Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English
Persian
cook up
<idiom>
اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
Other Matches
trump up
<idiom>
ساختن ،درمغز اختراع کردن
specification
اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
sludice
دریچه یا بند گذاشتن در روان ساختن
to draw blank
گشتن وچیزی
patents
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patent
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patented
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patenting
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
scareup
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
drum up
<idiom>
اختراع کردن
make something up
<idiom>
اختراع کردن
mint
اختراع کردن
invented
اختراع کردن
invent
اختراع کردن
invents
اختراع کردن
mints
اختراع کردن
pull out of a hat
<idiom>
اختراع کردن
inventing
اختراع کردن
minting
اختراع کردن
minted
اختراع کردن
coin
اختراع وابداع کردن
coins
اختراع وابداع کردن
compass
نقشه کشیدن اختراع کردن
concoct
جعل کردن اختراع کردن
think up
<idiom>
اختراع کردن،خلق کردن
devise
درست کردن اختراع کردن
devises
درست کردن اختراع کردن
concocted
جعل کردن اختراع کردن
devising
درست کردن اختراع کردن
devised
درست کردن اختراع کردن
concocting
جعل کردن اختراع کردن
concocts
جعل کردن اختراع کردن
lay off
<idiom>
به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
fixes
کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
fix
کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
lids
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lid
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into
<idiom>
اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
damp
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
have
صرف کردن گذاشتن
lodge
گذاشتن تسلیم کردن
lay down
فدا کردن گذاشتن
inserting
گذاشتن جاسازی کردن
cut
عبور کردن گذاشتن
having
صرف کردن گذاشتن
lodged
گذاشتن تسلیم کردن
lodges
گذاشتن تسلیم کردن
stead
گذاشتن حمایت کردن
inserts
گذاشتن جاسازی کردن
deposits
: ته نشین کردن گذاشتن
insert
گذاشتن جاسازی کردن
cuts
عبور کردن گذاشتن
deposit
: ته نشین کردن گذاشتن
To trample upon justice. To be unfair.
پاروی حق گذاشتن ( حق کشی کردن )
to shut up
حبس کردن درصندوق گذاشتن
deposit
ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
rat race
<idiom>
رها کردن ،تنها گذاشتن
accumulates
روی هم گذاشتن متراکم کردن
louse
شپش گذاشتن شپشه کردن
accumulate
روی هم گذاشتن متراکم کردن
accumulating
روی هم گذاشتن متراکم کردن
deposits
ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
deteriorated
خراب کردن روبزوال گذاشتن
heeding
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
arrange
قرار گذاشتن سازمند کردن
auctioned
حراج کردن بمزایده گذاشتن
auctioning
حراج کردن بمزایده گذاشتن
auctions
حراج کردن بمزایده گذاشتن
arranged
قرار گذاشتن سازمند کردن
arranges
قرار گذاشتن سازمند کردن
arranging
قرار گذاشتن سازمند کردن
to hang up
معطل کردن مسکوت گذاشتن
inserts
داخل کردن در میان گذاشتن
auction
حراج کردن بمزایده گذاشتن
applies
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
heeded
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
heed
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
dumbfound
متحیر کردن بلاجواب گذاشتن
apply
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
dumfound
متحیر کردن بلاجواب گذاشتن
inserting
داخل کردن در میان گذاشتن
wads
کپه کردن لایی گذاشتن
applying
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
insert
داخل کردن در میان گذاشتن
heeds
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
in-
:درمیان گذاشتن جمع کردن
deteriorating
خراب کردن روبزوال گذاشتن
deteriorates
خراب کردن روبزوال گذاشتن
deteriorate
خراب کردن روبزوال گذاشتن
in
:درمیان گذاشتن جمع کردن
insets
افزودن اضافه کردن گذاشتن
wad
کپه کردن لایی گذاشتن
to put together
بکب کردن پیش هم گذاشتن
inset
افزودن اضافه کردن گذاشتن
to put a way childish
صرف کردن گرو گذاشتن
skirted
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirts
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
swindle
کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
swindles
کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
emplacement
پایگاه مستقر کردن کار گذاشتن
to soak out the salt of
توی اب گذاشتن وکم نمک کردن
swindled
کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
skirt
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
to part the hair
فرق گذاشتن موی را از هم باز کردن
invention
اختراع
patent right
حق اختراع
patent
حق اختراع
device
اختراع
contraption
اختراع
mintage
اختراع
contrivance
اختراع
excogitation
اختراع
devices
اختراع
contrivances
اختراع
contraptions
اختراع
patented
حق اختراع
patents
حق اختراع
patenting
حق اختراع
To bear (put up) with somebody.
