Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 83 (7 milliseconds)
English	Persian
professed	ادعا شده
Search result with all words
allegation	ادعا
allegations	ادعا
claim	ادعا
claim	دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claim	مدعی به مطالبات ادعا کردن
claimed	ادعا
claimed	دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claimed	مدعی به مطالبات ادعا کردن
claiming	ادعا
claiming	دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claiming	مدعی به مطالبات ادعا کردن
claims	ادعا
claims	دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claims	مدعی به مطالبات ادعا کردن
postulate	ادعا
postulated	ادعا
postulates	ادعا
postulating	ادعا
assertion	تایید ادعا افهارنامه
assertion	ادعا
pretence	بهانه ادعا
pretences	بهانه ادعا
pretenses	بهانه ادعا
disclaimer	رفع کننده ادعا یا مسئولیت
disclaimers	رفع کننده ادعا یا مسئولیت
plea	ادعا
pleas	ادعا
acclaim	ادعا کردن
acclaimed	ادعا کردن
acclaiming	ادعا کردن
acclaims	ادعا کردن
contend	ادعا کردن
contended	ادعا کردن
contends	ادعا کردن
assert	ادعا کردن
asserted	ادعا کردن
asserting	ادعا کردن
asserts	ادعا کردن
plead	در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
pleaded	در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
pleads	در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
profess	ادعا کردن
profess	ادعا یا افهار کردن
professes	ادعا کردن
professes	ادعا یا افهار کردن
professing	ادعا کردن
professing	ادعا یا افهار کردن
pretension	ادعا
pretensions	ادعا
assertive	ادعا کننده
protestation	ادعا
protestations	ادعا
unassuming	بی ادعا
assertor	ادعا کننده
asseveration	ادعا
averment	ادعا
bill of indicment	ادعا نامه
bluser out	با لاف گزاف ادعا کردن
burden of proof	مسئوولیت اثبات ادعا
challengo	ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
claimable	قابل ادعا
estopel	مانع ادعا
exigible	قابل تقاضا قابل ادعا
i do not pretend to sing well	من ادعا نمیکنم که خوب میخوانم
lay claim to	ادعا کردن
posit	ادعا
prescribe to	استناد به مرور زمان دراثبات ادعا
pretend to	دعوی یا ادعا کردن
pretense	بهانه ادعا
professed love	محبت ادعا شده
purporst	مفاد ادعا
re claim	مجددا ادعا کردن
reclaimable	ادعا پذیر
right of begin	حق مدعی در اغازبیان ادعا در محکمه
the burden of proof rests with	اثبات ادعا بر عهده مدعی است
to put in for	ادعا کردن
waiver	صرف نظر کردن از ادعا
cl	ادعا
call someone's bluff <idiom>	ثابت کردن ادعا
have it <idiom>	گفتن ،ادعا کردن
Did I say anything different?	مگر من چیز دیگری گفتم [ادعا کردم] ؟
He is seriously claiming [trying to tell us] that the problems are all the fault of the media.	او [مرد] به طور جدی ادعا می کند که همه مشکلات تقصیر رسانه ها است.
Partial phrase not found.

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com