English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
English Persian
runner اداره کننده شغلی
runners اداره کننده شغلی
Other Matches
directors اداره کننده
director اداره کننده
gerent اداره کننده
administrant اداره کننده
managerial مدیر اداره کننده
homemaker اداره کننده خانه
issuing authority [body] مرجع [اداره] صادر کننده
sponsor سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
sponsoring سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
sponsors سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
yamen اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
scotland yard اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
headquarters اداره کل اداره مرکزی
inoccupation بی شغلی
occupational شغلی
vocational شغلی
vocational adjustment سازگاری شغلی
occupational psychology روانشناسی شغلی
occupational family گروه شغلی
occupational test ازمون شغلی
vocational selection گزینش شغلی
dead-end job شغلی بی آینده
vocational maladjustment ناسازگاری شغلی
occupational aptitude استعداد شغلی
occupational mobility تحرک شغلی
vocational guidance راهنمایی شغلی
occupational interests رغبتهای شغلی
vocational counseling مشاوره شغلی
trade tests ازمونهای شغلی
occupational stability ثبات شغلی
job satisfaction رضایت شغلی
occupational hazards صدمه شغلی
job evaluation ارزشیابی شغلی
duty position محل شغلی
job analysis تحلیل شغلی
occupational hazards سانحه شغلی
job elements عناصر شغلی
job security امنیت شغلی
job enlargement گسترش شغلی
job specification مشخصات شغلی
job specification ویژگیهای شغلی
job training اموزش شغلی
occupational hazard سانحه شغلی
fringe benefit مزایای شغلی
job description توصیف شغلی
occupational hazard صدمه شغلی
personnel کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
vocational aptitude test ازمون استعداد شغلی
But not just any job . ولی البته نه هر شغلی
jobs پست شغلی و کار
vocational rehabilitation توان بخشی شغلی
vocational interest blank پرسشنامه علائق شغلی
job description شرح وفایف شغلی
to follow a profession شغلی راپیشه کردن
job پست شغلی و کار
dictionary of occupational titles واژگان عنوانهای شغلی
occupational hierarchy سلسله مراتب شغلی
professional liability insurance بیمه تعهدات شغلی
military occupational speciality تخصص شغلی نظامی
to accept a job کاری [شغلی] را پذیرفتن
vacancy موقعیت شغلی آزاد
job classification طبقه بندی شغلی
tied down <idiom> مسئولیت شغلی یا خانوادگی داشتن
entry group واجدین شرایط تخصصی شغلی
test protectors بازرس ازمایشات کارایی شغلی
kuder occupational interest survey رغبت سنج شغلی کودر
to promote somebody به کسی در شغلی درجه دادن
to upgrade somebody به کسی در شغلی درجه دادن
svib رغبت سنج شغلی استرانگ
strong vocational interest blank رغبت سنج شغلی استرانگ
sinecure هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecures هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
no branch شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
test examiner مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
frictional unemployment اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
proficiency rating طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
to pull off something [contract, job etc.] چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
fringe benefits مزایای شغلی غیر نقدی مزایای فرعی
occupational disease امراض شغلی [نظیر بیماری های برونشیت در رنگرزان و بافندگان، پوکی استخوان، خمیدگی ستون مهره ها در بافندگان، ضعف چشم و غیره]
helm اداره
operation اداره
helms اداره
prefecture اداره
directorates اداره
directorate اداره
maladmidistration سو اداره
gestion اداره
handling اداره
bureaus اداره
bureau اداره
workplace اداره
workplaces اداره
managements اداره
cutchery اداره
cutcherry اداره
departments اداره
service اداره
management اداره
offices اداره
office اداره
serviced اداره
department اداره
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
prefecture اداره ریاست
department of trusteeship اداره سرپرستی
record office اداره بایگانی کل
department of trusteeship اداره قیمومت
operate اداره کردن
rule اداره کردن
operates اداره کردن
government house اداره حکومتی
gestion اداره کردن
operated اداره کردن
department of publications اداره انطباعات
department of publications اداره نگارش
deparment of trusteeship اداره سرپرستی
head office اداره مرکزی
Department of labor [American English] اداره کار
intelligence department اداره اطلاعات
housekeeping اداره منزل
legal department اداره حقوقی
administer اداره کردن
administered :اداره کردن
administering :اداره کردن
administers :اداره کردن
officiate اداره کردن
bureaus of census اداره سرشماری
intelligence service اداره اطلاعات
depaartment of accounts اداره محاسبات
claimant agency اداره کارپردازی
helms اداره کردن
misgovernment سوء اداره
misgovern بد اداره کردن
ministration اداره خدمت
administration of estate اداره ترکه
helm اداره کردن
the police headquaters اداره کل شهربانی
deparment of trusteeship اداره قیمومت
policed اداره شهربانی
managing اداره کردن
steerage اداره تربیت
office manager رئیس اداره
aminister اداره کردن
polices اداره شهربانی
strategy فن اداره جنگ
staffer کارمند اداره
manages اداره کردن
managed اداره کردن
police اداره شهربانی
labor service اداره کار
weather bureau اداره هواشناسی
consulates اداره کنسولی
labour office اداره کارگزینی
consulate اداره کنسولی
labouroffice اداره کارگزینی
proconsulate سمت یا اداره
manage اداره کردن
strategies فن اداره جنگ
government office اداره دولتی
financial a اداره مالیه
finance office اداره دارایی
staffers کارمند اداره
malpractice سوء اداره
malpractices سوء اداره
security service اداره امنیت
security force اداره امنیت
security اداره امنیت
the relevant office اداره مسیول
dipartment of publications اداره نگارش
conduct اداره کردن
dipartment of publications اداره مطبوعات
customs اداره گمرک
conducted اداره کردن
conducting اداره کردن
full command اداره کامل
conducts اداره کردن
financial agency اداره مالیه
financial agency اداره دارایی
stage-managing اداره کردن
criminal i. department اداره اگاهی
department بخش اداره
wielding اداره کردن
mans اداره کردن
man اداره کردن
directs اداره کردن
wields اداره کردن
directed اداره کردن
direct اداره کردن
mismanagement سوء اداره
wieldy اداره شدنی
mishandle بد اداره کردن
mishandled بد اداره کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com