Total search result: 201 (4 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
lection |
اختلاف معنی یا تلفظ یک کلمه بامتن چیزی |
|
|
Other Matches |
|
homonym |
کلمهای که تلفظ ان با کلمه دیگر یکسان ولی معنی ان دگرگون باشد |
enclitic |
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد |
synonym |
کلمه مترادف کلمه هم معنی |
synonyms |
کلمه مترادف کلمه هم معنی |
shade of meaning |
اختلاف جزئی در معنی |
tongue-twisters |
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار |
tongue twister |
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار |
tongue-twister |
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار |
fallal |
کلمه بی معنی |
falderol |
کلمه بی معنی |
transliteration |
نقل عین تلفظ کلمه یا عبارتی از زبانی بزبان دیگر |
this word means a dog |
معنی این کلمه سگ است |
In what sense are you using this word ? |
این کلمه را به چه معنی بکار می برد ؟ |
The sense of this word is not clear . |
معنی و مفهوم این کلمه روشن نیست |
to disagree [or be in disagreement] [on something/about something] |
بر سر چیزی اختلاف داشتن |
To give the meaning of something . to interpret something . |
چیزی را معنی کردن |
make out |
معنی چیزی را پیدا کردن سردراوردن از |
hyphens |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
hyphen |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
names |
کلمه فراخوانی شخصی یا چیزی |
name |
کلمه فراخوانی شخصی یا چیزی |
logogriph |
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد |
kepse motife |
[ریشه کلمه ترکی است و به معنی بسته یا دسته می باشد. این نگاره بصورت بوته ای افقی با شاخه های عمودی بافته می شود و جلوه ای از برگ های دن دادنه دار را نشانمیدهد.] |
search and replace |
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند |
concentration cell corrosion |
نوعی برخورد که در ان اختلاف پتانسیل الکترودها دراثر اختلاف غلظت یونهاالکترولیت میباشد |
azimuth deviation |
اختلاف گرای نجومی اختلاف سمت هواپیما |
spoonerism |
اشتباه در تلفظ حروف تعویض حروف در تلفظ برحسب تصادف |
zero compression |
روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند |
acceptation |
قبول معنی عرف معنی مصطلح |
worded |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
word |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
signify |
معنی دادن معنی بخشیدن |
signifies |
معنی دادن معنی بخشیدن |
signifying |
معنی دادن معنی بخشیدن |
least significant bit |
رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد. |
statute at large |
چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی |
prefixes |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
prefix |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
augmenting |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
augmented |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
markers |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
augments |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
worded |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
marker |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
word |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
augment |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
Persian rug |
[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.] |
free air anomaly |
اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد |
to rime one word with another |
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن |
ring shift |
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند |
hypertext |
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر |
processor |
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم |
syllables |
جزء کلمه مقطع کلمه |
syllable |
جزء کلمه مقطع کلمه |
lsb |
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است |
softest |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
soft |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
softer |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
keyword |
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد |
shift |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
shifts |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
shifted |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
softest |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
softer |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
soft |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
difference in northing |
اختلاف عرض جغرافیایی اختلاف عرض |
cycled |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
cycles |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
cycle |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
pronunciations |
تلفظ |
pronunciation |
تلفظ |
pronouncing |
تلفظ |
accented |
تلفظ |
accents |
تلفظ |
cacoepy |
تلفظ بد |
accent |
تلفظ |
accenting |
تلفظ |
