Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
break ball
اخرین گوی مانده روی میزبیلیارد
Other Matches
last in , first out
اولین خروج از اخرین ورود فروش کالا از اخرین دسته کالای خریداری شده
closing date
اخرین روز اخرین فرصت
Lilos
اخرین صادره از اخرین وارده
Lilo
اخرین صادره از اخرین وارده
head string
خط عرضی فرضی وسط میزبیلیارد
jaw shot
ضربه به گوی در گوشه میزبیلیارد
crotched
گویی که در مربع بالای میزبیلیارد است
crotches
مربع کوچک در 4 گوشه میزبیلیارد بی کیسه چنگک نگهدارنده تیر افقی بادبان
crotch
مربع کوچک در 4 گوشه میزبیلیارد بی کیسه چنگک نگهدارنده تیر افقی بادبان
bell lap
زنگ اخرین دور مسابقه دوچرخه سواری صدای زنگ در اخرین دور دو
final bomb release line
اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
hards
پس مانده کتان یاشاهدانه پس مانده
idle balance
مانده راکد مانده غیرفعال
final protective line
خط اخرین اتشهای حفافتی اخرین خط حفافتی
retort residue
ته مانده یا پس مانده قرع
rinsing
پس مانده ابکشی پس مانده
residue check
بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
finals
اخرین
last a
اخرین
lastmentioned
اخرین
to the last
تا اخرین دم
bottommost
اخرین
final
اخرین
nightcap
اخرین مسابقه
match points
اخرین امتیاز
deadline
اخرین مهلت
match point
اخرین امتیاز
deadlines
اخرین مهلت
nightcaps
اخرین مسابقه
lasts
اخرین اخیر
last
اخرین اخیر
lasted
اخرین اخیر
upshot
اخرین شماره
bitter end
اخرین پریشانی
parthian glance
اخرین نگاه
reserve price
اخرین بها
the last two
اخرین دوتا
pis aller
اخرین چاره
tag end
اخرین قسمت
the very last drop
اخرین قطره
inextremis
در اخرین مرحله
to the bitters end
تا اخرین دم یاحد
final price
اخرین قیمت
final coordination line
اخرین خط هماهنگیها
stoppress
اخرین خبر
topnotch
اخرین نقطه
set point
اخرین امتیاز
surrebutter
اخرین پاسخ خواهان
deadlines
سررسید اخرین فرصت
current
فعلی اخرین اطلاعات
deadline
سررسید اخرین فرصت
up to date
مطابق اخرین طرز
up to date
حاوی اخرین اطلاعات
bell lap
اخرین دور مسابقه
final protective fires
اخرین اتشهای حفافتی
last but not least
اخرین ولی نه کمترین
no wind position
اخرین محل هواپیما
pis aller
اخرین پناه چاره
set point
اخرین امتیاز بازی
up-to-date
حاوی اخرین اطلاعات
up-to-date
مطابق اخرین طرز
Halloween
اخرین شب ماه اکتبر
ultimatum
اخرین پیشنهاد قطعی
ultimatums
اخرین پیشنهاد قطعی
ultimata
اخرین پیشنهاد قطعی
currents
فعلی اخرین اطلاعات
omega
اخرین حرف الفبای یونانی
hallow een
شب اولیاء :اخرین شب ماه اکتبر
her last was a son
اخرین بچهای که زایید پسربود
i am nat my last shifts
اخرین وسیله یا تدبیر من اینست
isaid in my last
در اخرین نامه خود گفتم
lifo last in first out
اولین صادره از اخرین وارده
gun lap
شلیک اخرین دور مسابقه دو
filo
اخرین صادره از اولین وارده
closing prices
اخرین قیمت معامله شده
rear point
اخرین قسمت عقب دار
faena
اخرین ضرباتی که گاو را می کشد
match points
اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
match point
اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
thule
اخرین نقطه شمالی مسکون دنیا
autumns
اخرین قسمت سومین دوره زندگی
home hole
اخرین بخش زمین یا یک دوربازی گلف
stretch runner
تلاش زیاد اسب در اخرین مرحله
autumn
اخرین قسمت سومین دوره زندگی
what is the latest
خبر تازه چه دارید اخرین خبرچیست
previous spot
نقطهای که توپ در اخرین باروارد بازی شده
z
بیست و ششمین و اخرین حرف الفبای انگلیسی
last supper
اخرین شام حضرت عیسی باحواریون خود
target approach point
اخرین نقطه بازرسی درمنطقه فرود یا بارریزی
