English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English Persian
homemaker اداره کننده خانه
Other Matches
household art فن اداره خانه
director اداره کننده
administrant اداره کننده
gerent اداره کننده
directors اداره کننده
managerial مدیر اداره کننده
runners اداره کننده شغلی
runner اداره کننده شغلی
issuing authority [body] مرجع [اداره] صادر کننده
sponsor سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
sponsoring سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
sponsors سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
yamen اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
lady help زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
scotland yard اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
honeycombs ارایش شش گوش خانه خانه کردن
tricotine پارچه زبر لباسی خانه خانه
honeycomb ارایش شش گوش خانه خانه کردن
our neighbour door کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
houndstooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
homebody ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
hound's tooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
toft عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
Honey comb design طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
headquarters اداره کل اداره مرکزی
bagnio فاحشه خانه جنده خانه
weigh house قپاندار خانه ترازودار خانه
garde manger سرد خانه اشپز خانه
cellular لانه زنبوری خانه خانه
personnel کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
i do not know your house خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cell جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
formulas الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
ranged یک خانه یا تعدادی خانه
range یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb خانه خانه کردن
ranges یک خانه یا تعدادی خانه
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
the house is in my possession خانه در تصرف من است خانه در دست من است
serviced اداره
offices اداره
bureaus اداره
handling اداره
directorates اداره
bureau اداره
service اداره
directorate اداره
workplaces اداره
helms اداره
operation اداره
workplace اداره
gestion اداره
office اداره
prefecture اداره
maladmidistration سو اداره
managements اداره
management اداره
helm اداره
department اداره
cutchery اداره
cutcherry اداره
departments اداره
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
strategies فن اداره جنگ
management system سیستم اداره
labour office اداره کارگزینی
maladministration سوء اداره
labor service اداره کار
strategy فن اداره جنگ
registry offices اداره ثبت
full command اداره کامل
maladminister بد اداره کردن
plays اداره مسابقه
legal department اداره حقوقی
customs اداره گمرک
manageability قابلیت اداره
labouroffice اداره کارگزینی
public health pepartment اداره بهداری
registry office اداره ثبت
security service اداره امنیت
financial agency اداره دارایی
financial a اداره مالیه
finance office اداره دارایی
playing اداره مسابقه
played اداره مسابقه
play اداره مسابقه
intelligence service اداره اطلاعات
intelligence department اداره اطلاعات
record office اداره بایگانی کل
headquarters اداره کل شهربانی
managing اداره کردن
manages اداره کردن
financial agency اداره مالیه
security force اداره امنیت
mans اداره کردن
security اداره امنیت
man اداره کردن
india office اداره امورهندوستان
directs اداره کردن
aminister اداره کردن
directed اداره کردن
direct اداره کردن
manage اداره کردن
managed اداره کردن
staffers کارمند اداره
operates اداره کردن
paperless office اداره بی کاغذ
penology اداره زندان
police headquarters اداره کل شهربانی
Near our office . نزدیک اداره ما
head office اداره مرکزی
misconduct سوء اداره
ministration اداره خدمت
misgovern بد اداره کردن
medical department اداره بهداری
misgovernment سوء اداره
porotocol department اداره تشریفات
office manager رئیس اداره
rule اداره کردن
government house اداره حکومتی
administration of estate اداره ترکه
Department of labor [American English] اداره کار
operate اداره کردن
gestion اداره کردن
administration اداره کردن
administrations اداره کردن
prefecture اداره ریاست
departments بخش اداره
government office اداره دولتی
administering :اداره کردن
helm اداره کردن
helms اداره کردن
the relevant office اداره مسیول
proconsulate سمت یا اداره
department بخش اداره
operated اداره کردن
dipartment of publications اداره مطبوعات
consulate اداره کنسولی
consulates اداره کنسولی
dipartment of publications اداره نگارش
police اداره شهربانی
misruling سوء اداره
criminal i. department اداره اگاهی
stage manage اداره کردن
stage-manage اداره کردن
stage-manages اداره کردن
stage-managing اداره کردن
wield اداره کردن
bureaus of census اداره امار
misrules سوء اداره
misruled سوء اداره
mismanagement سوء اداره
service bureau اداره خدماتی
malpractices سوء اداره
malpractice سوء اداره
housekeeping اداره منزل
tobacco department اداره دخانیات
mishandled بد اداره کردن
mismanage بد اداره کردن
mismanaged بد اداره کردن
mismanages بد اداره کردن
mismanaging بد اداره کردن
misrule سوء اداره
wielded اداره کردن
mishandles بد اداره کردن
mishandling بد اداره کردن
run اداره کردن
runs اداره کردن
the police headquaters اداره کل شهربانی
department of trusteeship اداره قیمومت
department of trusteeship اداره سرپرستی
department of publications اداره انطباعات
staffer کارمند اداره
department of publications اداره نگارش
depaartment of accounts اداره محاسبات
deparment of trusteeship اداره قیمومت
mishandle بد اداره کردن
claimant agency اداره کارپردازی
the d. poliee اداره اگاهی
criminal investigation department اداره اگاهی
policed اداره شهربانی
wielding اداره کردن
bureaus of census اداره سرشماری
custom house اداره گمرک
wields اداره کردن
customhouse اداره گمرک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com