Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
visitation
اداره بازرسی ونظارت بر کار شرکتها
visitations
اداره بازرسی ونظارت بر کار شرکتها
Other Matches
yamen
اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
merges
ادغام شرکتها
conglomerations
اختلاط شرکتها
conglomeration
اختلاط شرکتها
corporation tax
مالیات بر شرکتها
merge
ادغام شرکتها
stockholder
سهامدار شرکتها
stockholders
سهامدار شرکتها
inspector general
بازرسی بازرسی کل ارتش
trust
اتحادیه شرکتها ائتلاف
trusted
اتحادیه شرکتها ائتلاف
trusts
اتحادیه شرکتها ائتلاف
stockbrokers
دلال سهام شرکتها
stockbroker
دلال سهام شرکتها
corporation income tax
مالیات بر درامد شرکتها
amalgamation
ادغام یا اختلاط شرکتها
net business saving
پس انداز خالص شرکتها
company law
قوانین مربوط به شرکتها
liquidation of company
تصفیه امور شرکتها
share list
صورت بهای سهام شرکتها
undistributed corporate profit
سود تقسیم نشده شرکتها
holding company
شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
arm's length
مستقل و برابر بودن طرفها
[یا شرکتها]
در معامله ای
[اقتصاد]
low-tech
وابسته به شرکتها و نظام های بازرگانی متکی به کم فنآوری
visitors
بازرس و نافر شرکتها مامور بررسی وضع مجانین
visitor
بازرس و نافر شرکتها مامور بررسی وضع مجانین
scotland yard
اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
couriers
نوشتاری تک فضایی که مشابه نوشتار ماشین تحریر شرکتها است
courier
نوشتاری تک فضایی که مشابه نوشتار ماشین تحریر شرکتها است
cancel check firing
فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
inspection
بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
headquarters
اداره کل اداره مرکزی
personnel
کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
privates
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
checks
بازرسی شد
checked
بازرسی شد
visit
بازرسی
inspects
بازرسی
visited
بازرسی
check
بازرسی شد
examen
بازرسی
examine
بازرسی
inspect
بازرسی
visits
بازرسی
controls
بازرسی
examination
بازرسی
controlling
بازرسی
control
بازرسی
inspection
بازرسی
inquiries
بازرسی
inquiry
بازرسی
inspectorship
بازرسی
examined
بازرسی
controllership
بازرسی
surveys
بازرسی
inspected
بازرسی
audit
بازرسی
audits
بازرسی
visitations
بازرسی
auditing
بازرسی
examinations
بازرسی
survey
بازرسی
examining
بازرسی
visitation
بازرسی
cross examination
بازرسی
inspecting
بازرسی
perambulation
بازرسی
examines
بازرسی
surveyed
بازرسی
audited
بازرسی
search
تکاپو بازرسی
checkup
بازرسی کلی
identity check
بازرسی شناسنامه
inspectional
مربوط به بازرسی
probe
میله بازرسی
unverified
<adj.>
بازرسی نشده
searched
بازرسی کردن
examination
بازرسی معاینه
detection
بازیابی بازرسی
identity control
بازرسی شناسنامه
searched
تکاپو بازرسی
inspection certificate
گواهی بازرسی
search
بازرسی کردن
searches
تکاپو بازرسی
unexamined
<adj.>
بازرسی نشده
certificate of inspection
گواهی بازرسی
examinations
بازرسی معاینه
cargo checking
بازرسی بار
examining
بازرسی کردن
unevaluated
<adj.>
بازرسی نشده
manholes
اطاقک بازرسی
examines
بازرسی کردن
vidimus
بازرسی حساب
examined
بازرسی کردن
examine
بازرسی کردن
certificate of survey
گواهی بازرسی
survey report
گزارش بازرسی
untested
<adj.>
بازرسی نشده
inspection
بازرسی و بازبینی
probed
میله بازرسی
probes
میله بازرسی
uninspected
<adj.>
بازرسی نشده
check point
نقطه بازرسی
manhole
اطاقک بازرسی
unchecked
<adj.>
بازرسی نشده
to look over
