Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
f.b.i
اداره فدرال تحقیقات
Other Matches
yamen
اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
federal
فدرال
federal banks
بانکهای فدرال
theory
تحقیقات نظری
theories
تحقیقات نظری
basic research
تحقیقات مقدماتی
research
تحقیقات علمی
scientific researches
تحقیقات علمی
applied research
تحقیقات عملی
researching
تحقیقات علمی
researches
تحقیقات علمی
researched
تحقیقات علمی
tools of research
وسایل تحقیقات
federalist
طرفدار دولت فدرال
federal reserve bank
بانک فدرال رزرو
federal reserve system
نظام فدرال رزرو
Federal Attorney General
وزیر دادگستری فدرال
federalize
فدرال شدن یا کردن
federal stock number
شماره فنی فدرال
federal reserve system
سیستم ذخیره فدرال
Federal style
سبک معماری فدرال
Federal Prosecutor General
وزیر دادگستری فدرال
report of survey
گزارش تحقیقات یا بررسیها
theorised
تحقیقات نظری کردن
theorises
تحقیقات نظری کردن
theorising
تحقیقات نظری کردن
theorize
تحقیقات نظری کردن
theoretics
تحقیقات نظری در علوم
theorizing
تحقیقات نظری کردن
theorized
تحقیقات نظری کردن
theorizes
تحقیقات نظری کردن
to make enquiries into
تحقیقات بعمل اوردن
scotland yard
اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
FBI
مخفف دفتر بازرسی فدرال
snoopy
بعمل اورنده تحقیقات محرمانه
Scientific research.
تحقیقات ( پژوهش های ) علمی
to make inquires into a matter
در امری تحقیقات بعمل اوردن
psychognosis
تحقیقات روانی روان پژوهش
psychognosy
تحقیقات روانی روان پژوهش
proving ground
محل تحقیقات علمی ازمایشگاه
primary cognizance
تحقیقات اولیه روی یک مسئله
e c s c (european coal & steel commissio
فرانسه جمهوری فدرال المان ایتالیا
market research
تحقیقات علمی در بازار ودادوستد کالا
pay dirt
تحقیقات واکتشافات با ارزش ومفید منفعت
tempest
تحقیقات مربوط به تشعشعات بی خطر اتمی
botanize
تحقیقات گیاه شناسی بعمل اوردن
tempests
تحقیقات مربوط به تشعشعات بی خطر اتمی
cannon
[ترکیبی از سبک های امپراتوری ناپلئون و فدرال]
operations research
تحقیقات از نظر کار و عملیات یک قسمت یا دستگاه
astrophotography
عکس برداری از ستارگان برای تحقیقات فضایی
headquarters
اداره کل اداره مرکزی
field
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
fields
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
fielded
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
personnel
کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
snooping
بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snoop
بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snoops
بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snooped
بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
member banks
در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
federal privacy act
قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
market research
تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
spot report
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
criminal investigation
شعبه بازجویی جنایی تحقیقات جنایی
association for computers and humanities
یک سازمان بین المللی که مشوق تحقیقات در زبان مطالعات ادبی تاریخی انسان شناسی و علوم اجتماعی به کمک کامپیوتر واستفاده از ان در افرینش ومطالعه هنر و موسیقی ورقص میباشد
counterintelligence survey
بررسی ضد اطلاعاتی تحقیقات ضد اطلاعاتی
theorization
تحقیقات نظری استدلال نظری
department
اداره
workplace
اداره
cutchery
اداره
cutcherry
اداره
departments
اداره
workplaces
اداره
offices
اداره
handling
اداره
office
اداره
bureaus
اداره
directorate
اداره
helms
اداره
directorates
اداره
helm
اداره
service
اداره
operation
اداره
serviced
اداره
prefecture
اداره
maladmidistration
سو اداره
gestion
اداره
management
اداره
bureau
اداره
managements
اداره
prefecture
اداره ریاست
maladminister
بد اداره کردن
labor service
اداره کار
department
بخش اداره
labour office
اداره کارگزینی
labouroffice
اداره کارگزینی
misconduct
سوء اداره
proconsulate
سمت یا اداره
departments
بخش اداره
legal department
اداره حقوقی
maladministration
سوء اداره
administers
:اداره کردن
department of publications
اداره نگارش
office manager
رئیس اداره
officiating
اداره کردن
officiates
اداره کردن
officiated
اداره کردن
paperless office
اداره بی کاغذ
porotocol department
اداره تشریفات
penology
اداره زندان
misgovernment
سوء اداره
manageability
قابلیت اداره
police headquarters
اداره کل شهربانی
management system
سیستم اداره
medical department
اداره بهداری
ministration
اداره خدمت
misgovern
بد اداره کردن
headquarters
اداره کل شهربانی
officiate
اداره کردن
the police headquaters
اداره کل شهربانی
service bureau
اداره خدماتی
criminal investigation department
اداره اگاهی
the d. poliee
اداره اگاهی
criminal i. department
اداره اگاهی
depaartment of accounts
اداره محاسبات
tobacco department
اداره دخانیات
finance office
اداره دارایی
financial a
اداره مالیه
financial agency
اداره دارایی
dipartment of publications
اداره مطبوعات
dipartment of publications
اداره نگارش
customs house
اداره گمرک
customhouse
اداره گمرک
custom house
اداره گمرک
deparment of trusteeship
اداره قیمومت
deparment of trusteeship
اداره سرپرستی
department of publications
اداره انطباعات
department of trusteeship
اداره سرپرستی
department of trusteeship
اداره قیمومت
steerage
اداره تربیت
financial agency
اداره مالیه
bureaus of census
اداره سرشماری
bureaus of census
اداره امار
household art
فن اداره خانه
public health pepartment
اداره بهداری
india office
اداره امورهندوستان
audit departmant
اداره ممیزی
aminister
اداره کردن
intelligence department
اداره اطلاعات
administration of estate
اداره ترکه
administrant
اداره کننده
Near our office .
نزدیک اداره ما
record office
اداره بایگانی کل
wieldy
اداره شدنی
claimant agency
اداره کارپردازی
weather bureau
اداره هواشناسی
audit office
اداره حسابرسی
full command
اداره کامل
audit departmant
اداره حسابرسی
gerent
اداره کننده
gestion
اداره کردن
government house
اداره حکومتی
head office
اداره مرکزی
intelligence service
اداره اطلاعات
administering
:اداره کردن
mismanages
بد اداره کردن
customs
اداره گمرک
operates
اداره کردن
operated
اداره کردن
operate
اداره کردن
rule
اداره کردن
helms
اداره کردن
helm
اداره کردن
strategies
فن اداره جنگ
strategy
فن اداره جنگ
mismanaged
بد اداره کردن
mismanage
بد اداره کردن
housekeeping
اداره منزل
conducts
اداره کردن
conducting
اداره کردن
conducted
اداره کردن
conduct
اداره کردن
managing
اداره کردن
manages
اداره کردن
managed
اداره کردن
manage
اداره کردن
mans
اداره کردن
man
اداره کردن
directs
اداره کردن
maintain
اداره کردن
directed
اداره کردن
manage
اداره کردن
direct
اداره کردن
plays
اداره مسابقه
playing
اداره مسابقه
played
اداره مسابقه
play
اداره مسابقه
directors
اداره کننده
director
اداره کننده
registry office
اداره ثبت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com