Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English
Persian
apanage
اختصاص داشت
Search result with all words
paphian
وابسته PAPHOS شهرباستانی جزیره قبرس که اختصاص برب النوع عشق داشت
parnassian
نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
Other Matches
dynamically
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
dynamic
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
minute book
دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
article had two notes
داشت
conservation
داشت
note book
دفتریاد داشت
when will women have the vote?
خواهند داشت
expectantly
با چشم داشت
dwelt
منزل داشت
durst
زهره داشت
factum
یاد داشت
he adored that woman
ان زن رابسیاردوست می داشت
he loved her dear
اوبسیاردوست داشت
expectations
چشم داشت
talent
درون داشت
talents
درون داشت
without letted
باز داشت
expectation
چشم داشت
talented
درون داشت
to minute down
یاد داشت کردن
he kept me waiting
مرامنتظریامعطل نگاه داشت
ephebe
شهری که از 81 تا 02 سال داشت
disposure
نمایش عرضه داشت
annotator
یاد داشت کننده
He looked well groomed . He had a tidy appearance .
سرووضع مرتبی داشت
to set down
یاد داشت کردن
block note paper
دسته کاغذیاد داشت
to take down
یاد داشت کردن
to take notes of
یاد داشت برداشتن از
He was looking for you.
داشت دنبالت می گشت
writing pad
دسته یاد داشت
to make a note of
یاد داشت کردن
the dog wasled
سگ بند در گردن داشت
prospectiveness
چشم داشت به اینده
outlook
منظره چشم داشت
i will note it down
یاد داشت میکنم
it had a europeanlook
نمود اروپایی داشت
marrige of convenience
پیوند با چشم داشت
he complained with reason
داشت که گله میکرد
to make a minute of
یاد داشت کردن
allocated
اختصاص یافته
allocate
اختصاص دادن
appropriate
اختصاص دادن
appropriated
اختصاص دادن
appropriates
اختصاص دادن
memory allocation
اختصاص حافظه
appropriating
اختصاص دادن
allot
اختصاص دادن
allocating
اختصاص دادن
assign
اختصاص دادن
appertains
اختصاص داشتن
to set apart
اختصاص دادن
appertaining
اختصاص داشتن
appertained
اختصاص داشتن
appertain
اختصاص داشتن
allocates
اختصاص دادن
allocate
اختصاص دادن
resource allocation
اختصاص منبع
appropriation
اختصاص بودجه
fusilier
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
he sold the good ones
هرچه خوب داشت فروخت
no song no supper
تانخوانی شام نخواهیم داشت
durst
جرات داشت جسارت کرد
he was in purpose to do it
در نظر داشت که ان کار رابکند
that point was of p interest
ان نکته جالبیست ویژهای داشت
fusileer
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
prospect of success
چشم داشت یا امید کامیابی
he would be sure to like it
یقینا انرادوست خواهد داشت
it weighed kilogrammes
بود سه کیلوگرم وزن داشت
She was talking to (with ) a friend .
داشت با دوستش صحبت می کرد
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ?
تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
The girl was penciling her eyebrows .
دخترک داشت ابروهایش را می کشید
All his belongings were stolen .
هرچه داشت بردند (دزدیدند)
He was running like a madman.
عین دیوانه ها داشت می دوید
indigenousness
اختصاص بیک اب و خاک
assigned
<adj.>
<past-p.>
اختصاص داده شده
specialty
اختصاص کیفیت ویژه
attached
<adj.>
<past-p.>
اختصاص داده شده
allotted
<adj.>
<past-p.>
اختصاص داده شده
allocated
<adj.>
<past-p.>
اختصاص داده شده
reservation of a right
اختصاص حقی به خود
appropriator
بخود اختصاص دهنده
provided
<adj.>
<past-p.>
اختصاص داده شده
appropriated
<adj.>
<past-p.>
اختصاص داده شده
speciality
اختصاص کیفیت ویژه
specialities
اختصاص کیفیت ویژه
permanent oppointment
اختصاص دایمی به یک یکان
laid on
<past-p.>
اختصاص داده شده
pistole
سکه زرکه بیشتردراسپانی رواج داشت
marshalsea
دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
life is not worth an hour's p
ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
quinquereme
یکجورکرجی که پنج ردیف پاروزن داشت
notate
یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
og
الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
on old woman past sixty
پیرزنی بیش از شصت سال داشت
u.sings
[ and+]
با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
His request was in the nature of a command.
خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
count palatine
قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
The bus stopped for fuel
[ to get gas]
.
اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
He wanted to incite the people.
قصد داشت مردم راتحریک کند
to preach from notes
از روی یاد داشت وضع کردن
He tried to conceal the facts.
سعی داشت حقیقت را پنهان کند
he made me wait
مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
assigned
قلمداد کردن اختصاص دادن
allocate
تقسیم کردن اختصاص دادن
reserve
ذخیره کردن اختصاص دادن
reserve
نگه داشتن اختصاص دادن
assign
قلمداد کردن اختصاص دادن
allocates
تقسیم کردن اختصاص دادن
allocating
تقسیم کردن اختصاص دادن
assigns
قلمداد کردن اختصاص دادن
assigning
قلمداد کردن اختصاص دادن
reserves
نگه داشتن اختصاص دادن
devoting
اختصاص دادن فدا کردن
reserves
ذخیره کردن اختصاص دادن
dedicate
اختصاص دادن وقف کردن
endemicity
اختصاص بیک قوم یادیار
dedicating
اختصاص دادن وقف کردن
earmark
نشان کردن اختصاص دادن
earmarks
نشان کردن اختصاص دادن
reserving
ذخیره کردن اختصاص دادن
devote
اختصاص دادن فدا کردن
intervert
بخود اختصاص دادن برگرداندن
dedicates
اختصاص دادن وقف کردن
reserving
نگه داشتن اختصاص دادن
devotes
اختصاص دادن فدا کردن
She married a man old eonugh to be her father.
