English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
major penalty اخراج بازیگر برای 5 دقیقه
Other Matches
red card علامت اخراج اخراج بازیگر
misconduct penalty جریمه 01 دقیقه اخراج
game misconduct penalty 01 دقیقه اخراج بازیگرخطاکار
minor penalty خطای کوچک و 2 دقیقه اخراج
outed اخراج بازیگر
send-offs اخراج بازیگر
send off اخراج بازیگر
out اخراج بازیگر
send-off اخراج بازیگر
out- اخراج بازیگر
stack قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
exclusion اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از دوبازی اینده
disqualifications اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
disqualification اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
man down بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
slow fire یک دقیقه فرصت برای تیراندازی به هر نفر
roundest هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
round هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
foulest فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foul فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouled فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
seniors مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
connects هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور
connect هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور
intermediate contingency قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
heisman trophy جام هایزمن برای بهترین بازیگر دانشگاهی
drop ball انداختن توپ بین دو بازیگر برای شرع مجدد
attacked فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attack فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attacks فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
standoff half بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
golf car وسیله باطری دار برای حرکت دو بازیگر در زمین گلف
cues اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
cue اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
appeal play تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
pocket کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pockets کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
send in وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
shake bottle بطری حاوی گویهای کوچک نمره دار برای تعیین شماره بازیگر بیلیارد
paced شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
out اخراج کردن اخراج شدن
outed اخراج کردن اخراج شدن
out- اخراج کردن اخراج شدن
undesireable discharge اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
double footed بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
dishonorable discharge اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
bucket جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
buckets جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
wait a second یک دقیقه
minute دقیقه
hour 06 دقیقه
hours 06 دقیقه
line per minute خط در دقیقه
min دقیقه
half hour 03 دقیقه
From moment to moment . Every minute. آن به آن ( هر دقیقه )
minute : دقیقه
whipstitch یک دقیقه
rpm گردش بر دقیقه
exact sciences علوم دقیقه
rpm گردش در دقیقه
full-time 09 دقیقه بازی
watt minute وات- دقیقه
revolution per minute دور در دقیقه
speed of rotation گردش بر دقیقه
rotational speed گردش بر دقیقه
number of revolutions گردش بر دقیقه
rev گردش بر دقیقه
revs per minute گردش بر دقیقه
revolutions per minute گردش بر دقیقه
speed of rotation چرخش بر دقیقه
beat تعدادپاروزنها در هر دقیقه
ampere minute امپر- دقیقه
beats تعدادپاروزنها در هر دقیقه
rotational speed چرخش بر دقیقه
revolutions per minute دور بر دقیقه
revs per minute دور بر دقیقه
rpm دور بر دقیقه
revolutions per minute چرخش بر دقیقه
revs per minute چرخش بر دقیقه
speed of rotation دور بر دقیقه
rotational speed دور بر دقیقه
rev دور بر دقیقه
number of revolutions دور بر دقیقه
mathematics علوم دقیقه
rate of fire تعدادتیر در دقیقه
quarter hour پانزده دقیقه
rpm چرخش بر دقیقه
rev چرخش بر دقیقه
number of revolutions چرخش بر دقیقه
running fix کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
it is 0 minutes past four ده دقیقه از چهار می گذرد
180 strokes a minute ۱۸۰ ضربه در دقیقه
subtility نکته باریک دقیقه
Wait a minute . یک دقیقه مهلت بده
rpm مخفف دور در دقیقه
cyclic rate نواخت تیر در دقیقه
wait a minute یک دقیقه صبر کنید
cyclic rate تعداد تیردر دقیقه
megacycle یک میلیون دوردر دقیقه
at ten minutes notice با ده دقیقه اخطار قبلی
I will be back in 10 minutes. 10 دقیقه دیگر برمیگردم.
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
The train was 10 minutes late. قطار 10 دقیقه دیر رسید
minute hand عقربه دقیقه شمار ساعت
Tell him, he needs to wait for a moment. به او [مرد] بگوئید یک دقیقه صبر کند.
at the elventh hour دقیقه نود کاری انجام دادن
Let me think a moment . بگذارید یک دقیقه ( لحظه ) فکر کنم
tempos سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
paged تعداد صفحات که چاپگر در یک دقیقه چاپ میکند
pages تعداد صفحات که چاپگر در یک دقیقه چاپ میکند
tempo سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
page تعداد صفحات که چاپگر در یک دقیقه چاپ میکند
timed زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
round روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
roundest روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
time زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
times زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
dislodgement اخراج
dismissal اخراج
firing اخراج
deports اخراج
disqualifies اخراج
disqualified اخراج
deporting اخراج
evacuation اخراج
dismissals اخراج
lay off اخراج
extrusion اخراج
excomminucation اخراج
ejection اخراج
the boot اخراج
rustication اخراج
deported اخراج
deport اخراج
evictions اخراج
out lawry اخراج
deposal اخراج
eviction اخراج
expulsion اخراج
banishment اخراج
disqualify اخراج
expulsions اخراج
exclusion اخراج
deportation اخراج
ouster اخراج
foul out اخراج
disqualifying اخراج
dismissals اخراج از شغل
out with اخراج کردن
evictions اخراج کردن
clearing out [of a place] اخراج [از مکانی]
reseau اخراج اشعه
deportation اخراج از کشور
xenelasia اخراج بیگانگان
expel اخراج کردن
expelled اخراج کردن
suspension اخراج موقت
cast out اخراج کردن
suspensions اخراج موقت
exorcise اخراج کردن
dismissal اخراج از خدمت
deportees اخراج شده
expellable قابل اخراج
oust اخراج کردن
dismissal اخراج از شغل
ousting اخراج کردن
deportee اخراج شده
ousts اخراج کردن
expels اخراج کردن
ousted اخراج کردن
dismissals اخراج از خدمت
expelling اخراج کردن
dismissals انفصال اخراج
excommunicable سزاوارتکفیریا اخراج
to expel [from] اخراج کردن [از]
swopped اخراج کردن
dis- اخراج کردن
get the ax <idiom> اخراج شدن
expulsions اخراج از کشور
swaps اخراج کردن
swapped اخراج کردن
cans اخراج کردن
swap اخراج کردن
walking papers <idiom> برگه اخراج
let go <idiom> اخراج شدن
canning اخراج کردن
can اخراج کردن
expulsion اخراج از کشور
swopping اخراج کردن
swops اخراج کردن
dismissal انفصال اخراج
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com