Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 134 (7 milliseconds)
English
Persian
point of order
اخطار نظامنامهای
points of order
اخطار نظامنامهای
Other Matches
talking-to
اخطار
notices
اخطار
noticing
اخطار
bidding
اخطار
monition
اخطار
caveat
اخطار
caveats
اخطار
premonition
اخطار
premonitions
اخطار
talking to
اخطار
tip off
اخطار
tip-off
اخطار
tip-offs
اخطار
notice
اخطار
noticed
اخطار
prenotion
اخطار
warning line
خط اخطار
warnings
اخطار
signal
اخطار
yello card
اخطار
penalty
اخطار
penalties
اخطار
signaled
اخطار
notification
اخطار
signalled
اخطار
warning
اخطار
premonition
اخطار قبلی
premonitions
اخطار قبلی
notifiable
اخطار کردنی
notify
اخطار کردن به
forewarning
اخطار قبلی
premonitory
اخطار کننده
cognizance
اخطار رسمی
signaller
اخطار کننده
caveat emptor
اخطار به خریدار
previse
اخطار کردن
warner
اخطار کننده
until further notice
تا اخطار ثانوی
misfeasance
اخطار کردن
cognizance
اخطار قانونی
caveat venditor
اخطار به فروشنده
caveat subscriptor
اخطار به مشترک
caveat subscriptor
اخطار به عضو
admonishment
اخطار تنبیه
warning sign
علامت اخطار
till further notice
تا اخطار ثانوی
cautions
اخطار توجه
cautions
اخطار کردن به
caution
اخطار کردن به
denunciations
اخطار تهدیدامیز
warn
اخطار کردن به
citing
اخطار کردن
notifying
اخطار کردن به
notifies
اخطار کردن به
notified
اخطار کردن به
cite
اخطار کردن
cited
اخطار کردن
cites
اخطار کردن
caution
اخطار توجه
cautioned
اخطار کردن به
penalties
پنالتی اخطار
penalty
پنالتی اخطار
cautioning
اخطار کردن به
warned
اخطار کردن به
warns
اخطار کردن به
cautioning
اخطار توجه
denunciation
اخطار تهدیدامیز
cautioned
اخطار توجه
issue a warning
اخطار صادر کردن
alarum
اخطار شیپور حاضرباش
at his call
بر حسب اخطار یا احضار او
short notice
اخطار کوتاه مدت
He took no heed of my warning.
به اخطار من توجهی نکرد
bleeps
ایجاد صدای اخطار
monitorial
مبصر اخطار امیز
notify someone
به کسی اخطار کردن
premonitor
از پیش اخطار کننده
bleeping
ایجاد صدای اخطار
serve notice on
اخطار کتبی دادن به
bleep
ایجاد صدای اخطار
bleeped
ایجاد صدای اخطار
at ten minutes notice
با ده دقیقه اخطار قبلی
forewarned
ازپیش اخطار کردن
forewarn
ازپیش اخطار کردن
forewarns
ازپیش اخطار کردن
premonitory
متضمن اخطار قبلی
alarms
اعلان خطر اخطار
alarmingly
اعلان خطر اخطار
alarmed
اعلان خطر اخطار
alarm
اعلان خطر اخطار
bleeping
صدای اخطار قابل شنیدن
serve a notice on someone
برای کسی اخطار فرستادن
monitory
وابسته به اخطار یا اگاهی یاانگیزه
beep
صدای اخطار قابل شنیدن
beeped
صدای اخطار قابل شنیدن
beeping
صدای اخطار قابل شنیدن
beeps
صدای اخطار قابل شنیدن
bleep
صدای اخطار قابل شنیدن
to serve notice on a person
رسما بکسی اخطار کردن
bleeps
صدای اخطار قابل شنیدن
bleeped
صدای اخطار قابل شنیدن
give two months notice
دو ماه پیشتر اخطار دادن
stuck beacon
ایستگاه مرتباگ فریمهای اخطار می فرستد
alerted
وضعیت یک شی مشخص که یک اخطار را کنترل میکند
alert
وضعیت یک شی مشخص که یک اخطار را کنترل میکند
alerts
وضعیت یک شی مشخص که یک اخطار را کنترل میکند
alarmingly
زنگ یا صدای دیگری که اعلام اخطار میکند
to serve a notice on some one
اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
alarmed
زنگ یا صدای دیگری که اعلام اخطار میکند
alarms
زنگ یا صدای دیگری که اعلام اخطار میکند
alarm
زنگ یا صدای دیگری که اعلام اخطار میکند
false
اخطار خطا وقتی که هیچ خطایی رخ نداده باشد
disorderly close down
آسیبی در سیستم که اخطار لازم برای قط ع طبیعی نداده است
alert
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alerted
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alerts
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
indicator
نوری که برای اخطار دادن یا بیان وضعیت یک قطعه به کار می رود
light strike
اعتصاب با اخطار کم مدت اعتصاب برقی
counter memorial
یادداشت متقابل اخطار متقابل
announced
اعلان کردن اخطار کردن
announcing
اعلان کردن اخطار کردن
announces
اعلان کردن اخطار کردن
announce
اعلان کردن اخطار کردن
notifies
اعلام کردن اخطار کردن
notifying
اعلام کردن اخطار کردن
notified
اعلام کردن اخطار کردن
notify
اعلام کردن اخطار کردن
foul
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouled
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com