با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
to serve a notice on some one
اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
She was crying over her misfortunes.
ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
of livery
ایانوکر جامه ویژه داشت یاجامه ساده
lostlabour
کارذوقی که کننده انراچشم داشت پاداش نیست
on shall from a quo rum
جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
groschen
سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
no paternosterŠno p
تادعای ربانی نخوانی پول نخواهی داشت
appropriation
اختصاص دادن اعتبار واگذار کردن
He had the air of a frightened(scared)child.
حالت بچه ای را داشت که وحشت زده شده بود
complete transaction
معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
The judge will have the final say on the matter.
قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
kreutzer
نام سکه مس وسیم که پیشتردرالمان واطریش رواج داشت
appropriation
قصدتملک و بخود اختصاص دادن مال مسروقه
allottee
کسیکه چیزی باو اختصاص داده شده
promptbook
نسخه نمایشنامه که به سوفلور نمایش اختصاص دارد
nestorianism
عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
record prices
بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
that book will immortalize him
ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
available
لیست حافظه اختصاص داده نشده و منابع در سیستم
filename
کد مشخصات دیسکت که به برنامه اختصاص داده شده است
critical engine
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
bed credit
تعداد تختخوابی که دربیمارستان به هر یکان یاسازمان اختصاص داده میشود
He was killed when his parachute malfunctioned.
بخاطر اینکه چترش کار نکرد
[عیب فنی داشت]
او
[مرد]
کشته شد.
ambitus
[اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
dynamic
سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن
paging
که آدرس به آنها اختصاص داده میشود و در صورت نیاز فراخوانی می شوند
allocation
سیستمی که در آن منابع در حین اجرای برنامه و نه پیش از آن اختصاص داده می شوند
dynamically
سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن
storage
نحوه اختصاص حافظه به کاربران مختلف , مثل برنامه ها , متغیرها, داده ,.....
allocations
سیستمی که در آن منابع در حین اجرای برنامه و نه پیش از آن اختصاص داده می شوند
multiplex
روش تقسیم که بخشهای زمان را طبق نیاز به سیگنالهای اختصاص میدهد
applied
هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
hierarchical communications system
روش اختصاص توابع کنترلی و پردازش در شبکهای از کامپیوتر که برای کارها مناسبند
blast
آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
blasts
آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
statements
عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی به آنها اختصاص میدهد
statement
عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی به آنها اختصاص میدهد
uncommitted logic array
جدول محلهای حافظه در سیستم که خالی هستند یا اختصاص داده نشده اند
deallocate
آزاد کردن منبعی که به یک کار یا فرآیند یا رسانه جانبی اختصاص داده شده است
boundaries
ثباتی در یک سیستم چند کاربره که حاوی آدرسهای محدودیتهای اختصاص حافظه به یک کاربر است
boundary
ثباتی در یک سیستم چند کاربره که حاوی آدرسهای محدودیتهای اختصاص حافظه به یک کاربر است
dead
دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
mum's the word
این سخن فاش کردنی نیست این حرف را باید پنهان داشت
it will make against us
برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
she smiled sweetly
لبخند یا تبسم شیرینی داشت شیرین لبخند میزد
fasces
[نمادی در روم قدیم یک دسته میله که تبری در میان آن قرار داشت و و پیشاپیش فرمانداران رومی می بردند که نشان قدرت آنها بود.]
it pleased him to go
خوش داشت که برود خوشش می امدکه برود
TDS
سیستم کامپیوتری که معمولاگ کارهای دستهای را پردازش میکند تا وقتی که وقفه رخ دهد و سپس منابع را به تراکنش جدید اختصاص میدهد
map
با آدرسهای اختصاص داده شده به وسیله ورودی یا خروجی کامپیوتر به طوری که قابل دستیابی باشند گویی محلی از حافظه هستند
preventive justice
قسمتی ازحقوق که به بررسی اقدامات مختلفی که برای جلوگیری ازارتکاب جرم از ناحیه تبهکاران احتمالی لازم است اختصاص دارد
maps
با آدرسهای اختصاص داده شده به وسیله ورودی یا خروجی کامپیوتر به طوری که قابل دستیابی باشند گویی محلی از حافظه هستند
managers
بخشی از سیستم عامل دیسک که فضای دیسک را به فایلها اختصاص میدهد
task
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tasks
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
manager
بخشی از سیستم عامل دیسک که فضای دیسک را به فایلها اختصاص میدهد
fractional
اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
average propensity to consume
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
average propensity to save
میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
window
پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
sans recours
عبارتی که فهرنویس وقتی به نمایندگی ازجانب دیگری فهر نویسی میکند قبل ار امضا می نویسد وبنابراین شخصا" مسئوولیتی در قبال نکول نخواهد داشت
mastered
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
scheduled
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
master
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
schedules
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
masters
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
dedications
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedication
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
league of nations
تاسیس جهانی مشهور که بین دو جنگ جهانی فعالیت داشت و درواقع مقدمهای بود برای تشکیل سازمان ملل متحد
hoped
امیدواری چشم داشت چشم انتظاری
hoping
امیدواری چشم داشت چشم انتظاری
hopes
امیدواری چشم داشت چشم انتظاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com