Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6 milliseconds)
English
Persian
regencies
اداره یا محل کار یا حکومت نایب السلطنه
regency
اداره یا محل کار یا حکومت نایب السلطنه
Other Matches
Crown Prince
نایب السلطنه
viceroy
نایب السلطنه
vicereine
نایب السلطنه زن
vicereine
زن نایب السلطنه
vice regent
نایب السلطنه
vice king
نایب السلطنه
viceroys
نایب السلطنه
regent
نایب السلطنه
regents
نایب السلطنه
Crown Princes
نایب السلطنه
nabob
نایب السلطنه
prince regent
شاهزاده نایب السلطنه
steer
حکومت اداره کردن
steered
حکومت اداره کردن
steers
حکومت اداره کردن
polygarchy
حکومتی که به دست عده زیادی اداره شود حکومت جمعی
totalitarianize
تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
hagiarchy
حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
czarism
حکومت استبدادی ومطلقه حکومت تزاری
technocracy
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracies
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
yamen
اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
princess regent
زن شاهزاده بایب السلطنه
autocracy
حکومت مطلق حکومت استبدادی
theocracies
حکومت خدا حکومت روحانیون
theocracy
حکومت خدا حکومت روحانیون
civicism
اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
home rule
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
procurator
نایب
procurators
نایب
lieutenant
نایب
lieutenants
نایب
vicegerent
نایب
assistant
نایب
assistants
نایب
scotland yard
اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
lieutenants
نایب وکیل
subprincipal
نایب رئیس
vice consul
نایب قنسول
appointing a representative or deputy
نایب گرفتن
lieutenant colonel
نایب سرهنگ
lieutenant
نایب وکیل
lieutenant governor
نایب الحکومه
vice president
نایب رئیس
vicar
نایب مناب
vicars
نایب مناب
vicegerent
نایب السطنه
consular agent
نایب کنسول
vice cunsol
نایب کنسول
vice chairman
نایب رئیس
vice-chancellor
نایب رئیس
deputy governor
نایب الحکومه
vice-chancellors
نایب رئیس
proctor
نافر نایب
procousul
نایب کنسول
veep
نایب رئیس
vice chancellor
نایب رئیس
charge d'affaires
نایب سفارت
vice president
نایب رئیس جمهور
charge d'affaires
نایب وزیر مختار
deputy
نایب قائم مقام
deputies
نایب قائم مقام
exarch
نایب السطنه اسقف اعظم
headquarters
اداره کل اداره مرکزی
personnel
کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
heptarchical
دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
heptarchic
دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
martial law
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
gynocracy
حکومت زن
gynarchy
حکومت زن
administrations
حکومت
raj
حکومت
government
حکومت
administration
حکومت
governments
حکومت
dominion
حکومت
coalition government
حکومت ائتلافی
misruled
بد حکومت کردن
misrules
بد حکومت کردن
misrule
بد حکومت کردن
theonomy
حکومت خدایی
democratic government
حکومت ملی
governorship
استانداری حکومت
sword law
حکومت قلدری
sword law
حکومت سرنیزه
thalassocracy
حکومت بر دریاها
plutocratic goverment
حکومت دولتمندان
thearchy
حکومت خدایان
despotic rule
حکومت مطلقه
misruling
بد حکومت کردن
the sabre
حکومت نظامی
despotic rule
حکومت استبدادی
constitutional government
حکومت مشروطه
under the seway of
تحت حکومت
dyarchy
حکومت دومجلسی
democracy
حکومت ملی
democracies
حکومت ملی
caesarism
حکومت مطلقه
federal government
حکومت متحده
dyarchy
حکومت دوپادشاه
duumvirate
حکومت دو نفری
czarisme
حکومت قیصری
fair arbitration
حکومت عدل
constitutionalism
حکومت مشروطه
plutocracies
حکومت اغنیاء
plutocracies
حکومت توانگران
plutocracy
حکومت اغنیاء
plutocracy
حکومت توانگران
plutocracy
حکومت دولتمندان
plutocracies
حکومت دولتمندان
czarisme
حکومت تزاری
enemy state
حکومت دشمن
gynocracy
حکومت زنان
police state
حکومت پلیسی
military government
حکومت نظامی
monarchy
حکومت سلطنتی
monarchies
حکومت سلطنتی
despotism
حکومت مطلقه
mixed government
حکومت مختلط
polity
طرز حکومت
polities
طرز حکومت
police states
حکومت پلیسی
martial rule
حکومت نظامی
hagiocrasy
حکومت مقدسان
hierocracy
حکومت روحانیون
home rule
حکومت ملی
home rule
حکومت داخلی
kakistocracy
بدترین حکومت
martial law
حکومت نظامی
gynecocracy
حکومت نسوان
local government
حکومت محلی
gynaecocracy
حکومت زنان
governorship
حکومت حکمرانی
governor's seat
حکومت نشین
autocracy
حکومت مطلق
presidential government
حکومت جمهوری
mobocracy
حکومت رجاله ها
central government
حکومت مرکزی
prelacy
حکومت روحانی
puppet government
حکومت پوشالی
quirinal
حکومت ایتالیا
seat of government
مقر حکومت
self goverment
حکومت بر نفس
self goverment
حکومت مستقل
statolatry
حکومت پرستی
autocracy
حکومت مستقل
caesarism
حکومت امپراطوری
gerontocracy
حکومت سالخوردگان
governmentalist
حکومت گرا
governmentalism
حکومت گرایی
governance
طرز حکومت
autarchy
حکومت استبدادی
autarky
حکومت استبدادی
governable
قابل حکومت
nomocracy
حکومت قانونی
parliamentarism
حکومت پارلمانی
parliamentary government
حکومت پارلمانی
plutartchy
حکومت دولتمندان
gerontocrasy
حکومت پیران
stratocracy
حکومت نظامیان
reigns
حکومت حکمفرمایی
technocracy
حکومت اربابان فن
reigned
حکومت حکمفرمایی
reign
حکومت حکمفرمایی
gynecocracy
حکومت زنان
dictatorship
حکومت استبدادی
regimens
دسته حکومت
regimen
دسته حکومت
dictatorships
حکومت استبدادی
condominiums
حکومت مشترک
theocracies
حکومت مذهب
aristocracy
حکومت اشرافی
governed
حکومت کردن
govern
حکومت کردن
governs
حکومت کردن
fascism
حکومت فاشیستی
tyranny
حکومت ستمگرانه
tyranny
حکومت استبدادی
aristocracies
حکومت اشرافی
regimes
طرز حکومت
imperialism
حکومت امپراتوری
technocracies
حکومت اربابان فن
regime
طرز حکومت
rule
حکومت کردن
theocracy
حکومت مذهب
rTgimes
طرز حکومت
rule
حکومت سلطه
condominium
حکومت مشترک
self government
حکومت به دست مردم
martial rule
تحت حکومت نظامی
ochlocracy
حکومت توده خلق
pentarchy
حکومت پنج تنی
plutocratic
مربوط به حکومت توانگران
technocracies
حکومت کارشناسان فنی
squirearchy
حکومت ملاکین واربابان
seigneury
قلمرو حکومت لرد
pentarchy
اتحاد پنج حکومت
squirarchy
حکومت ملاکین واربابان
polyarchy
حکومت چند تنی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com