English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
English Persian
to run on ادامه داشتن
Search result with all words
hang on ادامه دادن دوام داشتن
maintrain ادامه دادن عقیده داشتن
Other Matches
hold over به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
continuation line خط ادامه
going on ادامه
resumption ادامه
continuance ادامه
continuation ادامه
continues ادامه دادن
discontinuation عدم ادامه
continuable قابل ادامه
carry-on ادامه دادن
carry on ادامه دادن
run on ادامه دادن
continue ادامه دادن
keep on ادامه دادن
furthers ادامه دادن
furthering ادامه دادن
furthered ادامه دادن
continue statement حکم ادامه
further ادامه دادن
take up ادامه دادن
discontinuance عدم ادامه
to carry on ادامه دادن
continuation card کارت ادامه
to drag on or out ادامه دادن
duration مدت ادامه
continuant ادامه دهنده
continuative ادامه دهنده
go along <idiom> ادامه دادن
to take up ادامه دادن
discontinued ادامه ندادن
discontinue ادامه ندادن
keep up <idiom> ادامه دادن
reopens ادامه دادن
reopened ادامه دادن
extends ادامه دادن
reopen ادامه دادن
extending ادامه دادن
discontinuing ادامه ندادن
hold good <idiom> ادامه دادن
over run ادامه به کاردادن
to follow ادامه دادن
to continue ادامه دادن
discontinues ادامه ندادن
for a continuance برای ادامه
extend ادامه دادن
bring on ادامه دادن
go on <idiom> ادامه دادن
hold on ادامه دادن
to keep on ادامه دادن
hang on <idiom> ادامه دادن
keeps ادامه دادن
keep ادامه دادن
reopening ادامه دادن
tracks ادامه گوی در مسیربولینگ
tracked ادامه گوی در مسیربولینگ
time in ادامه بازی پس از توقف
dashed مسیری را ادامه دادن
dash مسیری را ادامه دادن
dashes مسیری را ادامه دادن
keep the home fires burning <idiom> اجازه ادامه دادن
thwarted ادامه دادن یا کشیدن
shorthanded ادامه با بازیگر کمتر
track ادامه گوی در مسیربولینگ
sustaining نگهدارنده ادامه دهنده
thwart ادامه دادن یا کشیدن
viability امکان ادامه حیات
follow-throughs ادامه حرکت پس از ضربه
go head ادامه بدهید بفرماید
to press ahead with با زور ادامه دادن
inability to box ناتوان از ادامه دادن
dwell at اتش را ادامه دادن
continuation عمل ادامه دادن
bide بکاری ادامه دادن
to set on با زور ادامه دادن
contd مخفف ادامه یافته
live on بزندگی ادامه دادن
fall behind <idiom> درمانده از ادامه راه
continuator ادامه دهنده مستمر
transattack period مدت ادامه تک اتمی
follow-through ادامه حرکت پس از ضربه
detainer حکم ادامه توقیف
dwell at به تیراندازی ادامه دادن
maintain ابقا کردن ادامه دادن
resumed چکیده کلام ادامه یافتن
topspin ادامه حرکت چرخش توپ
viability قدرت ادامه زندگی پس از تولد
touch in goal line ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
border break ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
i took up where he left از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
keep up with <idiom> به شکل قبل ادامه دادن
resumes چکیده کلام ادامه یافتن
go on سخن خود را ادامه دهید
give someone the green light <idiom> اجازه ادامه به کار رادادن
extrapolation ادامه روند تعمیم دهی
Gothic Survival [ادامه عنصر سبک گوتیک]
stick it out <idiom> طاقت آوردن ،ادامه دادن
Keep moving! ادامه بده [بدهید ] به راه!
maintained ابقا کردن ادامه دادن
maintains ابقا کردن ادامه دادن
extrapolations ادامه روند تعمیم دهی
robust که کار را پس از خطا ادامه میدهد
discounting match ادامه ندادن به مسابقه کشتی
run دوام یافتن ادامه دادن
runs دوام یافتن ادامه دادن
resume چکیده کلام ادامه یافتن
resuming چکیده کلام ادامه یافتن
robustly که کار را پس از خطا ادامه میدهد
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to keep the field جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
I can't go on any longer. من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
resumptive ادامه دهنده دوباره بدست اورنده
run on ادامه دادن متن بدون توقف
pick up <idiom> ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
border break ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
to rumble on [British E] ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
pull off باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
continuous آنچه بدون توقف ادامه یابد
There's more to come. <idiom> باز هم هست. [هنوز ادامه داره]
continue port/starboard چرخش به سمت چپ یا راست را ادامه دهید
inviable عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
long haul <idiom> مدت درازی بین کاری که ادامه داد
let (something) ride <idiom> ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
There's no need to elaborate. لازم نیست که شما در ادامه چیزی بگید.
head pole تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
carry one's bat تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
extending ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
set in <idiom> تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
extend ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extends ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
supersedeas دستور موقت دادگاه در موردخودداری از انجام یا ادامه کاری
play out one's option ادامه بازی در تیم پس ازپایان قرارداد بدون قراردادجدید
to continue one's progress پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
recoverable error نوع خطا که امکان ادامه اجرای برنامه پس ازرویدادن ان میدهد
down توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
increment افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
increments افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
privileged مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
attention code حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
heavy and light system روش کاستن وزن با اغاز باوزنه سنگین و ادامه با وزنههای سبکتر
redundancies اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
redundancy اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
tenant by sufference مالک معترض اونشود و تصرفش ادامه پیداکند این عنوان به او اطلاق میشود
enjambment دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
waiting state وضعیت کامپیوتر که در آن برنامه درخواست ورودی یا سیگنال میکند پیش از ادامه اجرا
ionosphere قسمتی از فضای جوزمین که از ارتفاع 52 میل شروع میشود و تا00022میل ادامه دارد
recoveries نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد
wheel sucker دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
bench check ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
robustness توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
hitch and go نوعی پاس که گیرنده بجلو می دود و به سمت دیگر می چرخد و باز به جلو ادامه میدهد
recovery نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد
backward chaining روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
boostrap operation عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
To stay the course . تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
The main road bears to the right. این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
lock on قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
hidden momentum of population growth نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
filed زمینه اصلی فرش [که عموما تا قسمت حاشیه ادامه یافته و در بعضی از فرش ها کل بافت را در بر می گیرد.]
ascii رشتهای از حروف ASCII که در ادامه کد ASCII صفر را به عنوان بیان کننده انتهای رشته دارا می باشند
There's more to come. <idiom> هنوز تموم نشده. [هنوز ادامه داره]
sustain پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustains پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
bimestrial هر دوماه یکبار دوماه ادامه یابنده
quamdiu bene se gesserit تا زمانیکه تخلفی نکند منظور برقرار کردن حق انتفاع است برای کسی به این شرط که تا از شروط عقدتخلف نکند تصرفش ادامه داشته باشد
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com