Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
pis aller
اخرین پناه چاره
Other Matches
pis aller
اخرین چاره
last in , first out
اولین خروج از اخرین ورود فروش کالا از اخرین دسته کالای خریداری شده
Lilo
اخرین صادره از اخرین وارده
closing date
اخرین روز اخرین فرصت
Lilos
اخرین صادره از اخرین وارده
defilade
درجان پناه و موضع گرفتن پناه یافتن
refuge
پناه دادن پناه بردن
refuges
پناه دادن پناه بردن
harbours
پناه دادن پناه بردن
harbour
پناه دادن پناه بردن
take reffuge
پناه اوردن پناه بردن
harbouring
پناه دادن پناه بردن
harboured
پناه دادن پناه بردن
harbors
پناه دادن پناه بردن
harboring
پناه دادن پناه بردن
harbored
پناه دادن پناه بردن
bell lap
زنگ اخرین دور مسابقه دوچرخه سواری صدای زنگ در اخرین دور دو
final bomb release line
اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
final protective line
خط اخرین اتشهای حفافتی اخرین خط حفافتی
recourse
چاره
alternatives
چاره
remedying
چاره
remedied
چاره
remedies
چاره
remedy
چاره
resourc
چاره
makeshift
چاره
remediless
بی چاره
shiftless
بی چاره
alternative
چاره
irremediableness
چاره ناپذیری
indispensable
<adj.>
چاره نا پذیر
inescapable
چاره نا پذیر
absolute
<adj.>
چاره نا پذیر
irretrievability
چاره ناپذیری
inevitable
<adj.>
چاره نا پذیر
inalienable
<adj.>
چاره نا پذیر
mitraille
چاره پاره
make do
چاره موقتی
unalienable
<adj.>
چاره نا پذیر
unalterable
<adj.>
چاره نا پذیر
solution
چاره سازی
solutions
چاره سازی
remediable
چاره پذیر
unavoidable
چاره ناپذیر
inevitable
چاره نا پذیر
inevitability
چاره ناپذیری
ineluctable
چاره ناپذیر
irremediable
چاره ناپذیر
stopgaps
چاره موقت
engrained
چاره ناپذیر
resourceful
چاره ساز
It cant be helped.
چاره ای نیست
an active remedy
چاره موثر
the remedy lies in this
چاره ان اینست
stopgap
چاره موقت
dispensable
چاره پذیر غیرضروری
remedial
چاره ساز شفابخش
indispensable
چاره نا پذیر ضروری
irremediably
بطور چاره ناپذیر
indispensably
بطور چاره ناپذیر
indispensability
چاره ناپذیری اقتضا
i had no a
چاره دیگری نداشتم
to seek a remedy for something
چاره جویی کردن
the only remedy is patience
چاره ان شکیبایی است
stop gap
وسیله یا چاره موقتی
To find a way out. To find a remedy.
چاره پیدا کردن
boot
اخراج چاره یافایده
To seak a remedy.
چاره جویی کردن
irredeemably
بطور چاره ناپذیر
What can one do about it?
چاره کدام است ( چیست ) ؟
makeshift
چاره موقتی ادم رذل
death is inevitable
مرگ حتمی یا چاره ناپذیراست
to the last
تا اخرین دم
lastmentioned
اخرین
final
اخرین
finals
اخرین
bottommost
اخرین
last a
اخرین
helped
مدد رساندن بهترکردن چاره کردن
helps
مدد رساندن بهترکردن چاره کردن
afterthought
چاره اندیشی برای کاری پس از کردن آن
help
مدد رساندن بهترکردن چاره کردن
haematogen
دارویی که برای چاره کم خونی میدهند
topnotch
اخرین نقطه
set point
اخرین امتیاز
match point
اخرین امتیاز
match points
اخرین امتیاز
final coordination line
اخرین خط هماهنگیها
tag end
اخرین قسمت
the last two
اخرین دوتا
nightcaps
اخرین مسابقه
the very last drop
اخرین قطره
final price
اخرین قیمت
to the bitters end
تا اخرین دم یاحد
nightcap
اخرین مسابقه
bitter end
اخرین پریشانی
lasts
اخرین اخیر
reserve price
اخرین بها
stoppress
اخرین خبر
upshot
اخرین شماره
deadline
اخرین مهلت
parthian glance
اخرین نگاه
inextremis
در اخرین مرحله
deadlines
اخرین مهلت
last
اخرین اخیر
lasted
اخرین اخیر
to seek a remedy for something
چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
It just cant be helped .
