English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
allowance اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده
allowances اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده
Other Matches
contrasting اختلاف شدت فروزندگی بین اجزاء مختلف یک عکس
contrasts اختلاف شدت فروزندگی بین اجزاء مختلف یک عکس
contrast اختلاف شدت فروزندگی بین اجزاء مختلف یک عکس
contrasted اختلاف شدت فروزندگی بین اجزاء مختلف یک عکس
compensator ابزاری برای اندازه گیری اختلاف فار بین اجزاء یک نورپلاریزه
concentration cell corrosion نوعی برخورد که در ان اختلاف پتانسیل الکترودها دراثر اختلاف غلظت یونهاالکترولیت میباشد
azimuth deviation اختلاف گرای نجومی اختلاف سمت هواپیما
precipitates غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitate غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitated غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
self reacting بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
precipitating غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
controlled airspace قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
free air anomaly اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
component اجزاء
ingredients اجزاء
components اجزاء
ingredient اجزاء
electronic components اجزاء الکترونیکی
mechanism اجزاء مکانیکی
mechanisms اجزاء مکانیکی
parts list لیست اجزاء
shuttering اجزاء قالببندی
part list فهرست اجزاء
idle component اجزاء کور
mechanism اجزاء متشکله چیزی
composition نسبت اجزاء سازنده
compositions نسبت اجزاء سازنده
soil separates اجزاء بافت خاک
features of project اجزاء اصلی یک طرح
parts programmer برنامه نویس اجزاء
mechanisms اجزاء متشکله چیزی
anti drag wire اجزاء بست کاری ساختمانی
lunulate دارای اجزاء هلالی شکل
deliberated عمدی
deliberate عمدی
autonomic عمدی
intentional عمدی
deliberating عمدی
premeditated عمدی
wilfull عمدی
advertency عمدی
deliberates عمدی
prepense عمدی
aforethought عمدی
parse اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
parses اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
configuration ترتیب فضایی کلی اجزاء اصلی
parsed اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
piecemeal به اجزاء ریز تقسیم کردن خردخرد
configurations ترتیب فضایی کلی اجزاء اصلی
sabotages خرابکاری عمدی
willful misconduct خسارت عمدی
inadvertent غیر عمدی
willful misconduct زیان عمدی
reflation تورم عمدی
malice a خیانت عمدی
dump باخت عمدی
lemons باخت عمدی
wilfull murder قتل عمدی
wilful murder قتل عمدی
intentional movement حرکت عمدی
sabotage خرابکاری عمدی
studied دانسته عمدی
sabotaged خرابکاری عمدی
sabotaging خرابکاری عمدی
unitentional غیر عمدی
cheap shot خشونت عمدی
lemon باخت عمدی
murder قتل عمدی
murdered قتل عمدی
intentional foal خطای عمدی
murdering قتل عمدی
murders قتل عمدی
intentional handball هند عمدی
voluntary act فعل عمدی
tank باخت عمدی
integration یکی کردن و بهم پیوستن پیوستگی اجزاء
steric وابسته بطرز استقرار اجزاء اتم در فضا
difference in northing اختلاف عرض جغرافیایی اختلاف عرض
invlountary act فعل غیر عمدی
homicide by misadventure قتل غیر عمدی
arson ایجاد حریق عمدی
arson اتش زدن عمدی
sand bag سستی عمدی در تمرین
setting on fire اتش زدن عمدی
was that intended? ایا ان عمدی بود
vertical parity check مقابله توان عمدی
by accident or d. بطور اتفاقی یا عمدی
casually بطور غیر عمدی
d.sin گناه بزرگ عمدی
take to pieces پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
design load حداکثر بار یا نیرویی که اجزاء سازهای توانایی ان را دارند
decouple جدا کردن یا قطع ارتباط بین اجزاء یک سیستم
particularism اعطا استقلال سیاسی به کشورها و اجزاء متشکله یک امپراطوری
involuntarily بطورغیر ارادی یا غیر عمدی
deliberate عمدا انجام دادن عمدی
obmutescence خاموش نشینی سکوت عمدی
deliberating عمدا انجام دادن عمدی
hack لگد زدن عمدی دررگبی
hacked لگد زدن عمدی دررگبی