با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
prepare
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
preparing
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
make
درست کردن ساختن اماده کردن
engineer
اداره کردن طرح کردن و ساختن
prepares
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineered
اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineers
اداره کردن طرح کردن و ساختن
makes
درست کردن ساختن اماده کردن
emplace
جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
adventures
: درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
adventure
درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
the setting of a gem
سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
to manufacture
[into]
ساختن
[درست کردن]
[به]
gets
مجاب کردن ساختن
getting
مجاب کردن ساختن
get
مجاب کردن ساختن
to lay it on thick
نصب کردن ساختن
work up
ترکیب کردن ساختن
fictions
داستان اختراع
artifices
اختراع نیرنگ
artifice
اختراع نیرنگ
inventive
اختراع کننده
patented
حق تثبیت اختراع
invention of the aeroplane
اختراع هواپیما
inventiveness
هوش اختراع
inventible
قابل اختراع
invenit
اختراع کرد
patenting
حق تثبیت اختراع
patents
حق ثبت اختراع
patents
حق تثبیت اختراع
inventive power
قوه اختراع
inventiveness
قوه اختراع
to patent an invention
ثبت اختراع
forgetive
اختراع کننده
patenting
حق ثبت اختراع
patented
حق ثبت اختراع
appliances
تمهید اختراع
patent
حق تثبیت اختراع
fiction
داستان اختراع
appliance
تمهید اختراع
patent
حق ثبت اختراع
inventive power
هوش اختراع
affect
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affects
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
destroying
ویران کردن نابود ساختن
preparing
مهیا ساختن مجهز کردن
destroys
ویران کردن نابود ساختن
internalised
باطنی ساختن داخلی کردن
lane
کوچه ساختن منشعب کردن
retards
کند ساختن معوق کردن
internalizing
باطنی ساختن داخلی کردن
reproduced
چاپ کردن دوباره ساختن
internalises
باطنی ساختن داخلی کردن
lanes
کوچه ساختن منشعب کردن
internalising
باطنی ساختن داخلی کردن
detects
کشف کردن نمایان ساختن
pleases
خشنود ساختن کیف کردن
internalizes
باطنی ساختن داخلی کردن
internalize
باطنی ساختن داخلی کردن
internalized
باطنی ساختن داخلی کردن
destroy
ویران کردن نابود ساختن
detect
کشف کردن نمایان ساختن
to bear with a person
باکسی ساختن یاسازش کردن
tepefy
ولرم کردن ملول ساختن
reproduce
چاپ کردن دوباره ساختن
subdues
مقهور ساختن رام کردن
surprize
متعجب ساختن غافلگیر کردن
spellbind
مجذوب کردن مفتون ساختن
avouch
تضمین کردن مستقر ساختن
subduing
مقهور ساختن رام کردن
detected
کشف کردن نمایان ساختن
agonise
معذب ساختن متاثر کردن
franking
باطل کردن مصون ساختن
violates
بی حرمت ساختن مختل کردن
violated
بی حرمت ساختن مختل کردن
violate
بی حرمت ساختن مختل کردن
redargue
متهم ساختن تکذیب کردن
to cotton with each other
باهم ساختن یارفاقت کردن
to cotton together
باهم ساختن یارفاقت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com