Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (11 milliseconds)
English
Persian
person perception
ادراک اشخاص
Other Matches
natural persons
اشخاص طبیعی
omnium gatherum
مجموعه اشخاص
displaced persons
اشخاص پناهنده
artificial persons
اشخاص حقوقی
these people
این اشخاص
so many menŠso many minds
هر چه اشخاص بیشتر
many a man
بسا اشخاص
persona
اشخاص یک کتاب
personae
اشخاص یک کتاب
few men
اشخاص کمی
great persons
اشخاص بزرگ
knowledge of persons
شناسایی اشخاص
many people
خیلی اشخاص
many persons
خیلی اشخاص
personas
اشخاص یک کتاب
withindoors
اشخاص داخل منزل
dog paddle
شنای اشخاص مبتدی
criss-cross
امضای اشخاص بیسواد
blacklisted
صورت اشخاص بدحساب
to suck eggs
اشخاص ازموده ترازخودراپنددادن
blacklist
صورت اشخاص بدحساب
blacklists
صورت اشخاص بدحساب
blacklisting
صورت اشخاص بدحساب
criss-crossed
امضای اشخاص بیسواد
criss-crosses
امضای اشخاص بیسواد
through the grapevine
<idiom>
از اشخاص دیگری پرسیدن
adhominem
حمله یا اعتراض به اشخاص
inter alia
میان اشخاص دیگر
panel
صورت اسامی اشخاص
play off
<idiom>
رفتار مختلف با اشخاص
offences against persons
جرائم بر علیه اشخاص
panels
صورت اسامی اشخاص
criss-crossing
امضای اشخاص بیسواد
interested parties
اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
he is not of that type
ازان قبیل اشخاص نیست
common touch
استعدادایجاد حس همدردی وتعاون در اشخاص
sucker list
<idiom>
لیستی از اشخاص ساده لوح
high-powered
مرکب از اشخاص بلندپایه و قدرتمند
lonely hearts
اشخاص مجرد و خواهان مصاحب
subjects of international law
اشخاص حقوق بین الملل
intelligentsia
اشخاص با هوش و خردمند طبقه روشنفکر
round up
جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
apportionment
تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
One must not judge by appearances .
بظاهر اشخاص نباید قضاوت کرد
dais
سکوب مخصوص جلوس اشخاص برجسته
conception
ادراک
conceptions
ادراک
realization
ادراک
cognizance
ادراک
hindsight
ادراک
conceptualization
ادراک
cognisance
[British]
ادراک
cognition
ادراک
knowledge
ادراک
realising
[British]
ادراک
understanding
ادراک
concepts
ادراک
inapprehensive
بی ادراک
mental perception
ادراک
mother wit
ادراک
of no understanding
بی ادراک
realizing
ادراک
savvey
ادراک
sentience
ادراک
ideas
ادراک
scents
ادراک
sensed
ادراک
perception
ادراک
uptake
ادراک
scent
ادراک
senses
ادراک
sentient
با ادراک
sentencing
ادراک
sentence
ادراک
scenting
ادراک
understandings
ادراک
savvier
ادراک
savviest
ادراک
notional
ادراک
cognition
ادراک
sentences
ادراک
savvy
ادراک
understanding
ادراک
sense
ادراک
perceptions
ادراک
damage
صدمهای که به اشیا ونه اشخاص وارد شود
get one's own way
<idiom>
اجبار اشخاص برای انجام هر کاری که تو میخواهی
covenantor
اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
mixed laws
قوانین مربوط به اشخاص واموال economy mixed
acidosis
فساد خون در اشخاص مبتلا به بیماری قند
anachronism
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
anachronisms
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
stereognosis
ادراک سه بعدی
social perception
ادراک اجتماعی
self perception
ادراک خویشتن
space perception
ادراک فضایی
sixth sense
قوه ادراک
perceptibility
ادراک پذیری
selective perception
ادراک انتخابی
nous
قوه ادراک
realizer
ادراک کننده
perceptual speed
سرعت ادراک
subaudition
ادراک ضمنی
subliminal perception
ادراک زیراستانهای
esp
ادراک فراحسی
telesthesia
ادراک فراحسی
extrasensory perception
ادراک فراحسی
percipient
ادراک کننده
visual perception
ادراک دیداری
notion
ادراک فکری
time perception
ادراک زمان
notions
ادراک فکری
comprehension
قوه ادراک
perceived
ادراک کردن
perceive
ادراک کردن
inapprehensible
غیرقابل ادراک
comprehensions
قوه ادراک
agnosia
ادراک پریشی
depth perception
ادراک عمق
perceives
ادراک کردن
perceiving
ادراک کردن
animadversion
قوهء ادراک
perceptible
ادراک شدنی
impression
ادراک خاطره
impressions
ادراک خاطره
Impressionism
در باره ادراک
bouncer
ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
bouncers
ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
camp followers
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
credit union
موسسهای که به اشخاص کم درامد وام های کوچکی میدهد
camp follower
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
infants
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infant
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
personals
بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
coconsciousness
ادراک چیزهای یکسان
auditory agnosia
ادراک پریشی شنیداری
anosognosia
ادراک پریشی نقیصهای
asomatognosia
ادراک پریشی تنی
coconscious
ادراک چیزهای یکسان
astereognosis
ادراک پریشی بساوشی
tactile agnosia
ادراک پریشی بساوشی
auditory projection area
ناحیه ادراک شنیداری
percipient
وابسته به ادراک وبینش
autotopagnosia
ادراک پریشی اندامی
non compos mentis
فاقدقوه تعقل و ادراک
simultanagnosia
ادراک پریشی همزمانی
pattern perception test
ازمون ادراک طرحها
perceived self
خود ادراک شده
unknowing
غیرقابل ادراک و فهم
subception
ادراک نیمه هشیار
perceptions
مشاهده قوه ادراک
color agnosia
ادراک پریشی رنگ
unknowingly
غیرقابل ادراک و فهم
head piece
ادراک ادم باهوش
prosopagnosia
ادراک پریشی چهرهای
visual agnosia
ادراک پریشی دیداری
perception
مشاهده قوه ادراک
governesses
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
character actor
هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
governess
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
character actors
هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
anomaloscope
نابهنجاری سنج ادراک رنگ
grips
نیروی گرفتن ادراک و دریافت
unknowable
غیر قابل ادراک و فهم
gripping
نیروی گرفتن ادراک و دریافت
esthesia
فرفیت احساس و ادراک حساسیت
gripped
نیروی گرفتن ادراک و دریافت
grip
نیروی گرفتن ادراک و دریافت
inconceivable
غیر قابل ادراک باور نکردنی
restricts
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricting
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restrict
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
talent scouts
کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
vampire
روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
vampires
روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
talent scout
کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
brainpower
قوه ادراک شخص خوش فکروبا قریحه
feather-bedding
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather bedding
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
wot
هوش زیرکی فهم ادراک عقل بذله گویی
ether
مایع سبکی که ازتقطیر الکل و جوهرگوگردبدست میایدو برای بیهوش کردن اشخاص بکارمی رود
gestalt psychology
مطالعه قوه ادراک و رفتار از نقطه نظرواکنش شخصی در برابرامورکلی
utilitarianism
بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
parting salute
سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
pork barrel
برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
bourgeois
<adj.>
از ویژگی های این طبقه متوسط، به طور معمول با اشاره به ارزشهای مادی ادراک شده و یا نگرش مرسوم
without understanding
فهم چیز فهم نافهم بی ادراک بی شعور
imperceivable
غیر قابل ادراک غیر محسوس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com