Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
secondary evidence	ادله فاقداعتبار زیاد
Other Matches
evidance in substanttiation of claims	ادله اثبات دعوی
secta	ادله خواهان دعوی
secondary evidence	ادله درجه دوم
demurrer	ایراد عدم کفایت ادله
indirect evidence	مدارک و ادله غیر مستقیم
load call	وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
summing up evidence	نطق اختتامیه وکیل در انتهای دادرسی که ضمن ان ادله ومدافعات خود را برای هیات منصفه شرح میدهد
compression ignition	احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
demurrer	ایراد میکند که ادله ابرازی برای اقامه دعوی کافی نیست و بالنتیجه خود را به پاسخگویی دادخواست ملزم نمیداند
I didnt get much sleep.	زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
reported	گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
report	گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reports	گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
overbuild	زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect	کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
presumption hominis	قرینه ضعیفه که به فرض وجود ان طرف مجبور به ابراز ادله معارض نیست چون این قرینه به تنهایی ولو با نبودن دلیل معارض قدرت اثباتی ندارد
summings up	خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summing up	خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
surcharge	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed	با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
fulsome	زیاد
in excess	زیاد
to a large extent	زیاد
outrageously	زیاد
vastly	زیاد
supererogatory	زیاد
extortionate	زیاد
squeamishness	زیاد
squeamishly	زیاد
numerous	زیاد
populous	زیاد
too much	زیاد
egregiously	زیاد
for all the world	بی کم و زیاد
overmuch	زیاد
effusively	زیاد
quite a few <idiom>	زیاد
superabundant	زیاد
heart break	غم زیاد
overly	زیاد
immane	زیاد
too	زیاد
intense	زیاد
extortionary	زیاد
in quantities	زیاد
profoundly	زیاد
greatly	زیاد
greatest	زیاد
great-	زیاد
great	زیاد
wide	زیاد
wider	زیاد
widest	زیاد
heavily	زیاد
large adv	زیاد
much	زیاد
heartbreak	غم زیاد
copious	زیاد
highly	زیاد
profusely	زیاد
late	زیاد
ranksack	زیاد
excessive	زیاد
plethoric	زیاد
plaguily	زیاد
over and above	زیاد
extensive	زیاد
very	زیاد
no end of	زیاد
many	زیاد
not a lettle	زیاد
muckle	زیاد
mickle or muckle	زیاد
mickle	زیاد
rife	زیاد
intensely	زیاد
generous	زیاد
thick	زیاد
intensively	زیاد
thickest	زیاد
mortally	زیاد
thicker	زیاد
high	زیاد
hugely	زیاد
tremendously	زیاد
widely	زیاد
highs	زیاد
glaring	زیاد
immoderate	زیاد
swingeing	زیاد
highest	زیاد
musk cat	گریه زیاد
much rain	باران زیاد
multiply	زیاد شدن
multiplies	زیاد شدن
mort	مقدار زیاد
oodles	خیلی زیاد
multiplied	زیاد شدن
multiplying	زیاد شدن
high relief	برجستگی زیاد
manifold	بسیار زیاد
superannuated	زیاد کهنه
terror	ترس زیاد
quaffs	زیاد نوشیدن
quaffing	زیاد نوشیدن
quaffed	زیاد نوشیدن
quaff	زیاد نوشیدن
mass bombing	بمباران زیاد
long range	با برد زیاد
swarms	دسته زیاد
swarmed	دسته زیاد
macro	رشد زیاد
swarm	دسته زیاد
magna cum laude	با امتیاز زیاد
mass casualties	تلفات زیاد
long precision	دقت زیاد
prosternation	سستی زیاد
overwrite	زیاد نوشتن
overvoltage	فشار زیاد
overstock	زیاد پر کردن
overrider	حق دلالی زیاد
heighten	زیاد کردن
heightened	زیاد کردن
heightening	زیاد کردن
heightens	زیاد کردن
at long intervals	بفواصل زیاد
particularity	دقت زیاد
polymathy	دانش زیاد
fixations	دلبستگی زیاد
fixations	عشق زیاد
profuse of gilfts	زیاد بخشنده
profound interest	دلبستگی زیاد
pretentiousness	ادعایی زیاد
pretentiously	با ادعای زیاد
polyuria	ادرار زیاد
polyphagia	اشتهای زیاد
abound	زیاد بودن
overlabour	زیاد کارکردن
overdrssed	زیاد اراسته
over blow	زیاد دمیدن
over anxious	زیاد دل واپس
over anxiety	دل واپسی زیاد
onding	بارندگی زیاد
obstipation	یبوست زیاد
lots	خیلی زیاد
my grief was intensified	غصه من زیاد
over confident	زیاد مطمئن
over estimate	زیاد براوردکردن
overbusy	زیاد مشغول
overburdensome	زیاد سنگین
overload	زیاد پر کردن
punctiliousness	دقت زیاد
overblown steel	فولاد با دم زیاد
over ripe	زیاد رسیده
overloaded	زیاد پر کردن
over issue	زیاد انتشاردادن
overloads	زیاد پر کردن
torrid	زیاد گرم
terrors	ترس زیاد
amplitude	فاصلهء زیاد
boisterously	باصدای زیاد
high altitude	ارتفاع زیاد
carnosity	گوشت زیاد
high altitude	از ارتفاع زیاد
heavy poll	رایهای زیاد
surcharge	زیاد ستاندن
overweight	سنگینی زیاد
consumedly	بطور زیاد
bad nip	تای زیاد
augmenter	زیاد کننده
at a great rat	بسرعت زیاد
an abrupt place	با سراشیبی زیاد
an abundance of	مقدار زیاد
high vacuum	خلاء زیاد
high spin	چرخش زیاد
surcharges	زیاد ستاندن
high pressure	فشار زیاد
high precison	دقت زیاد
at a great penny worth	به بهای زیاد
d. haste	شتاب زیاد
h.f.	بسامد زیاد
eclat	سروصدا زیاد
finicality	خودارایی زیاد
fervidness	گرمی زیاد
fervidity	گرمی زیاد
exuberantly	بفراوانی زیاد
excessive eating	خوردن زیاد
excessive love	دوستی زیاد
floridly	با ارایش زیاد
frequent visiting	دیدنی زیاد
diuresis	ادرار زیاد
dense ignorance	نادانی زیاد
deprecation	افهاربیمیلی زیاد
furor	خشم زیاد
desudation	عرق زیاد
desudation	خوی زیاد
diaphoresis	عرق زیاد
full tilt	باسرعت زیاد
exquisite taste	سلیقه زیاد

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com