English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (45 milliseconds)
English Persian
follow out اخذ نتیجه دنبال کردن
Other Matches
pursues دنبال کردن
trace دنبال کردن
track دنبال کردن
tracked دنبال کردن
chasing دنبال کردن
chases دنبال کردن
chased دنبال کردن
chase دنبال کردن
tracks دنبال کردن
pursued دنبال کردن
pursue دنبال کردن
pursuing دنبال کردن
traces دنبال کردن
give chase دنبال کردن
traced دنبال کردن
course :دنبال کردن
dogging دنبال کردن
dogs دنبال کردن
courses :دنبال کردن
coursed :دنبال کردن
reopens دنبال کردن
to give chase دنبال کردن
reopening دنبال کردن
reopened دنبال کردن
dog دنبال کردن
reopen دنبال کردن
continues دنبال کردن
continue دنبال کردن
pursued تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
dogging مثل سگ دنبال کردن
dogs مثل سگ دنبال کردن
run close سخت دنبال کردن
dog مثل سگ دنبال کردن
hunt down دنبال کردن و گرفتن
to pursue a plan نقشهای را دنبال کردن
To follow up (trace) a matter (case). موضوعی را دنبال کردن
To be on someone trail. To trace someone. رد کسی را دنبال کردن
careerism دنبال کردن شغل
stick with <idiom> دنبال کردن کاری
track دنبال کردن یک مسیر به درستی
to run any one hard کسیرا سخت دنبال کردن
to hang on the rear برای حمله دنبال کردن
tracked دنبال کردن یک مسیر به درستی
philander زن بازی کردن دنبال زن افتادن
tracks دنبال کردن یک مسیر به درستی
practise or tice دنبال کردن مشق دادن
It wI'll eventually pay off. با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
reoccupy دنبال کردن دوباره بدست اوردن
run-down تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
to keep at some work د رکاری پافشاری کردن دنبال کاریراگرفتن
rungs تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
run down تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
canvasses مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
follow through چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی
follow up رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
canvassing مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
to be a foregone conclusion <idiom> نتیجه حتمی [نتیجه مسلم] بودن
rompish مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
rompy مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
followed متابعت کردن دنبال کردن
prosecuting دنبال کردن پیگرد کردن
prosecuted دنبال کردن پیگرد کردن
prosecutes دنبال کردن پیگرد کردن
follow متابعت کردن دنبال کردن
chase دنبال کردن شکار کردن
chace دنبال کردن شکار کردن
chased دنبال کردن شکار کردن
chases دنبال کردن شکار کردن
follows متابعت کردن دنبال کردن
chasing دنبال کردن شکار کردن
prosecute دنبال کردن پیگرد کردن
foregone conclusion نتیجه حتمی نتیجه مسلم
to be kept at bay بی نتیجه حمله کردن
go to rack and ruin <idiom> نتیجه بد حاصل کردن
waste one's breath <idiom> بی نتیجه صحبت کردن
gather نتیجه گرفتن استباط کردن
gathered نتیجه گرفتن استباط کردن
conclude نتیجه گرفتن استنتاج کردن
concludes نتیجه گرفتن استنتاج کردن
to snuff out در نتیجه گل گیری خاموش کردن
do wonders <idiom> نتیجه عالی حاصل کردن
to affect something [cultivate for effect] کوشش کردن برای به نتیجه ای رسیدن
rounding خطا در نتیجه به علت گرد کردن عدد
break the wind در نتیجه کنارزدن هوا کارنفر پشت سر را اسان کردن
baffling دستپاچه کردن بی نتیجه کردن
baffle دستپاچه کردن بی نتیجه کردن
baffles دستپاچه کردن بی نتیجه کردن
baffled دستپاچه کردن بی نتیجه کردن
salami technique کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
see about (something) <idiom> دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
fails سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fail سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
persistence مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
pursuit تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
pursuits تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
rear دنبال
pope's nose دنبال چه
parsmip nose دنبال چه
dangler دنبال رو
in the wake of در دنبال
pick-up artist زن دنبال کن
pursuit دنبال
player [American E] زن دنبال کن
pursuits دنبال
attachment دنبال
philanderer زن دنبال کن
rearing دنبال
rears دنبال
reared دنبال
philanderers زن دنبال کن
pickup artist زن دنبال کن
redundancy نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
redundancies نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
What are you looking for ? دنبال چی؟ می گردی ؟
tandom connection اتصال دنبال هم
chasers دنبال کننده
graph follower دنبال گر گراف
He is looking for trouble. دنبال شر می گردد
chaser دنبال کننده
continuator دنبال کننده
trackers دنبال کننده
pursuant دنبال کننده
roil دنبال هم دویدن
tracker دنبال کننده
tagger تنکه دنبال کننده
to run on chapters فصل ها را دنبال هم انداختن
attend از دنبال امدن منتظرشدن
attending از دنبال امدن منتظرشدن
attends از دنبال امدن منتظرشدن
to follow ones nose دنبال قسمت خودرفتن
ask for trouble <idiom> دنبال دردسر گشتن
pound the pavement <idiom> دنبال کار گشتن
tows دنبال خود کشیدن
look (someone) up <idiom> به دنبال کسی گشتن
follow the ball دنبال توپ فرستادن
hitch one's wagon to a star <idiom> دنبال هدف رفتن
One must let sleeping dogs lie. دنبال شر نباید رفت
let sleeping dogs lie <idiom> [دنبال دردسر نگرد]
follow in one's footsteps (tracks) <idiom> دنبال روی دیگری
phliander دنبال زنی افتادن
tow دنبال خود کشیدن
moralising نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralize نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralised نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralizes نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralized نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralizing نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralises نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
sink one's teeth into <idiom> با جدیت دنبال کاری رفتن
To go about ones business. دنبال کار خود رفتن
fool's errand فرستادن دنبال نخود سیاه
fool's errands فرستادن دنبال نخود سیاه
pursuit of happiness به دنبال رضایت خاطر [خرسندی]
I sent him on an errand. اورا دنبال یک کاری فرستادم
to always look for things to find fault with همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
look (something) up <idiom> به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
I'll look into the matter. من موضوع را دنبال خواهم کرد.
to pursue pleasure دنبال خوش گذرانی رفتن
factorize تقسیم یک عدد به دو عدد کامل که در اثر ضرب کردن همان عدد اصلی نتیجه شود
We are hunting for a vacant flat. دربدر دنبال آپارتمان خالی می گردیم
career women زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
the police are on his track مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
career woman زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
I am looking for work ( ajob). دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
backing up the wrong tree <idiom> [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
entrain اهسته دنبال کسی رفتن بقطار
The dinner will be followed by a concert. به دنبال شام کنسرتی اجرا می شود.
columns ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
gaze hound تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
to search [for] [someone] دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
They are openly seeking his being sacked. آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
bargain hunter کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد.
to be after somebody پی [دنبال] کسی رفتن [برای کیفری مجازاتی]
column ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
To fetch and varry for someone . دنبال خرده فرمایش های کسی رفتن
lay deacon شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
fetches سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
coach dog یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
He sought, if without much success, a social policy. او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
fetch سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
fetched سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
functions کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
functioned کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
function کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
pot-boiler کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot boiler کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boilers کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
illegal دستور یا فرآیندی که پروتکل سیستم کامپیوتری یا قواعد زبان را دنبال نمیکند
path لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
paths لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
sea anchor وسیله هرمی شکل یا چتربرزنتی که به دنبال قایق بسته میشود تاباد مانع تغییرمسیرنشود
finds برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
find برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
interrupting به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com