English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
dysbulia اختلال اراده
Other Matches
abuleia فقدان نیروی اراده ضعف اراده
abulia فقدان نیروی اراده ضعف اراده
real will مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
resolutions اراده
passives بی اراده
passive بی اراده
wills اراده
resolution اراده
animus اراده
purposeful با اراده
aimless بی اراده
volition اراده
will-power اراده
thy will اراده تو
thy will اراده ات
will اراده
abulic بی اراده
voluntariness اراده
nisus اراده
willed اراده
on the impluse of the moment بی اراده
volitionally با اراده
intentions اراده
weak-kneed بی اراده
weak kneed بی اراده
infirm of purpose بی اراده
intention اراده
determination اراده
involuntarily بدون اراده
will-power قدرت اراده
voluntarism اراده گرایی
willable قابل اراده
volitionary وابسته به اراده
willed اراده کردن
will therapy اراده درمانی
wills اراده کردن
free will ازادی اراده
automaton ادم بی اراده
steely look نگاه با اراده
abulic فاقد اراده
voluntarily از روی اراده
it is our pleasure to اراده ما اینست که
self will اراده شخصی
automatons ادم بی اراده
free will اراده ازاد
will اراده کردن
driftless بی مرام بی اراده
volition از روی اراده
An iron wI'll. اراده آهنین
social will اراده اجتماعی
The will of the nation [people] اراده ملت [مردم]
what is your will? اراده شما چیست
real will نظریه اراده واقعی
He is strong-wI'lled. آدم با اراده ای است
To have a strong wI'll. اراده قوی داشتن
libertarian طرفدار ازادی اراده
will of iron <idiom> اراده آهنین داشتن
of one's own volition از روی اراده خود
libertarians طرفدار ازادی اراده
He hasnt a mind of his own. ازخودش رأیی ندارد (بی اراده)
will temprament tests ازمونهای اراده- خلق وخوی
self surrender واگذاری خود تسلیم به اراده
animals مربوط به روح وجان یا اراده
animal مربوط به روح وجان یا اراده
tenant at will متصرف به میل و اراده مالک
willpower تصمیم جدی نیروی اراده
abulomania دیوانگی در نتیجه ضعف اراده
jelly bean ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
It depends on your decison. بستگش به اراده (تصمیم )شما دارد
spermatorrhoea خروج منی بدون اراده احتلام
drifting بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifted بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drift بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
automatize کسی را بی اراده الت دست کردن
drifts بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
downy's will temperament test ازمون داونی برای ارزیابی اراده و خلق
self enforcing دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
impulsively با نیروی انی و بدون اراده از روی تحریک
line hit اختلال خط
impariment اختلال
disturbance اختلال
disorder اختلال
disorders اختلال
disturbances اختلال
noises اختلال
noise اختلال
line noise اختلال
neuremia اختلال پی ها
derangement اختلال
distribance اختلال
perturbations اختلال
tribulations اختلال
irregularity اختلال
tribulation اختلال
impairment اختلال
perturbation اختلال
voluntarism فلسفهای که اراده را عامل موثر در ایجاد عالم وجودمیداند
neurosis اختلال اعصاب
lalopathy اختلال گویایی
kettle of fish اشفتگی اختلال
factitious disorder اختلال ساختگی
dissociative disorder اختلال گسستی
emotional disturbance اختلال هیجانی
neuroses اختلال روانی
neuroses اختلال اعصاب
dysmenorrhea اختلال قاعدگی
sexual disorder اختلال جنسی
dystonia اختلال تونوس
emotional disorder اختلال هیجانی
magnetic anomaly اختلال مغناطیسی
radar trapping اختلال رادار
quantization noise اختلال تدریج
perturbation theory نظریه اختلال
personality disturbance اختلال شخصیت
personality disorder اختلال شخصیت
organic disorder اختلال عضوی
paramnesia اختلال حافظه
oppositional disorder اختلال نافرمانی
noise immunity مصونیت از اختلال
neuremia اختلال اعصاب
psychiatric disorder اختلال روانی
mental disturbance اختلال روانی
mental disorder اختلال مشاعیر
mental disorder اختلال روانی
mental abnormality اختلال مشاعر
mental defectives اختلال حواس
time jitter اختلال زمانی
neurosis اختلال روانی
apselaphesia اختلال بساوشی
unbalance اختلال مشاعر
ageusia اختلال چشایی
time flutter اختلال زمانی
dyspepsia اختلال هضم
perturbation انحراف اختلال
thought disorder اختلال فکر
unbalances اختلال مشاعر
unbalancing اختلال مشاعر
perturbations انحراف اختلال
interference اختلال در سیگنال
unsoundness of mind اختلال مشاعیر
background noise اختلال پس زمینه
developmental disorder اختلال رشدی
cyclic disorder اختلال دورهای
convulsive disorder اختلال تشنجی
character disorder اختلال منش
conduct disorder اختلال رفتاری
clamper برای قط ع اختلال
intrusive thoughts اندیشه هایی که بی اراده شخص بخاطرش می اید افکار فضول
somatization disorder اختلال جسمانی کردن
pipped اختلال مزاج خال
maims اختلال یا از کارافتادگی عضوی
pipping اختلال مزاج خال
pips اختلال مزاج خال
organic mental disorder اختلال روانی عضوی
deranyement اختلال مرهم زنی
schizoaffective disorder اختلال اسکیزوفرنی عاطفی
disorderliness اختلال بهم خوردگی
protanomaly اختلال سرخ بینی
schizophreniform disorder اختلال اسکیزوفرنی شکل
maimed اختلال یا از کارافتادگی عضوی
maim اختلال یا از کارافتادگی عضوی
pip اختلال مزاج خال
transmission خطای ناشی از اختلال در خط
transmissions خطای ناشی از اختلال در خط
dysaesthesia اختلال حواس جسمانی
shared paranoid disorder اختلال پارانویایی مشترک
amimia اختلال بیانگری چهره
eating disorder اختلال خورد و خوراک
content thought disorder اختلال محتوایی فکر
somatoform disorder اختلال جسمانی شکل
generalized anxiety disorder اختلال اضطراب فراگیر
formal thought disorder اختلال صوری فکر
font id conflict اختلال شناسایی فونت
affective disorders اختلال های عاطفی
acute brain disorder اختلال مغزی حاد
maiming اختلال یا از کارافتادگی عضوی
dyspeptic دارای اختلال هاضمه
dyscrasia اختلال مزاجی یا دماغی
dysmetria اختلال حرکتی- تخمینی
neurotic دچار اختلال عصبی
acopia اختلال استنساخ شکل
bipolar affective disorder اختلال عاطفی دو قطبی
radar trapping اختلال پیدا کردن رادار
perturbation [terms] آشفته [در نظریه اختلال] [فیزیک]
paresthesia اختلال حس لمس بصورت خارش
post traumatic stress disorder اختلال فشار روانی پس اسیبی
dystonia اختلال کشیدگی طبیعی عضلانی
unbalances بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalance بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
backgrounds اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
unbalancing بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
background اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
babbled اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
corruption خطاهای داده ناشی از اختلال یاوسایل خراب
babble اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
schizoid مبتلا به اختلال روانی وجنون گوشه گیری
babbles اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
signal اختلاف بین توان سیگنال ارسالی و اختلال روی خط
quantize اختلال در سیگنال ناشی از عدم دقت در حجم فرآیند
induce اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com