English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
weather bureau اداره هواشناسی
Other Matches
aerographer's mate کمک ثبات هواشناسی متصدی چارت هواشناسی
all weather air station ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
yamen اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
scotland yard اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
headquarters اداره کل اداره مرکزی
aerography هواشناسی
climatology هواشناسی
aerology هواشناسی
meteorology هواشناسی
weathers هواشناسی
hydro meterology هواشناسی
weather هواشناسی
weathered هواشناسی
aerographer هواشناسی کشتی
meteorology علم هواشناسی
weather station ایستگاه هواشناسی
weather stations ایستگاه هواشناسی
rocket sonde راکت هواشناسی
climatological station ایستگاه هواشناسی
weather map نقشه هواشناسی
weather intelligence اطلاعات هواشناسی
meteorologic وابسته به هواشناسی
rocket sonde موشک هواشناسی
aerography علم هواشناسی
aerographer ثبات هواشناسی
personnel کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
aerographer کمک افسر هواشناسی
heavily overcast ابری متراکم [هواشناسی]
heavily overcast ابری پوشیده [ هواشناسی]
to overcast تیره شدن [هواشناسی]
scattered clouds ابرهای پراکنده [هواشناسی]
weather observation مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
cloudy with sunny intervals <idiom> پراکنده و تا اندازه ای آفتابی [هواشناسی]
sunny with cloudy intervals <idiom> پراکنده و تا اندازه ای آفتابی [هواشناسی]
weather code پیام رمز هواشناسی یاهواسنجی
collective جمعی پخش یکجای اخبار هواشناسی
symbolic form علایم رمز مخابراتی هواسنجی و هواشناسی بین المللی
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
weather central مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
helm اداره
helms اداره
cutchery اداره
cutcherry اداره
service اداره
workplaces اداره
workplace اداره
office اداره
serviced اداره
gestion اداره
offices اداره
departments اداره
management اداره
department اداره
bureau اداره
bureaus اداره
prefecture اداره
handling اداره
directorates اداره
operation اداره
managements اداره
directorate اداره
maladmidistration سو اداره
claimant agency اداره کارپردازی
bureaus of census اداره سرشماری
audit departmant اداره ممیزی
finance office اداره دارایی
audit departmant اداره حسابرسی
audit office اداره حسابرسی
direct اداره کردن
directed اداره کردن
manage اداره کردن
maintain اداره کردن
bureaus of census اداره امار
directs اداره کردن
man اداره کردن
administrant اداره کننده
administrations اداره کردن
administration اداره کردن
registry offices اداره ثبت
misconduct سوء اداره
registry office اداره ثبت
department بخش اداره
mishandled بد اداره کردن
departments بخش اداره
aminister اداره کردن
mans اداره کردن
administration of estate اداره ترکه
plays اداره مسابقه
proconsulate سمت یا اداره
the police headquaters اداره کل شهربانی
tobacco department اداره دخانیات
manageability قابلیت اداره
maladministration سوء اداره
maladminister بد اداره کردن
legal department اداره حقوقی
labouroffice اداره کارگزینی
labour office اداره کارگزینی
labor service اداره کار
intelligence service اداره اطلاعات
intelligence department اداره اطلاعات
criminal investigation department اداره اگاهی
india office اداره امورهندوستان
management system سیستم اداره
medical department اداره بهداری
public health pepartment اداره بهداری
record office اداره بایگانی کل
prefecture اداره ریاست
porotocol department اداره تشریفات
police headquarters اداره کل شهربانی
penology اداره زندان
paperless office اداره بی کاغذ
service bureau اداره خدماتی
steerage اداره تربیت
office manager رئیس اداره
misgovernment سوء اداره
misgovern بد اداره کردن
ministration اداره خدمت
household art فن اداره خانه
head office اداره مرکزی
department of publications اداره انطباعات
department of publications اداره نگارش
deparment of trusteeship اداره سرپرستی
deparment of trusteeship اداره قیمومت
depaartment of accounts اداره محاسبات
customs house اداره گمرک
customhouse اداره گمرک
custom house اداره گمرک
play اداره مسابقه
the d. poliee اداره اگاهی
criminal i. department اداره اگاهی
played اداره مسابقه
department of trusteeship اداره سرپرستی
department of trusteeship اداره قیمومت
government house اداره حکومتی
wieldy اداره شدنی
gestion اداره کردن
gerent اداره کننده
full command اداره کامل
Near our office . نزدیک اداره ما
financial agency اداره مالیه
financial agency اداره دارایی
financial a اداره مالیه
dipartment of publications اداره مطبوعات
dipartment of publications اداره نگارش
director اداره کننده
directors اداره کننده
playing اداره مسابقه
runs اداره کردن
wielded اداره کردن
stage-managing اداره کردن
stage-manages اداره کردن
stage-managed اداره کردن
stage-manage اداره کردن
stage manage اداره کردن
misruling سوء اداره
misrules سوء اداره
wielding اداره کردن
run اداره کردن
mishandling بد اداره کردن
mishandles بد اداره کردن
wield اداره کردن
operate اداره کردن
mishandle بد اداره کردن
wields اداره کردن
misruled سوء اداره
misrule سوء اداره
mismanaging بد اداره کردن
managing اداره کردن
manages اداره کردن
managed اداره کردن
manage اداره کردن
strategy فن اداره جنگ
strategies فن اداره جنگ
customs اداره گمرک
operates اداره کردن
conduct اداره کردن
mismanages بد اداره کردن
mismanaged بد اداره کردن
mismanage بد اداره کردن
operated اداره کردن
housekeeping اداره منزل
conducts اداره کردن
conducting اداره کردن
conducted اداره کردن
administer اداره کردن
the relevant office اداره مسیول
helm اداره کردن
helms اداره کردن
mismanagement سوء اداره
Department of labor [American English] اداره کار
malpractices سوء اداره
malpractice سوء اداره
staffers کارمند اداره
staffer کارمند اداره
administered :اداره کردن
administering :اداره کردن
headquarters اداره کل شهربانی
officiating اداره کردن
government office اداره دولتی
officiates اداره کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com