Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
garnishment
اخطاری که به شخصی که اموال دیگری در ید او توقیف شده است
Other Matches
distraint
توقیف اموال
sequestration
حکم توقیف اموال
personalty
اموال شخصی
separate estate
اموال شخصی زن
personal property
اموال شخصی
paraphernalia
اموال شخصی زن
foreign
توقیف اموال مدیون غایب
foreign
توقیف اموال مدیون خارجی
praemunire
حکم توقیف وضبط اموال یاغیان ومتمردین
elegit
حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
pounds
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounding
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pound
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounded
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
message
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
messages
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
monitive
اخطاری
community property
اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
habeas corpus
حکم توقیف از طرف دادگاه باذکر دلایل توقیف
f.drss
جامه شخصی که باتفتن شخصی دوخته درمجلس رقص بپوشند
subscriber
1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscribers
1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
trusted
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trust
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusts
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
under restraint
در توقیف تحت توقیف د ربند
subrogate
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letter
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
things
اموال
chattels
اموال
cattles
اموال
distrain
ضبط اموال
users
انتفاع از اموال
assets
مال و اموال
user
انتفاع از اموال
fungible
اموال مثلی
financial property
اموال پولی
inventory
صورت اموال
property voucher
سند اموال
capital assets
اموال سرمایهای
things in possession
اموال عینی
real property
اموال غیرمنقول
property officer
افسر اموال
things in action
اموال دینی
state property
اموال عمومی
tangible property
اموال ملموس
post property
اموال پادگانی
class ii property
اموال طبقه 2
tangible property
اموال عینی
chattel
اموال منقول
post property
اموال پادگان
installation property
اموال قسمت
class i property
اموال طبقه 1
stolen goods
اموال مسروقه
property book
دفتر اموال
fixed property
اموال غیر منقول
fisc
اموال ضبط شده
real estate broker
دلال اموال غیرمنقول
replaceable thing
اموال یا اشیا مثلی
jus disponendi
حق واگذار کردن اموال
appropriation bill
صورت ضبط اموال
article of roup
اموال مورد حراج
inventory
فهرست اموال سیاهه
property officer
افسر ذیحساب اموال
grand larceny
سرقت اموال پرقیمت
property of unknown ownership
اموال مجهول المالک
goods of perishable nature
اموال سریع الفساد
goods and chattels
اموال و دارائیهای منقول
offences against property
جرائم بر علیه اموال
priceable things
اموال یا اشیا قیمتی
contrabanded goods
اموال و اشیا قاچاق
salvaged
اموال نجات یافته از خطر
salvage
اموال نجات یافته از خطر
accountable property officer's bond
دفتر افسر ذیحساب اموال
safeguarding
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
salvaging
اموال نجات یافته از خطر
safeguarded
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
jus postliminii
حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
conclearer of stolen goods
مخفی کننده اموال مسروقه
safeguard
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguards
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
salvages
اموال نجات یافته از خطر
letters of marque
حکم ضبط اموال بیگانگان
countersignature
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
misappropriation of public property
تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
wear and tear
از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
proponent
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
occupancy
تملک اموال بلا صاحب متصرف
real action
دعوی راجع به اموال غیر منقول
waveson
اموال اب اورده بعد از غرق کشتی
proponents
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
conscription of wealth
مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
property disposition
ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
hotchpot
سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
angary
حق کشور متحارب برای استفاده از اموال کشوربیطرف
receiver
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
receivers
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
ransoms
وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
ransom
وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
eminent domain
قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
jus postliminii
هرگاه اموال کسی در جنگ توسط دشمن اخذ و متعاقبا" پس گرفته شود
bill of attainder
لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
caption
توقیف
distresses
توقیف
distress
توقیف
confiscation
توقیف
restraint
توقیف
supperession
توقیف
detention
توقیف
detentions
توقیف
hold up
توقیف
suppression
توقیف
internment
توقیف
captions
توقیف
bail
توقیف
embargoes
توقیف
embargo
توقیف
arrests
توقیف
hold-ups
توقیف
hold-up
توقیف
seizures
توقیف
seizure
توقیف
confinement
توقیف
stoppages
توقیف
arrested
توقیف
arrest
توقیف
nab
توقیف
nabbed
توقیف
nabbing
توقیف
nabs
توقیف
restraints
توقیف
durante
توقیف
trustee process
توقیف
custody
توقیف
stoppage
توقیف
distrainment
توقیف
constraint
توقیف
durance
توقیف
imperisonment
توقیف
attachment
توقیف
sequestration
توقیف
distraint
توقیف
garnishment
توقیف
arrestment
توقیف
conveyancing
در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
receiver
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
receivers
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
deeds
در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
deed
در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
real representative
قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
real
ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
bans
توقیف کردن
apprehends
توقیف کردن
suppress
توقیف کردن
apprehending
توقیف کردن
writ of attachment
قرار توقیف
impounding
توقیف کردن
interns
توقیف کردن
suppresses
توقیف کردن
hold in restraint
توقیف کردن
apprehended
توقیف کردن
apprehend
توقیف کردن
suppressing
توقیف کردن
pull-ins
توقیف کردن
restrains
توقیف کردن
restraining
توقیف کردن
restrain
توقیف کردن
banning
توقیف کردن
interning
توقیف کردن
ban
توقیف کردن
house of d.
توقیف گاه
intern
توقیف کردن
apprehensions
جلب توقیف
embargo
توقیف کردن
preventive detention
توقیف احتیاطی
embargoes
توقیف کردن
pull-in
توقیف کردن
apprehension
توقیف شخص
internment
توقیف کردن
committal
حکم توقیف
keep in
توقیف کردن
injunction
حکم توقیف
injunctions
حکم توقیف
grab
توقیف کردن
grabbed
توقیف کردن
lift the seizure
رفع توقیف
apprehension
جلب توقیف
apprehensions
توقیف شخص
parol arrest
توقیف شفاهی
nabber
توقیف کننده
detention
توقیف شخص
arresting
توقیف کننده
pinfold
توقیف گاه
detentions
توقیف شخص
release of seizure
رفع توقیف
grabbing
توقیف کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com