Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (15 milliseconds)
English
Persian
invested with power
اختیار داده شده
Search result with all words
authorized
در اختیار قرار داده شده مجاز به اجازه استفاده داده شده
DD/D
نرم افزاری که لیستی از نوع و حالت دادههای پایگاه داده در اختیار قرار میدهد
Other Matches
weapons free
جنگ افزار اتش به اختیار فرمان اتش به اختیار درپدافند هوایی
enquiry
تقاضا برای داده یا اطلاع از وسیله یا پایگاه داده . دستیابی به داده در حافظه کامپیوتر بدون تغییر داده
parallelled
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
paralleled
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallel
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
paralleling
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallelled
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallel
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallelling
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallelling
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
paralleling
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
paralleled
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallels
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallels
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
source
حرکت داده بین دو شبکه که داده را با Taken بررسی میکند و داده را به ایستگاه صحیح می فرستد
searched
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searchingly
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searches
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searching storage
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
search
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
data preparation
امایش داده ها اماده سازی داده مهیاسازی داده ها
tailed
داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
tail
داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
tails
داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
data processing
پبشرفت تدریجی داده ها فرایند داده ها روند داده ها
privacy
قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
CDs
دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
CD
دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
vetoes
حق و اختیار
mandate
اختیار
wills
اختیار
attribution
اختیار
warrants
اختیار
vetoing
حق و اختیار
warranting
اختیار
at the d. of
به اختیار
vetoed
حق و اختیار
warrant
اختیار
involuntary
بی اختیار
freedom of the will
اختیار
will
اختیار
liberties
اختیار
spontaneous
بی اختیار
liberty
اختیار
involuntarily
بی اختیار
incoercible
بی اختیار
tests
اختیار
tested
اختیار
test
اختیار
veto
حق و اختیار
voluntariness
اختیار
mandating
اختیار
warranted
اختیار
mandates
اختیار
mandated
اختیار
option
اختیار
spontaneous generation
بی اختیار
credential
اختیار
controls
اختیار
options
اختیار
authority
اختیار
willed
اختیار
free will
اختیار
unconsciously
بی اختیار
unconscious
بی اختیار
clearance
اختیار
authorisations
اختیار
authorization
اختیار
controlling
اختیار
control
اختیار
sql
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
structuring
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structure
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structures
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
cartle blanche
اختیار نامحدود
Delegation of Authority
تفویض اختیار
seller's option
اختیار فروشنده
jurisdiction
اختیار قانونی
cart blanche
اختیار نامحدود
fire at will
اتش به اختیار
the optio to accept or reject
اختیار قبول یا رد
to be a master of
در اختیار خودداشتن
will adjust
اتش به اختیار
empowering
اختیار دادن
empowered
اختیار دادن
empowers
اختیار دادن
empower
اختیار دادن
to make one's option
اختیار کردن
adoption
اختیار اتخاذ
enables
اختیار دادن
enabled
اختیار دادن
fix on
اختیار کردن
invested with power
دارای اختیار
commander's call
در اختیار فرماندهی
in the saddle
صاحب اختیار
enabling
اختیار دادن
jurisdication
اختیار قانونی
enable
اختیار دادن
to follow a profession
پیشهای را اختیار
body english
چرخش بی اختیار
government
عقل اختیار
power of procuration
اختیار نامه
warrant of attorney
اختیار نامه
options
اختیار معامله
authorizations
اختیار اجازه
power
اقتدار و اختیار
powered
اقتدار و اختیار
powering
اقتدار و اختیار
carte blanche
اختیار تام
carte blanche
اختیار نامحدود
powers
اقتدار و اختیار
adopted
اختیار شده
governments
عقل اختیار
as you wish
به اختیار شماست
absolute authortity
اختیار مطلق
letter of attorney
اختیار نامه
certificate of authority
اختیار نامه
power of attorney
اختیار نامه
option
اختیار معامله
at the mercy of
در اختیار دستخوش
full power of attorney
اختیار نامه
power of authority
اختیار نامه
authorise
اختیار دادن
adopter
اختیار کننده
querying
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
query
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queried
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queries
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
ship will adjust
ناو اتش به اختیار
options
اختیار خریدیا فروش
option
اختیار خریدیا فروش
to rule the roast
اختیار داری کردن
plenipotentiaries
دارای اختیار تام
plenipotent
دارای اختیار مطلق
tutelar authority
اختیار ناشی از قیومت
spontaneously
به طیب خاطر بی اختیار
take over in charge
تحت اختیار دراوردن
commander's call
ساعات در اختیار فرماندهی
discretionally
مطابق میل و اختیار
to have the run of a house
اختیار خانهای را داشتن
lock option
اختیار کاربرد قفل
run the show
اختیار داری کردن
catching
در اختیار گرفتن توپ
fire at will
اتش به اختیار خود
he wept involuntarily
بی اختیار گریه کرد
To authorize someone.
