English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
contrast اختلاف شدت فروزندگی بین اجزاء مختلف یک عکس
contrasted اختلاف شدت فروزندگی بین اجزاء مختلف یک عکس
contrasting اختلاف شدت فروزندگی بین اجزاء مختلف یک عکس
contrasts اختلاف شدت فروزندگی بین اجزاء مختلف یک عکس
Other Matches
allowances اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده
allowance اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده
compensator ابزاری برای اندازه گیری اختلاف فار بین اجزاء یک نورپلاریزه
variance اختلاف و نتاقض در ارکان مختلف دعوی
hybrid چیزی که از چندجزء ناجورساخته شده باشدکلمهای که اجزاء ان اززبانهای مختلف تشکیل شده باشد
parallax اختلاف جهت یا موقعیت فاهری یک جسم از دو زاویه دید مختلف
luminosity فروزندگی
luminescence فروزندگی
lustreer تابش فروزندگی
concentration cell corrosion نوعی برخورد که در ان اختلاف پتانسیل الکترودها دراثر اختلاف غلظت یونهاالکترولیت میباشد
azimuth deviation اختلاف گرای نجومی اختلاف سمت هواپیما
target discrimination قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
chart شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charting شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charts شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charted شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
systems analysis ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
fractional اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
selectable مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند
blocage [بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.]
symbiosis همزیستی وتجانس دوموجود مختلف یا دوگروه مختلف باهم
heterogeneous network سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند
vortex separation جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
fdm انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند
paint program نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
allocating به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocate به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocates به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
free air anomaly اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
functions سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
function سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functioned سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
estate in common درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
busses خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bused خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
buses خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busing خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussed خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussing خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bus خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
frequency انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequencies انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
allogamous مختلف الجنس و مختلف النوع
profile امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiled امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiles امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiling امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
tree of life درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
ingredient اجزاء
ingredients اجزاء
component اجزاء
components اجزاء
mechanisms اجزاء مکانیکی
mechanism اجزاء مکانیکی
parts list لیست اجزاء
idle component اجزاء کور
electronic components اجزاء الکترونیکی
part list فهرست اجزاء
shuttering اجزاء قالببندی
compositions نسبت اجزاء سازنده
soil separates اجزاء بافت خاک
features of project اجزاء اصلی یک طرح
parts programmer برنامه نویس اجزاء
composition نسبت اجزاء سازنده
mechanism اجزاء متشکله چیزی
mechanisms اجزاء متشکله چیزی
highways خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
highway خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
anti drag wire اجزاء بست کاری ساختمانی
lunulate دارای اجزاء هلالی شکل
hunting design طرح شکارگاهی [این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
piecemeal به اجزاء ریز تقسیم کردن خردخرد
configurations ترتیب فضایی کلی اجزاء اصلی
parse اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
parses اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
configuration ترتیب فضایی کلی اجزاء اصلی
parsed اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
steric وابسته بطرز استقرار اجزاء اتم در فضا
integration یکی کردن و بهم پیوستن پیوستگی اجزاء
difference in northing اختلاف عرض جغرافیایی اختلاف عرض
decouple جدا کردن یا قطع ارتباط بین اجزاء یک سیستم
take to pieces پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
particularism اعطا استقلال سیاسی به کشورها و اجزاء متشکله یک امپراطوری
design load حداکثر بار یا نیرویی که اجزاء سازهای توانایی ان را دارند
decollate جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
beef up افزایش استحکام اجزاء ساختمانی با طراحی مجدد یااصلاح مواد انها
braced گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند
brace گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند
star design طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
blended شکل ایرودینامیکی که در ان اجزاء اصلی بدون هیچ خط یاحد و مرز مشخصی به یکدیگرمتصل میشوند
gestalt معین بطوریکه اجزاء ان خواص مختصه خودراازطرح و یاشکلی که از این ترکیب بدست اید
simulations روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulation روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
leontief matrix اجزاء ماتریس لئونتیف در قطراصلی اعداد مثبت و سایراجزاء ان اعداد منفی یا صفرهستند .
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
joggles برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggling برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggled برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggle برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
monocoque ساختمان سه بعدی مثل بدنه هواپیما که فاقد سازه داخلی بوده و همه تنش بر پوسته و اجزاء ساختمانی که بلافاصله زیر ان قرار دارندوارد میگردد
variations اختلاف
variation اختلاف
quarrelled اختلاف
schism اختلاف
schisms اختلاف
versatility اختلاف
discord اختلاف
misalignment اختلاف
diversion اختلاف
diversions اختلاف
disputing اختلاف
schismatism اختلاف
disputes اختلاف
dispute اختلاف
mean square deviation اختلاف
settlement of disputes حل اختلاف
quarrel اختلاف
quarreled اختلاف
quarreling اختلاف
quarrelling اختلاف
stour اختلاف
quarrels اختلاف
variance اختلاف
disputed اختلاف
difference اختلاف
divided <adj.> در اختلاف
differences اختلاف
discrepancy اختلاف
defferential اختلاف
disagreements اختلاف
compromis حل اختلاف
disparities اختلاف
disparity اختلاف
divarication اختلاف
disagreement اختلاف
frictions مالش اختلاف
dispute اختلاف نظر
disputed اختلاف نظر
angular displacement اختلاف زاویهای
friction مالش اختلاف
magnetic variation اختلاف مغناطیسی
cross اختلاف مرافعه
crossest اختلاف مرافعه
crosses اختلاف مرافعه
settlement of a dispute رفع اختلاف
crosser اختلاف مرافعه
difference اختلاف دو چیز
difference of potential اختلاف پتانسیل
disputes اختلاف نظر
product differentiation اختلاف محصول
potential difference اختلاف پتانسیل
deviations اختلاف سمت
parallax distortion اختلاف منظر
deviation اختلاف سمت
phase displacement اختلاف فاز
phase difference اختلاف فاز
reconcilement رفع اختلاف
parallax اختلاف منظر
divergence of opinions اختلاف نظر
difference of opinions اختلاف نظر
disputing اختلاف نظر
dissension اختلاف عقیده
dissension اختلاف شقاق
class distinctions اختلاف طبقاتی
deflection correction اختلاف انحراف
parallactic اختلاف منظری
scissor پراکندگی اختلاف
difference in easting اختلاف طول
phase shift اختلاف فاز
diversity of citizenship اختلاف تابعیت
diversity of opinions اختلاف ارا
division اختلاف تفرقه
efficiency variance اختلاف بازدهی
disagreements اختلاف ناسازگاری
disagreement اختلاف ناسازگاری
frequency drift اختلاف فرکانس
variegation اختلاف رنگ
vertical interval اختلاف ارتفاع
differences اختلاف دو چیز
judicial settlement حل اختلاف قضایی
parallaxe اختلاف منظر
divisions اختلاف تفرقه
shading اختلاف جزئی
hetermorphism اختلاف شکل
dissidence اختلاف رای
wage differentials اختلاف در دستمزد
inventory discrepancy اختلاف دفتردارایی
divarication اختلاف عقیده
heteromorphism اختلاف شکل
inventory discrepancy اختلاف موجودی
to disagree [or be in disagreement] [on something/about something] بر سر چیزی اختلاف داشتن
inequalities عدم تساوی اختلاف
parallax اختلاف منظر انطباق
parallax-free <adj.> بدون اختلاف منظر
to instigate disturbances تحریک اختلاف کردن
inequality عدم تساوی اختلاف
color difference signal پیام اختلاف رنگ
contact potential difference اختلاف پتانسیل مجاورتی
constant potential اختلاف پتانسیل ثابت
schisms اختلاف وتفرقه درکلیسا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com