کاریش نمی شود کرد ( چاره یی نیست )
last but not least
اخرین ولی نه کمترین
ultimata
اخرین پیشنهاد قطعی
bell lap
اخرین دور مسابقه
deadlines
سررسید اخرین فرصت
final protective fires
اخرین اتشهای حفافتی
ultimatums
اخرین پیشنهاد قطعی
up-to-date
حاوی اخرین اطلاعات
up to date
حاوی اخرین اطلاعات
up to date
مطابق اخرین طرز
set point
اخرین امتیاز بازی
no wind position
اخرین محل هواپیما
currents
فعلی اخرین اطلاعات
ultimatum
اخرین پیشنهاد قطعی
Halloween
اخرین شب ماه اکتبر
up-to-date
مطابق اخرین طرز
current
فعلی اخرین اطلاعات
surrebutter
اخرین پاسخ خواهان
deadline
سررسید اخرین فرصت
afterthoughts
فکر کاهل چاره اندیشی برای کاری پس از کردن ان
He is incorrigible.
این آدم چاره اش نمی شود ( اصلاح پذیر نیست )
gun lap
شلیک اخرین دور مسابقه دو
i am nat my last shifts
اخرین وسیله یا تدبیر من اینست
hallow een
شب اولیاء :اخرین شب ماه اکتبر
omega
اخرین حرف الفبای یونانی
rear point
اخرین قسمت عقب دار
filo
اخرین صادره از اولین وارده
closing prices
اخرین قیمت معامله شده
lifo last in first out
اولین صادره از اخرین وارده
her last was a son
اخرین بچهای که زایید پسربود
faena
اخرین ضرباتی که گاو را می کشد
isaid in my last
در اخرین نامه خود گفتم
thule
اخرین نقطه شمالی مسکون دنیا
break ball
اخرین گوی مانده روی میزبیلیارد
autumns
اخرین قسمت سومین دوره زندگی
match point
اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
stretch runner
تلاش زیاد اسب در اخرین مرحله
match points
اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
home hole
اخرین بخش زمین یا یک دوربازی گلف
autumn
اخرین قسمت سومین دوره زندگی
what is the latest
خبر تازه چه دارید اخرین خبرچیست
all the way
اخرین یورش برای لمس نقطه نهایی
target approach point
اخرین نقطه بازرسی درمنطقه فرود یا بارریزی
telophase
اخرین مرحله تقسیم غیر مستقیم سلولی
last supper
اخرین شام حضرت عیسی باحواریون خود
z
بیست و ششمین و اخرین حرف الفبای انگلیسی
previous spot
نقطهای که توپ در اخرین باروارد بازی شده
unsheltered
<adj.>
بی پناه
safeguarded
پناه
harbourage
پناه
fenceless
بی پناه
shelterless
بی پناه
sconce
پناه
defenseless
بی پناه
coverture
پناه
grith
پناه
guardless
بی پناه
harbourless
بی پناه
erfuge
پناه
guarding
پناه
refuge
پناه
exposed
بی پناه
blinded
پناه
safeguards
پناه
safeguarding
پناه
refuges
پناه
defenceless
بی پناه
safeguard
پناه
opened
بی پناه
blinds
پناه
blind
پناه
guard
پناه
bulwarks
پناه
bulwark
پناه
open
بی پناه
opens
بی پناه
guards
پناه
orphaned
اخرین خط یک پاراگراف که دربالای یک صفحه از متن تنهاقرار دارد
orphan
اخرین خط یک پاراگراف که دربالای یک صفحه از متن تنهاقرار دارد
orphans
اخرین خط یک پاراگراف که دربالای یک صفحه از متن تنهاقرار دارد
ear tab
گوش پناه
to seek refuge
پناه جستن
awnings
پناه پناهگاه
to seek shelter
پناه جستن
fire in the hole
به جان پناه
awning
پناه پناهگاه
embower
پناه دادن
ambush
پناه گاه
quarter
پناه بردن به
traverse
جان پناه
erfuge
پناه گاه
traversed
جان پناه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com