telophase
اخرین مرحله تقسیم غیر مستقیم سلولی
all the way
اخرین یورش برای لمس نقطه نهایی
orphans
اخرین خط یک پاراگراف که دربالای یک صفحه از متن تنهاقرار دارد
orphaned
اخرین خط یک پاراگراف که دربالای یک صفحه از متن تنهاقرار دارد
orphan
اخرین خط یک پاراگراف که دربالای یک صفحه از متن تنهاقرار دارد
maximized
به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximizes
به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximizing
به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximises
به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximising
به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximize
به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
teliospore
جدارصخیم اخرین مرحله ایجاد قارچ موجد زنگ گیاهی
maximised
به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
fetch ahead
فرایند واکشی یک دستورالعمل قبل از انکه اخرین دستوراجرای ان تمام شود
resumed
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumes
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resuming
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resume
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
picking
پس مانده
dreg
پس مانده
oversize materials rejects
مانده
remanence
مانده
fordone
مانده
forwearied
مانده
recrement
پس مانده
balances
مانده
heels
پس مانده
heel
پس مانده
recrementitious
پس مانده
balance
مانده
played out
مانده
loose end
ته مانده
remainder
مانده
refusing
پس مانده
leavings
پس مانده
offscourings
پس مانده
riffraff
ته مانده
knub
پس مانده
heel tap
ته مانده
loose ends
ته مانده
draff
پس مانده
forworn
مانده
refuses
پس مانده
orts
پس مانده
tailing
پس مانده
refused
پس مانده
refuse
پس مانده
leavings
ته مانده
fag end
ته مانده
tailling
پس مانده
leftover
پس مانده
leftovers
پس مانده
fag ends
ته مانده
residve
پس مانده
wearied
مانده
wearies
مانده
weary
مانده
wearying
مانده
remanent
پس مانده
residues
ته مانده
dross
پس مانده
residue
پس مانده
residue
مانده
residue
ته مانده
deposit
پس مانده
residues
پس مانده
residues
مانده
deposits
پس مانده
residual
ته مانده
scrapping
ته مانده
scraps
ته مانده
outworn
مانده
scrap
ته مانده
residual
مانده
silt
ته مانده
scum
پس مانده
scrapped
ته مانده
sweepers
اخرین مدافع در سیستم دفاع بتونی پرتابی در بولینگ که با پیچ تمام یا بیشتر میله ها را می اندازد
sweeper
اخرین مدافع در سیستم دفاع بتونی پرتابی در بولینگ که با پیچ تمام یا بیشتر میله ها را می اندازد
residual current
جریان مانده
residual bitumen
قیر ته مانده
Two more days to go before (until). . .
دوروز مانده تا ...
culls
مانده
[اجناس]
remanence
مغناطیس مانده
gleanings
ته مانده درو
residual deviation
انحراف مانده
residual discharge
تخلیه مانده
backwards
عقب مانده
holdovers
باقی مانده
holdover
باقی مانده
stay behind
عقب مانده
rejects
مانده
[اجناس]
residual magnetization
مغناطیس مانده
within an ace of
ذرهای مانده به
harmonic content
مانده هارمونیک
relative harmonic content
مانده نسبی
idle balance
مانده بیکار
scantling
باقی مانده
negative balance
مانده منفی
ort
پس مانده غذا
residual magnetic induction
مغناطیس مانده
residual error
خطای مانده
residuum
پس مانده تقطیر
residual stress
تنش پس مانده
backward
عقب مانده
positive balance
مانده مثبت
leftovers
پس مانده غذا
residual schizophrenia
اسکیزوفرنی مانده
leftover
پس مانده غذا
pitches
ته مانده تقطیر
to knock up
مانده شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com