English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English Persian
extrusive اخراج کننده بیرون امده
Other Matches
saleint بیرون امده
exserted بیرون امده
saleintiant بیرون امده
petiolar از برگدم بیرون امده
flange لبه بیرون امده چرخ
flanges لبه بیرون امده چرخ
kid glove ازلای زرق وبرق بیرون امده
ribby دارای دندههای بیرون امده شبیه دنده
matriculated students شاگردانی که ازدبیرستان بیرون امده دردانشگاه نام نویسی میکنند
flange لبه دار کردن لبه بیرون امده چرخ
flanges لبه دار کردن لبه بیرون امده چرخ
to turn out بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
run out <idiom> به زور بیرون کردن ،اخراج کردن
excommunicative بیرون کننده
ejector بیرون کننده
out اخراج کردن اخراج شدن
red card علامت اخراج اخراج بازیگر
outed اخراج کردن اخراج شدن
out- اخراج کردن اخراج شدن
hitch نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitched نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitches نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitching نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
undesireable discharge اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
dishonorable discharge اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
to strain at a gnat ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
witjout بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
extravasate ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
ejected بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound عازم بیرون روانه بیرون
extrusion بیرون اندازی بیرون امدگی
ejecting بیرون راندن بیرون انداختن
eject بیرون راندن بیرون انداختن
ejects بیرون راندن بیرون انداختن
gibbous بر امده
incoming امده
who came? که امده
ridgy بر امده
fordone از پا در امده
who came? کی امده
enthetic ازبیرون امده
getting بدست امده
unbred بدببار امده
gets بدست امده
projective جلو امده
protrusive جلو امده
underhung پیش امده
worker ازکار در امده
prognathic پیش امده
prognathous پیش امده
aggregate جمع امده
aggregates جمع امده
exserted پیش امده
overdue دیر امده
red hot تاب امده
protractive جلو امده
exopathic ازبیرون امده
peregrin or rine از خارجه امده
protrudent جلو امده
protrusile جلو امده
get بدست امده
jutting پیش امده
jamb تیربیرون امده
worked up ازکار در امده
red-hot تاب امده
impassionate به جنبش امده
left over زیاد امده
in :رسیده امده
overshot پیش امده
in- :رسیده امده
leavened bread نان ور امده
landed فرود امده
new come تازه امده
jambs تیربیرون امده
ecstatically بوجد امده نشئهای
beetle brow پیشانی پیش امده
ecstatic بوجد امده نشئهای
take steps اقدامات بعمل امده
bay windows پنجره پیش امده
born in the purple در نازونعمت بدنیا امده
bay window پنجره پیش امده
neoteric تازه بدنیا امده
projecting jaw ارواره پیش امده
cantilever تیر پیش امده
you might have come باید امده باشید
peregrine ازخارجه امده مسافر
twinborn دوقلو بدنیا امده
unhandy مشکل بدست امده
self born از خود بوجود امده
apogean از زمین بالا امده
inchoate تازه بوجود امده
to t. to account زیر account امده است
prognathic دارای ارواره پیش امده
air landed فرود امده از راه هوا
lugs هر عضو جلو امده چیزی
hardly earned money پول سخت بدست امده
weather worn تحت تاثیر هوا در امده
bucktooth دندان گراز یا پیش امده
lugging هر عضو جلو امده چیزی
prognathous دارای ارواره پیش امده
his stomach sticks out شکمش پیش امده است
to run short زیر short امده است
visor لبه پیش امده کلاه
lug هر عضو جلو امده چیزی
lugged هر عضو جلو امده چیزی
instances have occurred that مواردی پیش امده است
vizor لبه پیش امده کلاه
rimrock لبه بر امده صخره مزبور
bow windows پنجره پیش امده کمانی
bow window پنجره پیش امده کمانی
venose دارای رگهای متعددوبر امده
visors لبه پیش امده کلاه
ramus قسمت بر امده واطاله یافته
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
extrusion اخراج
dismissals اخراج
exclusion اخراج
disqualified اخراج
firing اخراج
ouster اخراج
out lawry اخراج
foul out اخراج
the boot اخراج
banishment اخراج
deportation اخراج
dismissal اخراج
lay off اخراج
eviction اخراج
deport اخراج
deported اخراج
expulsions اخراج
evictions اخراج
rustication اخراج
deports اخراج
deposal اخراج
deporting اخراج
excomminucation اخراج
ejection اخراج
dislodgement اخراج
disqualify اخراج
expulsion اخراج
disqualifies اخراج
evacuation اخراج
disqualifying اخراج
ventricous بادکرده دارای شکم پیش امده
whyŠthere is the answer شرط در امده تقریبا معنی میدهد
oversailing of facade قسمت برجسته یا پیش امده بنا
nook قطعه زمین پیش امده برامدگی
ill gotten با وسایل غیر مشروع بدست امده
forestage قسمت جلو امده صحنه نمایش
biologic بدست امده اززیست شناسی عملی
the bird took its perch مرغ فرود امده بر چوب قرارگرفت
off one's hands بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
send down اخراج کردن
dismissals اخراج از خدمت
deportee اخراج شده
dismissals انفصال اخراج
avaunt دستور اخراج
dismissals اخراج از شغل
evictions اخراج کردن
out اخراج بازیگر
out with اخراج کردن
get the ax <idiom> اخراج شدن
deportation اخراج از کشور
give someone the ax <idiom> اخراج شدن
clearing out [of a place] اخراج [از مکانی]
cast out اخراج کردن
reseau اخراج اشعه
bad conduct discharge اخراج از خدمت
expulsions اخراج از کشور
expulsion اخراج از کشور
xenelasia اخراج بیگانگان
dismissal اخراج از خدمت
suspension اخراج موقت
brush off اخراج بی ادبانه
suspensions اخراج موقت
dismissal اخراج از شغل
dismissal انفصال اخراج
deportees اخراج شده
oust اخراج کردن
send-off اخراج بازیگر
send off اخراج بازیگر
expellable قابل اخراج
can اخراج کردن
canning اخراج کردن
cans اخراج کردن
exorcise اخراج کردن
outed اخراج بازیگر
expels اخراج کردن
excommunicable سزاوارتکفیریا اخراج
eviction اخراج کردن
expelling اخراج کردن
ousted اخراج کردن
expel اخراج کردن
ousting اخراج کردن
swap اخراج کردن
ousts اخراج کردن
swaps اخراج کردن
swopped اخراج کردن
send-offs اخراج بازیگر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com