیده
trump up <idiom> ساختن ،درمغز اختراع کردن
patentee ذینفع اختراع ثبت شده
patentee صاحب اختراع ثبت شدن
CERN یس که www اولین آنجا اختراع شد
compass نقشه کشیدن اختراع کردن
atentee صاحب اختراع ثبت شده
patentee صاحب اختراع ثبت شده
patentee ذینفع اختراع به ثبت رسیده
europatents حق اختراع قابل قبول دراروپا
It sinds into insignificance beside his invention . این درمقابل اختراع اوهیچ است
contraption تدبیر [اختراع] [ابتکار] [اسباب عجیب و غریب]
europatents اختراع ثبت شده که دراروپا معتبر میباشد
newest وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
ajeeb دستگاه شطرنجبازمکانیکی به اختراع چارلزارثر هاپر در 8681
nordenfelt یکجور مسلسل که سوئدی اختراع کرده است
new وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
newer وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
cook up <idiom> اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
new- وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
royalty پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
royalties پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
mauser یکجور تفنگ که ماوزرنام المانی اختراع کرده است
morse alphabet or code الفبای خط و نقطه که شخصی بنام morse برای تلگراف اختراع کرد
caveator کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
upward compatible طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
upwards compatible طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
concoct جعل کردن اختراع کردن
devised درست کردن اختراع کردن
concocted جعل کردن اختراع کردن
concocting جعل کردن اختراع کردن
think up <idiom> اختراع کردن،خلق کردن
devising درست کردن اختراع کردن
devise درست کردن اختراع کردن
concocts جعل کردن اختراع کردن
devises درست کردن اختراع کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com