بازرسی کردن
searches
بازرسی کردن
aircraft inspection
بازرسی هواپیما
board of inspection and survey
سازمان بازرسی
check
بازرسی کردن
audits
بازرسی رسیدگی
auditing
بازرسی رسیدگی
checks
بازرسی کردن
audited
بازرسی رسیدگی
audit
بازرسی رسیدگی
inspected
بازرسی کردن
inspected
تحقیق بازرسی
checked
بازرسی کردن
to search after
بازرسی کردن
look over something
<idiom>
بازرسی کردن
inquiry documents
اسناد بازرسی
martitime survey
بازرسی دریائی
inspect
بازرسی کردن
inspect
تحقیق بازرسی
right of visit
حق بازرسی و تفتیش
for
[your/our]
inspection
برای بازرسی
to rummage
بازرسی کردن
unaudited
<adj.>
بازرسی نشده
to browse through
بازرسی کردن
scrutineer
بازرسی فنی
surveys
بازرسی کردن
surveyed
بازرسی کردن
inspects
بازرسی کردن
inspecting
تحقیق بازرسی
inspects
تحقیق بازرسی
seach
بازرسی کردن
committee of inquiry
کمیته بازرسی
searcher warrant
اجازه بازرسی
investigating committee
کمیته بازرسی
jerque
بازرسی کشتی
searchingly
بازرسی کردن
searchingly
تکاپو بازرسی
controls
بازرسی کردن
control
بازرسی کردن
inspecting
بازرسی کردن
survey
بازرسی کردن
controlling
بازرسی کردن
magnetic inspection
بازرسی مغناطیسی
check sweeping
بازرسی مین روبی
cleared without examination
ترخیص بدون بازرسی
domiciliary visit
بازرسی خانه شخص
cwe
ترخیص بدون بازرسی
privateer
فرمانده کشتی بازرسی
non destructive inspection
بازرسی غیر مخرب
personnel monitoring
بازرسی بدنی از افراد
controllable
قابل ممیزی یا بازرسی
right of search
حق بازرسی کشتی در دریاها
contractor inspection system
سیستم بازرسی پیمانها
scrutineering
بازرسی فنی قایق
input control unit
واحد بازرسی ورودی
checks
امتحان کردن بازرسی
controls
بازرسی نظارت جلوگیری
controlling
بازرسی نظارت جلوگیری
inspective
وابسته به تفتیش و بازرسی
control
بازرسی نظارت جلوگیری
he was appointed to inspect it
مامور شد ان را بازرسی کند
search warrant
حکم بازرسی و ورود
search warrants
حکم بازرسی و ورود
checked
امتحان کردن بازرسی
check
امتحان کردن بازرسی
to pick over
بازرسی کردن و برگزیدن
cargo checking
بازرسی کردن محمولات
censorial
مبنی بر بازرسی مطبوعات و
inspection gallery
دالان بازرسی گالری بازدید
espying
جاسوس بودن بازرسی کردن
tests
شهادت گواهی بازرسی کردن
visitatorial
وابسته به یادارای اختیار بازرسی
tested
شهادت گواهی بازرسی کردن
test
شهادت گواهی بازرسی کردن
tech inspection
بازرسی اتومبیلها پیش ازمسابقه
location survey
بازرسی در جای اجناس درانبار
g man
نماینده مخصوص دایره بازرسی
espy
جاسوس بودن بازرسی کردن
FBI
مخفف دفتر بازرسی فدرال
espied
جاسوس بودن بازرسی کردن
helical scanning
بازرسی وتجسس مارپیچی با رادار
espies
جاسوس بودن بازرسی کردن
board of inspection and survey
هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
action letter
فرم بازرسی ویژه در ردههای بالا
borescope
ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
geologize
ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
weight and balance sheet
برگ بازرسی تعادل وزن هواپیما
interrogates
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogate
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
check-points
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoint
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoints
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
interrogated
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogating
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com