English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (18 milliseconds)
English Persian
thwart ادامه دادن یا کشیدن
thwarted ادامه دادن یا کشیدن
Other Matches
hold over به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
carry on ادامه دادن
carry-on ادامه دادن
to drag on or out ادامه دادن
extends ادامه دادن
extending ادامه دادن
go on <idiom> ادامه دادن
hang on <idiom> ادامه دادن
furthered ادامه دادن
to carry on ادامه دادن
further ادامه دادن
keep on ادامه دادن
furthering ادامه دادن
furthers ادامه دادن
go along <idiom> ادامه دادن
to continue ادامه دادن
take up ادامه دادن
to take up ادامه دادن
hold good <idiom> ادامه دادن
continue ادامه دادن
to follow ادامه دادن
keep up <idiom> ادامه دادن
to keep on ادامه دادن
reopen ادامه دادن
reopened ادامه دادن
reopening ادامه دادن
reopens ادامه دادن
extend ادامه دادن
bring on ادامه دادن
hold on ادامه دادن
run on ادامه دادن
continues ادامه دادن
keeps ادامه دادن
keep ادامه دادن
to follow up ادامه دادن قوت دادن
dwell at به تیراندازی ادامه دادن
keep the home fires burning <idiom> اجازه ادامه دادن
live on بزندگی ادامه دادن
dashed مسیری را ادامه دادن
inability to box ناتوان از ادامه دادن
dashes مسیری را ادامه دادن
dash مسیری را ادامه دادن
dwell at اتش را ادامه دادن
continuation عمل ادامه دادن
to press ahead with با زور ادامه دادن
to set on با زور ادامه دادن
bide بکاری ادامه دادن
stick it out <idiom> طاقت آوردن ،ادامه دادن
hang on ادامه دادن دوام داشتن
runs دوام یافتن ادامه دادن
maintrain ادامه دادن عقیده داشتن
maintains ابقا کردن ادامه دادن
run دوام یافتن ادامه دادن
maintain ابقا کردن ادامه دادن
maintained ابقا کردن ادامه دادن
keep up with <idiom> به شکل قبل ادامه دادن
to keep the field جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
run on ادامه دادن متن بدون توقف
border break ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
to rumble on [British E] ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
pick up <idiom> ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
pull off باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
let (something) ride <idiom> ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
to continue one's progress پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
carry one's bat تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
extend ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extends ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extending ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
increments افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
increment افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
enjambment دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
continues ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
To stay the course . تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
expansion توسعه گسترش دادن کشیدن
sustain پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustains پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
inbreed پرورش دادن از جانوران هم تیره تخم کشیدن
superinduce تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
bouse بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
weight بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
no drop image [تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
snuffled باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
twinge درد کشیدن تیر کشیدن
twinges درد کشیدن تیر کشیدن
agonise زحمت کشیدن درد کشیدن
continuance ادامه
going on ادامه
continuation ادامه
resumption ادامه
continuation line خط ادامه
source در عمل کشیدن و قرار دادن , شی اصلی شی ای است که انتخاب شده است و پس کشیده شده است
discontinuation عدم ادامه
duration مدت ادامه
to run on ادامه داشتن
over run ادامه به کاردادن
discontinuance عدم ادامه
continue statement حکم ادامه
continuative ادامه دهنده
for a continuance برای ادامه
continuation card کارت ادامه
discontinue ادامه ندادن
discontinuing ادامه ندادن
discontinued ادامه ندادن
discontinues ادامه ندادن
continuant ادامه دهنده
continuable قابل ادامه
smokes دود کردن دود کشیدن دود دادن
smoke دود کردن دود کشیدن دود دادن
follow-through ادامه حرکت پس از ضربه
go head ادامه بدهید بفرماید
sustaining نگهدارنده ادامه دهنده
fall behind <idiom> درمانده از ادامه راه
continuator ادامه دهنده مستمر
time in ادامه بازی پس از توقف
detainer حکم ادامه توقیف
shorthanded ادامه با بازیگر کمتر
tracks ادامه گوی در مسیربولینگ
follow-throughs ادامه حرکت پس از ضربه
tracked ادامه گوی در مسیربولینگ
viability امکان ادامه حیات
track ادامه گوی در مسیربولینگ
contd مخفف ادامه یافته
transattack period مدت ادامه تک اتمی
topspin ادامه حرکت چرخش توپ
i took up where he left از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
touch in goal line ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
robust که کار را پس از خطا ادامه میدهد
robustly که کار را پس از خطا ادامه میدهد
Keep moving! ادامه بده [بدهید ] به راه!