orthoepist |
درست تلفظ کن |
lam dacism |
تلفظ حرف |
mispronounciation |
تلفظ نادرست |
vocalization |
تلفظ صوتی |
pronounceable |
قابل تلفظ |
mispronunciations |
تلفظ غلط |
mispronunciation |
تلفظ نادرست |
velarization |
تلفظ کامی |
mispronunciations |
تلفظ نادرست |
mispronunciation |
تلفظ غلط |
tunes |
لحن تلفظ |
enounce |
تلفظ کردن |
pronounces |
تلفظ کردن |
enunciates |
تلفظ کردن |
enunciating |
تلفظ کردن |
laissez aller |
تلفظ به فرانسه |
enunciate |
تلفظ کردن |
pronouncing |
تلفظ دار |
pronounce |
تلفظ کردن |
enunciated |
تلفظ کردن |
tune |
لحن تلفظ |
anglicizes |
بطرزانگلیسی تلفظ کردن |
accentuating |
با تکیه تلفظ کردن |
tolay street on |
باتکیه تلفظ کردن |
anglicizing |
بطرزانگلیسی تلفظ کردن |
sibilate |
مانندحرف " س " تلفظ کردن |
anglicization |
تلفظ یا نوشتن بطرزانگلیسی |
aspirate |
بانفس تلفظ کردن |
lisp |
شل وسرزبانی تلفظ کردن |
lisped |
شل وسرزبانی تلفظ کردن |
emphasize |
باقوت تلفظ کردن |
lisping |
شل وسرزبانی تلفظ کردن |
lisps |
شل وسرزبانی تلفظ کردن |
sigmatism |
تلفظ نادرست حرف " س " |
zed |
تلفظ انگلیسی حرف Z |
diction |
تلفظ واضح و روشن |
mispronounces |
غلط تلفظ کردن |
cacology |
تلفظ یا انشاء غلط |
aspirating |
بانفس تلفظ کردن |
orthoepy |
فن درست تلفظ کردن |
orthoepic |
وابسته به تلفظ درست |
zee |
تلفظ امریکایی حرف Z |
accentuates |
با تکیه تلفظ کردن |
emphatic |
باقوت تلفظ شده |
enouce |
تلفظ کردن افهارکردن |
sigmatismus lateralis |
تلفظ کناری حرف " س " |
aspiration |
تلفظ حرف H ازحلق |
aspirates |
بانفس تلفظ کردن |
well-spoken |
دارای تلفظ خوب |
phonics |
تلفظ وهجاهای کلمات |
tonemic |
دارای تلفظ مشابه |
well spoken |
دارای تلفظ خوب |
jaw breaking |
دشوار برای تلفظ |
sibilation |
تلفظ بشکل حرف " س " |
intonations |
طرز قرائت تلفظ |
intonation |
طرز قرائت تلفظ |
accentuate |
با تکیه تلفظ کردن |
accentuated |
با تکیه تلفظ کردن |
emphasizing |
باقوت تلفظ کردن |
emphasizes |
باقوت تلفظ کردن |
emphasized |
باقوت تلفظ کردن |
anglicised |
بطرزانگلیسی تلفظ کردن |
emphasising |
باقوت تلفظ کردن |
emphasises |
باقوت تلفظ کردن |
emphasised |
باقوت تلفظ کردن |
mispronounce |
غلط تلفظ کردن |
mispronouncing |
غلط تلفظ کردن |
mispronounced |
غلط تلفظ کردن |
aspirations |
تلفظ حرف H ازحلق |
enunciation |
تلفظ واضح و روشن |
anglicising |
بطرزانگلیسی تلفظ کردن |
anglicize |
بطرزانگلیسی تلفظ کردن |
burr |
غلیظ تلفظ کردن |
anglicized |
بطرزانگلیسی تلفظ کردن |
anglicises |
بطرزانگلیسی تلفظ کردن |
burrs |
غلیظ تلفظ کردن |
burred |
غلیظ تلفظ کردن |
burring |
غلیظ تلفظ کردن |
sigmatismus interdentalis |
تلفظ میان دندانی حرف " س " |
vocalize |
تلفظ کردن تشکیل دادن |
velarize |
حروف را از کام تلفظ کردن |
sigmatismus adentalis |
تلفظ روی دندانی حرف " س " |
lenis |
دارای تلفظ نرم رقیق |
articulation |
تلفظ شمرده طرز گفتار |
Your pronunciation is good. |
تلفظ شما خوب است. |
intonate |
با لحن خاصی تلفظ کردن |
orthoepist |
کسیکه با تلفظ درست چیز میخواند |
jaw breaker |
سنگ شکن کلمهای که تلفظ ان دشواراست |
diphthongize |
تلفظ کردن دو صدای جداگانه در یک وهله |
etacism |
تلفظ e یونانی مانند a انگلیسی در emal |
slobbers |
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان |
phonetics |
مبحث تلفظ صوتی حرف وکلمات |
phonrtic drill |
مشتق تلفظ ازروی صدای حروف |
slobbering |
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان |
slobbered |
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان |
How do you pronounce [say] that [this] word? |
این واژه چه جور تلفظ می شود؟ |
extend |
مجموعهای از حروف خاص که حاوی تلفظ ها |
extending |
مجموعهای از حروف خاص که حاوی تلفظ ها |
extends |
مجموعهای از حروف خاص که حاوی تلفظ ها |
phonemics |
علم شناسایی تلفظ کلمات وصداها |
slobber |
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان |
fricative |
تلفظ شده با اصطکاک نفس ووقفه تنفس |
fortis |
دارای تلفظ شدید همراه بابازدم قوی |
smooth breathing |
که دردستوریونانی عدم تلفظ حرف اول رامیرساند |
rough breathing |
که دردستوریونانی تلفظ شدن حرف اول را می رساند |
slide |
تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری لغزنده |
syllabary |
جدول راهنمای تلفظ هجاهای مقطع کلمات |
slides |
تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری لغزنده |
labiovelar |
تلفظ شده بوسیله گرد کردن لبها |
to concern something |
مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن] |
toneme |
لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد |
labialism |
حالت حروفی که با لب تلفظ می شوند تمایل بتلفظ باصداهابا لب |
velarization |
تلفظ حرف بوسیله قراردادن زبان برپشت سقف |
aspirates |
حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن |
aspirating |
حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن |
aspirate |
حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن |
disputing |
اختلاف |
versatility |
اختلاف |
disputed |
اختلاف |
variance |
اختلاف |
disputes |
اختلاف |
divarication |
اختلاف |
difference |
اختلاف |