به کسی اختیار دادن
magisterial
مطلق دارای اختیار
plenipotentiary
دارای اختیار تام
to run the show
در کاری اختیار داری کردن
authorize
اختیار دادن تصویب کردن
authorizing
اختیار دادن تصویب کردن
accredit
معتبر ساختن اختیار دادن
bureau
ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد
accredits
معتبر ساختن اختیار دادن
authorizes
اختیار دادن تصویب کردن
local option
اختیار تعیین چیزی درمحل
bureaus
ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد
local option
اختیار تعیین محل معینی
accrediting
معتبر ساختن اختیار دادن
delegation of authority
دادن اختیار انجام عمل
authorises
اختیار دادن تصویب کردن
It is beyond my authority(control).
اینکار از اختیار من خارج است
vicarious authority
اختیار از طرف دیگری نمایندگی
Dont mention it . You are welcome.
اختیار دارید (درمقام تعارف )
hold at disposal
در اختیار دیگری نگهداری کردن
authorising
اختیار دادن تصویب کردن
visitatorial
وابسته به یادارای اختیار بازرسی
suzerain
اختیار دار کشور حکومت مطلقه
plenipotentiary
تام الاختیار دارای اختیار مطلق
to empower somebody to do something
اختیار دادن به کسی برای کاری
to delegate one's authority to somebody
به کسی اختیار تام دادن
[حقوق]
I'll be happy to help
[assist]
you.
من با کمال میل در اختیار شما هستم.
plenipotentiaries
تام الاختیار دارای اختیار مطلق
to put something at somebody's disposal
چیزی را در دسترس
[اختیار]
کسی گذاشتن
unprompted
ناشی از طیب خاطر خودبخود بی اختیار خودرو
ultra vires
بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار
as your please
هر طور میل شما است اختیار با شماست
fiefdom
هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد
fiefdoms
هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد
When drink enters, wisdom departs.
<proverb>
آنگه که شراب از در درآمد ,هوش و عقل و اختیار از کف برفت .
Like every child, she has only limited vocabulary at her disposal.
مانند هر کودک، او
[زن]
وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
polyandry
اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
QBE
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
investor
کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
seller's market
بازاری که در ان اختیار معامله وتصمیم گیری در دست فروشنده است
to delegate one's powers to somebody
اقتدار و اختیار خود را به کسی محول کردن
[اصطلاح رسمی]
investors
کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
gremlins
خطای شرح داده نشده در هنگام گم شدن داده در حین ارسال
associative addressing
روش باز یابی داده که از بخش داده و نه از آدرس آن استفاده میکند
transmission
مجموعه خط وط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان اجرا می کنند
source
فرم یا تنی که داده از آن بازیابی میشود تا وارد پایگاه داده ها شود
checks
محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
storage
ذخیره سازی داده به صورتی که به آن امکان پردازش دیرتر داده میشود
mass storage
سیستم ذخیره داده که بیشتر از یک میلیون بیت داده را نگهداری میکند
initial
خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
forward pointer
اشاره گری که محل داده بعدی در یک ساختار داده را بیان میکند
initialing
خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
initialed
خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
initialled
خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
initials
خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com