resuming چکیده کلام ادامه یافتن
resumes چکیده کلام ادامه یافتن
resume چکیده کلام ادامه یافتن
resumed چکیده کلام ادامه یافتن
give someone the green light <idiom> اجازه ادامه به کار رادادن
viability قدرت ادامه زندگی پس از تولد
go on سخن خود را ادامه دهید
extrapolation ادامه روند تعمیم دهی
extrapolations ادامه روند تعمیم دهی
discounting match ادامه ندادن به مسابقه کشتی
border break ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
Gothic Survival [ادامه عنصر سبک گوتیک]
dragged کشیدن بزور کشیدن
drags کشیدن بزور کشیدن
drag کشیدن بزور کشیدن
I can't go on any longer. من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
There's more to come. <idiom> باز هم هست. [هنوز ادامه داره]
resumptive ادامه دهنده دوباره بدست اورنده
continuous آنچه بدون توقف ادامه یابد
continue port/starboard چرخش به سمت چپ یا راست را ادامه دهید
inviable عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
head pole تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
long haul <idiom> مدت درازی بین کاری که ادامه داد
There's no need to elaborate. لازم نیست که شما در ادامه چیزی بگید.
supersedeas دستور موقت دادگاه در موردخودداری از انجام یا ادامه کاری
set in <idiom> تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
play out one's option ادامه بازی در تیم پس ازپایان قرارداد بدون قراردادجدید
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
down توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
recoverable error نوع خطا که امکان ادامه اجرای برنامه پس ازرویدادن ان میدهد
attention code حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
heavy and light system روش کاستن وزن با اغاز باوزنه سنگین و ادامه با وزنههای سبکتر
privileged مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
tenant by sufference مالک معترض اونشود و تصرفش ادامه پیداکند این عنوان به او اطلاق میشود
redundancy اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
waiting state وضعیت کامپیوتر که در آن برنامه درخواست ورودی یا سیگنال میکند پیش از ادامه اجرا
redundancies اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
ionosphere قسمتی از فضای جوزمین که از ارتفاع 52 میل شروع میشود و تا00022میل ادامه دارد
robustness توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
wheel sucker دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
hitch and go نوعی پاس که گیرنده بجلو می دود و به سمت دیگر می چرخد و باز به جلو ادامه میدهد
bench check ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
recoveries نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد
recovery نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد
backward chaining روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
pull up بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
boostrap operation عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
lock on قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
The main road bears to the right. این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
consent اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
hidden momentum of population growth نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
filed زمینه اصلی فرش [که عموما تا قسمت حاشیه ادامه یافته و در بعضی از فرش ها کل بافت را در بر می گیرد.]
ascii رشتهای از حروف ASCII که در ادامه کد ASCII صفر را به عنوان بیان کننده انتهای رشته دارا می باشند
There's more to come. <idiom> هنوز تموم نشده. [هنوز ادامه داره]
bimestrial هر دوماه یکبار دوماه ادامه یابنده
quamdiu bene se gesserit تا زمانیکه تخلفی نکند منظور برقرار کردن حق انتفاع است برای کسی به این شرط که تا از شروط عقدتخلف نکند تصرفش ادامه داشته باشد
extender توسعه دهنده ادامه دهنده
give a pull at کشیدن
to pluck at کشیدن
evulsion کشیدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com