English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
play out one's option ادامه بازی در تیم پس ازپایان قرارداد بدون قراردادجدید
Other Matches
carry one's bat تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
negotiated contract قرارداد بدون استعلام بها قرارداد پیش تنظیم
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
time in ادامه بازی پس از توقف
continuous آنچه بدون توقف ادامه یابد
run on ادامه دادن متن بدون توقف
An open - dated agreement ( contract) . قرارداد بدون مدت
free agents بازیگر بدون قرارداد
free agent بازیگر بدون قرارداد
let (something) ride <idiom> ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
open-ended employment contract [employment contract of unlimited duration] قرارداد کار بدون مدت
nude contruct قرارداد بدون وجه التزام تخلف
boostrap operation عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
free wheeling بازی بدون نقشه قبلی
maiden over بخشی از بازی کریکت بدون امتیاز
kick about فوتبالی که بدون قانون بازی میکنند
movement off-the-ball بازی بدون توپ [تمرین ورزش فوتبال]
swingweight وضع متعادل چوب گلف پس ازپایان حرکت
cutback بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
To play for love . عشقی بازی کردن ( بدون شرط بندی پولی )
cutbacks بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
escalation مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد
parol contract قرارداد کتبی امضا نشده قرارداد شفاهی
contra preferentum rule درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
rapallo treaty قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
phantom order قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
holocene وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
hold over به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
potsdom agreement موافقتنامه پوتسدام موافقتنامه منعقده بین امریکاو شوروی و انگلیس پس ازپایان جنگ جهانی دوم به سال 5491 که در ان سه دولت خط مشی خود را نبست به المان اشغال شده
cost contract قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
unformed بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
charlatanic امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade نمایش لال بازی ودلقک بازی
of no interest بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
Bureaucracy . Red tape . کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
unbranched بدون انشعاب بدون شعبه
offhand بدون مقدمه بدون تهیه
achylous بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed بدون اضطراب بدون کشش
resumption ادامه
continuation line خط ادامه
continuance ادامه
continuation ادامه
going on ادامه
keep up <idiom> ادامه دادن
discontinues ادامه ندادن
duration مدت ادامه
over run ادامه به کاردادن
hold on ادامه دادن
carry-on ادامه دادن
extend ادامه دادن
discontinue ادامه ندادن
to continue ادامه دادن
run on ادامه دادن
discontinuing ادامه ندادن
continuable قابل ادامه
continuant ادامه دهنده
continuation card کارت ادامه
continuative ادامه دهنده
continue statement حکم ادامه
extending ادامه دادن
extends ادامه دادن
carry on ادامه دادن
keep ادامه دادن
keeps ادامه دادن
reopened ادامه دادن
for a continuance برای ادامه
reopen ادامه دادن
reopening ادامه دادن
reopens ادامه دادن
to follow ادامه دادن
discontinued ادامه ندادن
go along <idiom> ادامه دادن
furthered ادامه دادن
furthering ادامه دادن
furthers ادامه دادن
discontinuance عدم ادامه
discontinuation عدم ادامه
to take up ادامه دادن
to run on ادامه داشتن
to carry on ادامه دادن
to keep on ادامه دادن
to drag on or out ادامه دادن
hold good <idiom> ادامه دادن
hang on <idiom> ادامه دادن
go on <idiom> ادامه دادن
keep on ادامه دادن
bring on ادامه دادن
continues ادامه دادن
further ادامه دادن
take up ادامه دادن
continue ادامه دادن
thwarted ادامه دادن یا کشیدن
shorthanded ادامه با بازیگر کمتر
dash مسیری را ادامه دادن
to set on با زور ادامه دادن
dashes مسیری را ادامه دادن
thwart ادامه دادن یا کشیدن
dwell at به تیراندازی ادامه دادن
fall behind <idiom> درمانده از ادامه راه
sustaining نگهدارنده ادامه دهنده
dashed مسیری را ادامه دادن
follow-through ادامه حرکت پس از ضربه
follow-throughs ادامه حرکت پس از ضربه
track ادامه گوی در مسیربولینگ
inability to box ناتوان از ادامه دادن
dwell at اتش را ادامه دادن
to press ahead with با زور ادامه دادن
contd مخفف ادامه یافته
tracks ادامه گوی در مسیربولینگ
continuator ادامه دهنده مستمر
transattack period مدت ادامه تک اتمی
viability امکان ادامه حیات
tracked ادامه گوی در مسیربولینگ
live on بزندگی ادامه دادن
bide بکاری ادامه دادن
detainer حکم ادامه توقیف
go head ادامه بدهید بفرماید
keep the home fires burning <idiom> اجازه ادامه دادن
continuation عمل ادامه دادن
Keep moving! ادامه بده [بدهید ] به راه!
viability قدرت ادامه زندگی پس از تولد
topspin ادامه حرکت چرخش توپ
discounting match ادامه ندادن به مسابقه کشتی
resumes چکیده کلام ادامه یافتن
run دوام یافتن ادامه دادن
resuming چکیده کلام ادامه یافتن
keep up with <idiom> به شکل قبل ادامه دادن
runs دوام یافتن ادامه دادن
resume چکیده کلام ادامه یافتن
hang on ادامه دادن دوام داشتن
stick it out <idiom> طاقت آوردن ،ادامه دادن
maintained ابقا کردن ادامه دادن
Gothic Survival [ادامه عنصر سبک گوتیک]
border break ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
maintain ابقا کردن ادامه دادن
resumed چکیده کلام ادامه یافتن
maintrain ادامه دادن عقیده داشتن
give someone the green light <idiom> اجازه ادامه به کار رادادن
maintains ابقا کردن ادامه دادن
i took up where he left از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
extrapolation ادامه روند تعمیم دهی
extrapolations ادامه روند تعمیم دهی
go on سخن خود را ادامه دهید
robust که کار را پس از خطا ادامه میدهد
robustly که کار را پس از خطا ادامه میدهد
touch in goal line ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
pick up <idiom> ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
to keep the field جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
There's more to come. <idiom> باز هم هست. [هنوز ادامه داره]
resumptive ادامه دهنده دوباره بدست اورنده
pull off باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
I can't go on any longer. من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
to rumble on [British E] ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
border break ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
continue port/starboard چرخش به سمت چپ یا راست را ادامه دهید
deed of covenant قرارداد
defoult قرارداد
deeds قرارداد
deed قرارداد
default قرارداد
defaulted قرارداد
defaulting قرارداد
treaty قرارداد
contract قرارداد
treaties قرارداد
protocols قرارداد
defaults قرارداد
protocol قرارداد
contract :قرارداد
convenant قرارداد
acted قرارداد
conventions قرارداد
act قرارداد
agreements قرارداد
convention قرارداد
mise قرارداد
pact قرارداد
agreement قرارداد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com