English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (7 milliseconds)
English Persian
endemicity اختصاص بیک قوم یادیار
Other Matches
mnemonics وسایل یادیار
mnemonic system نظام یادیار
dynamic اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
dynamically اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
appertain اختصاص داشتن
appertained اختصاص داشتن
appertaining اختصاص داشتن
appertains اختصاص داشتن
appropriating اختصاص دادن
memory allocation اختصاص حافظه
allocating اختصاص دادن
allocates اختصاص دادن
allocate اختصاص دادن
to set apart اختصاص دادن
allocated اختصاص یافته
resource allocation اختصاص منبع
appropriates اختصاص دادن
allot اختصاص دادن
appropriated اختصاص دادن
appropriate اختصاص دادن
apanage اختصاص داشت
assign اختصاص دادن
allocate اختصاص دادن
appropriation اختصاص بودجه
indigenousness اختصاص بیک اب و خاک
reservation of a right اختصاص حقی به خود
specialities اختصاص کیفیت ویژه
appropriator بخود اختصاص دهنده
permanent oppointment اختصاص دایمی به یک یکان
laid on <past-p.> اختصاص داده شده
speciality اختصاص کیفیت ویژه
specialty اختصاص کیفیت ویژه
allocated <adj.> <past-p.> اختصاص داده شده
attached <adj.> <past-p.> اختصاص داده شده
assigned <adj.> <past-p.> اختصاص داده شده
appropriated <adj.> <past-p.> اختصاص داده شده
provided <adj.> <past-p.> اختصاص داده شده
allotted <adj.> <past-p.> اختصاص داده شده
reserving نگه داشتن اختصاص دادن
assign قلمداد کردن اختصاص دادن
dedicate اختصاص دادن وقف کردن
assigning قلمداد کردن اختصاص دادن
assigns قلمداد کردن اختصاص دادن
reserves نگه داشتن اختصاص دادن
reserve ذخیره کردن اختصاص دادن
reserve نگه داشتن اختصاص دادن
reserving ذخیره کردن اختصاص دادن
allocating تقسیم کردن اختصاص دادن
dedicates اختصاص دادن وقف کردن
devotes اختصاص دادن فدا کردن
devoting اختصاص دادن فدا کردن
dedicating اختصاص دادن وقف کردن
earmarks نشان کردن اختصاص دادن
allocate تقسیم کردن اختصاص دادن
earmark نشان کردن اختصاص دادن
allocates تقسیم کردن اختصاص دادن
assigned قلمداد کردن اختصاص دادن
intervert بخود اختصاص دادن برگرداندن
reserves ذخیره کردن اختصاص دادن
devote اختصاص دادن فدا کردن
appropriation اختصاص دادن اعتبار واگذار کردن
promptbook نسخه نمایشنامه که به سوفلور نمایش اختصاص دارد
allottee کسیکه چیزی باو اختصاص داده شده
appropriation قصدتملک و بخود اختصاص دادن مال مسروقه
available لیست حافظه اختصاص داده نشده و منابع در سیستم
filename کد مشخصات دیسکت که به برنامه اختصاص داده شده است
bed credit تعداد تختخوابی که دربیمارستان به هر یکان یاسازمان اختصاص داده میشود
parnassian نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
multiplex روش تقسیم که بخشهای زمان را طبق نیاز به سیگنالهای اختصاص میدهد
dynamic سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن
allocation سیستمی که در آن منابع در حین اجرای برنامه و نه پیش از آن اختصاص داده می شوند
ambitus [اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
dynamically سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن
storage نحوه اختصاص حافظه به کاربران مختلف , مثل برنامه ها , متغیرها, داده ,.....
allocations سیستمی که در آن منابع در حین اجرای برنامه و نه پیش از آن اختصاص داده می شوند
paging که آدرس به آنها اختصاص داده میشود و در صورت نیاز فراخوانی می شوند
paphian وابسته PAPHOS شهرباستانی جزیره قبرس که اختصاص برب النوع عشق داشت
applied هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
statements عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی به آنها اختصاص میدهد
uncommitted logic array جدول محلهای حافظه در سیستم که خالی هستند یا اختصاص داده نشده اند
blast آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
blasts آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
statement عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی به آنها اختصاص میدهد
hierarchical communications system روش اختصاص توابع کنترلی و پردازش در شبکهای از کامپیوتر که برای کارها مناسبند
boundary ثباتی در یک سیستم چند کاربره که حاوی آدرسهای محدودیتهای اختصاص حافظه به یک کاربر است
boundaries ثباتی در یک سیستم چند کاربره که حاوی آدرسهای محدودیتهای اختصاص حافظه به یک کاربر است
deallocate آزاد کردن منبعی که به یک کار یا فرآیند یا رسانه جانبی اختصاص داده شده است
preventive justice قسمتی ازحقوق که به بررسی اقدامات مختلفی که برای جلوگیری ازارتکاب جرم از ناحیه تبهکاران احتمالی لازم است اختصاص دارد
TDS سیستم کامپیوتری که معمولاگ کارهای دستهای را پردازش میکند تا وقتی که وقفه رخ دهد و سپس منابع را به تراکنش جدید اختصاص میدهد
maps با آدرسهای اختصاص داده شده به وسیله ورودی یا خروجی کامپیوتر به طوری که قابل دستیابی باشند گویی محلی از حافظه هستند
map با آدرسهای اختصاص داده شده به وسیله ورودی یا خروجی کامپیوتر به طوری که قابل دستیابی باشند گویی محلی از حافظه هستند
task نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
manager بخشی از سیستم عامل دیسک که فضای دیسک را به فایلها اختصاص میدهد
tasks نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
managers بخشی از سیستم عامل دیسک که فضای دیسک را به فایلها اختصاص میدهد
average propensity to consume میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
average propensity to save میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
fractional اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
window پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
scheduled ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
master کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
schedules ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
mastered کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
masters کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
dedication اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedications اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
cpu time مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
transaction سیستم کامپیوتری که معمولاگ دستهای کار میکند تا وقتی که با تراکنش جدید متوقف شود و سپس منابع را به تراکنش اختصاص میدهد
allocates به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
space charter اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
allocating به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocate به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
fragmentation حافظه اختصاص یافته به چندین فایل که به بخشهای آزاد و کوچکتری تقسیم میشود و آن قدر کوچک هستند که قابل استفاده نیستند ولی کلا فضای زیادی اشغال می کنند
paging فرمولی که مدیریت حافظه حافظه به صفحات اختصاص میدهد. و نیز انتقال بین حافظه پشتیبان و حافظه اصلی به روش کار را بر عهده دارد
renumber خصوصیت برخی زبانهای کامپیوتری که به برنامه نویس امکان اختصاص دادن مقدار جدید به همه یا برخی از شماره خط های برنامه میدهد
maps نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
paged address که بعد شماره صفحه به آنها اختصاص داده میشود. آدرسهای حافظه مربوط به صفحهای هستند که بعدا به حافظه فیزیکی موجود تط بیق داده میشود.
fibre distributed data interface II استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال داده مگابایت در ثانیه است . ولی میتواند بخشی از پهنای باند را به کانال آنالوگ کیلو بیت در ثانیه برای داده صوتی یا تصویری اختصاص دهد
slices مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com