miscarriage سقط جنین غیر عمدی
hacks لگد زدن عمدی دررگبی
deliberated عمدا انجام دادن عمدی
deliberates عمدا انجام دادن عمدی
inadvertence غیر عمدی عدم تعمد
miscarriages سقط جنین غیر عمدی
beef up افزایش استحکام اجزاء ساختمانی با طراحی مجدد یااصلاح مواد انها
draw play ضربه عمدی با انتهای گوی گلف
match penalty خطای اسیب رساندن عمدی واخراج
destruct خرابی عمدی موشک قبل ازپرتاب ان
arson تولید حریق عمدی در مال غیر
voluntary عمدی افراز ملک با تراضی شرکا
duster پرتاب عمدی توپ به بالا وبداخل
inadvertenly بطور غیر عمدی ازروی ندانستگی
unitentionally ندانسته بطور غیر عمدی سهوا
dusters پرتاب عمدی توپ به بالا وبداخل
brace گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند
braced گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند
gestalt معین بطوریکه اجزاء ان خواص مختصه خودراازطرح و یاشکلی که از این ترکیب بدست اید
blended شکل ایرودینامیکی که در ان اجزاء اصلی بدون هیچ خط یاحد و مرز مشخصی به یکدیگرمتصل میشوند
barratry خسارات ناشی از جرم عمدی ناخدا یا ملوان کشتی
simulation روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulations روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
throwing باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throw باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throws باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
columnar and trabeated [نوعی از ساختار شامل ستون های عمدی یا تیرگهایی که از تیرهای افقی حمایت می کند.]
leontief matrix اجزاء ماتریس لئونتیف در قطراصلی اعداد مثبت و سایراجزاء ان اعداد منفی یا صفرهستند .
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
hybrid چیزی که از چندجزء ناجورساخته شده باشدکلمهای که اجزاء ان اززبانهای مختلف تشکیل شده باشد
manipulative deception تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی
joggled برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggling برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggles برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggle برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
monocoque ساختمان سه بعدی مثل بدنه هواپیما که فاقد سازه داخلی بوده و همه تنش بر پوسته و اجزاء ساختمانی که بلافاصله زیر ان قرار دارندوارد میگردد
quarrel اختلاف
quarreled اختلاف
difference اختلاف
stour اختلاف
variations اختلاف
quarreling اختلاف
quarrelled اختلاف
quarrelling اختلاف
defferential اختلاف
disagreement اختلاف
compromis حل اختلاف
discrepancy اختلاف
divided <adj.> در اختلاف
differences اختلاف
mean square deviation اختلاف
misalignment اختلاف
quarrels اختلاف
diversions اختلاف
variance اختلاف
disputing اختلاف
disputes اختلاف
divarication اختلاف
disparity اختلاف
dispute اختلاف
diversion اختلاف
schismatism اختلاف
schism اختلاف
schisms اختلاف
disputed اختلاف
variation اختلاف
disagreements اختلاف
versatility اختلاف
discord اختلاف
settlement of disputes حل اختلاف
disparities اختلاف
division اختلاف تفرقه
hetermorphism اختلاف شکل
heteromorphism اختلاف شکل
difference of potential اختلاف پتانسیل
difference in easting اختلاف طول
shading اختلاف جزئی
dissidence اختلاف رای
deflection correction اختلاف انحراف
diversity of opinions اختلاف ارا
efficiency variance اختلاف بازدهی
disagreement اختلاف ناسازگاری
class distinctions اختلاف طبقاتی
frequency drift اختلاف فرکانس
disagreements اختلاف ناسازگاری
difference of opinions اختلاف نظر
divarication اختلاف عقیده
angular displacement اختلاف زاویهای
divisions اختلاف تفرقه
divergence of opinions اختلاف نظر
diversity of citizenship اختلاف تابعیت
settlement of a dispute رفع اختلاف
variegation اختلاف رنگ
dissension اختلاف عقیده
dissension اختلاف شقاق
vertical interval اختلاف ارتفاع
potential difference اختلاف پتانسیل
phase displacement اختلاف فاز
disputing اختلاف نظر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com