English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English Persian
percipient ادراک کننده
realizer ادراک کننده
Other Matches
conception ادراک
savvier ادراک
savviest ادراک
conceptions ادراک
savvey ادراک
sentient با ادراک
cognisance [British] ادراک
cognition ادراک
understandings ادراک
perceptions ادراک
ideas ادراک
perception ادراک
sentences ادراک
conceptualization ادراک
of no understanding بی ادراک
senses ادراک
cognizance ادراک
sensed ادراک
sense ادراک
understanding ادراک
notional ادراک
knowledge ادراک
realization ادراک
mental perception ادراک
concepts ادراک
sentencing ادراک
scent ادراک
scenting ادراک
scents ادراک
uptake ادراک
sentence ادراک
sentience ادراک
cognition ادراک
savvy ادراک
inapprehensive بی ادراک
mother wit ادراک
understanding ادراک
realising [British] ادراک
realizing ادراک
hindsight ادراک
sixth sense قوه ادراک
nous قوه ادراک
depth perception ادراک عمق
social perception ادراک اجتماعی
subliminal perception ادراک زیراستانهای
selective perception ادراک انتخابی
perceptible ادراک شدنی
self perception ادراک خویشتن
animadversion قوهء ادراک
stereognosis ادراک سه بعدی
notion ادراک فکری
notions ادراک فکری
agnosia ادراک پریشی
telesthesia ادراک فراحسی
time perception ادراک زمان
perceptual speed سرعت ادراک
impressions ادراک خاطره
impression ادراک خاطره
perceptibility ادراک پذیری
space perception ادراک فضایی
inapprehensible غیرقابل ادراک
perceive ادراک کردن
perceived ادراک کردن
perceives ادراک کردن
perceiving ادراک کردن
person perception ادراک اشخاص
esp ادراک فراحسی
visual perception ادراک دیداری
subaudition ادراک ضمنی
Impressionism در باره ادراک
extrasensory perception ادراک فراحسی
comprehension قوه ادراک
comprehensions قوه ادراک
coconscious ادراک چیزهای یکسان
asomatognosia ادراک پریشی تنی
autotopagnosia ادراک پریشی اندامی
visual agnosia ادراک پریشی دیداری
percipient وابسته به ادراک وبینش
astereognosis ادراک پریشی بساوشی
color agnosia ادراک پریشی رنگ
anosognosia ادراک پریشی نقیصهای
coconsciousness ادراک چیزهای یکسان
auditory agnosia ادراک پریشی شنیداری
subception ادراک نیمه هشیار
auditory projection area ناحیه ادراک شنیداری
tactile agnosia ادراک پریشی بساوشی
perception مشاهده قوه ادراک
non compos mentis فاقدقوه تعقل و ادراک
pattern perception test ازمون ادراک طرحها
simultanagnosia ادراک پریشی همزمانی
head piece ادراک ادم باهوش
perceptions مشاهده قوه ادراک
perceived self خود ادراک شده
prosopagnosia ادراک پریشی چهرهای
unknowingly غیرقابل ادراک و فهم
unknowing غیرقابل ادراک و فهم
anomaloscope نابهنجاری سنج ادراک رنگ
grips نیروی گرفتن ادراک و دریافت
gripped نیروی گرفتن ادراک و دریافت
gripping نیروی گرفتن ادراک و دریافت
grip نیروی گرفتن ادراک و دریافت
unknowable غیر قابل ادراک و فهم
esthesia فرفیت احساس و ادراک حساسیت
inconceivable غیر قابل ادراک باور نکردنی
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
brainpower قوه ادراک شخص خوش فکروبا قریحه
wot هوش زیرکی فهم ادراک عقل بذله گویی
gestalt psychology مطالعه قوه ادراک و رفتار از نقطه نظرواکنش شخصی در برابرامورکلی
bourgeois <adj.> از ویژگی های این طبقه متوسط، به طور معمول با اشاره به ارزشهای مادی ادراک شده و یا نگرش مرسوم
without understanding فهم چیز فهم نافهم بی ادراک بی شعور
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
imperceivable غیر قابل ادراک غیر محسوس
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
insulator جدا کننده عایق کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com