Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
poeeping tom
ادمی که بانگاه باعضاء تناسلی واعضای برهنه اطفاء شهوت کند
Other Matches
adnate
مربوط باعضاء تناسلی توام
voyeurism
اطفاء شهوت با نگاه
voyeurs
اطفا کننده شهوت بانگاه
voyeur
اطفا کننده شهوت بانگاه
peeping Tom
اطفا کننده شهوت بانگاه
[اصطلاح روزمره]
peeper
اطفا کننده شهوت بانگاه
[اصطلاح روزمره]
genital eroticism
شهوت تناسلی
genitalia
اندامهای تناسلی الات تناسلی
voluptuous
شهوت پرست شهوت انگیز
extinction
اطفاء
extinguishment
اطفاء
fire control
اطفاء حریق
extinction
اطفاء خاموشی
fire drill
تمرین اطفاء حریق
askant
بانگاه رشک امیز
fire drills
تمرین اطفاء حریق
fire extinguishing system
سیستم اطفاء حریق
To fall in love at first sight.
بانگاه اول عاشق شدن
human being
ادمی
some one
ادمی
human beings
ادمی
adamic
ادمی
the outward man
جامه یا تن ادمی
human kind
جنس ادمی
sculptured head
پیکره سر ادمی
discharge indicator disc
دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق
lackbrain
ادمی تهی مغز
scaremonger
ادمی که ایجادوحشت بیموردکند
you are a nice person
عجب ادمی هستید
wise guy
ادمی که خود را داناپندارد
scaremongers
ادمی که ایجادوحشت بیموردکند
irrepressible joy
ادمی که نتوان جلواوراگرفت
ne'er do well
ادمی که امیدبهبودی برایش نیست
lycanthrope
ادمی که بشکل گرگ درامده باشد
playgoer
ادمی که قالبا بنمایش میرود نمایشرو
the pilgrimage of life
زندگی چندروزه ادمی دراین جهان
point of honour
موضوعی که شرف ادمی وابسته بان است
amputees
ادمی که دست یا پا و یا عضودیگرش قطع شده باشد
amputee
ادمی که دست یا پا و یا عضودیگرش قطع شده باشد
monogenism
عقیده باینکه همه تژادهای ادمی از یک تخم هستند
laparectomy
برش بخشی از روده که درپهلوی ادمی واقع است
kenosis
اعتقادباینکه مسیح بصورت ادمی جنبه خدایی را ازخوددورساخته است
copulatory
تناسلی
reproductive
تناسلی
genital
تناسلی
sexual organs
تناسلی
sexual
تناسلی
private
اعضاء تناسلی
privates
اعضاء تناسلی
pregenital
پیش تناسلی
genital organs
الات تناسلی
genital character
منش تناسلی
gonopore
سوراخ تناسلی
genital phase
مرحله تناسلی
genital zone
ناحیه تناسلی
urinogenital
ادراری- تناسلی
genitals
اندامهای تناسلی
genitalia
اندامهای تناسلی
genito urinary
تناسلی وبولی
genital organ
الت تناسلی
genito urinary
تناسلی بولی
generative glands
غدههای تناسلی
urogenital
ادراری- تناسلی
untented
برهنه
oats
جو برهنه
sky clad
برهنه
stripped
برهنه
starkers
برهنه
baldly
برهنه
denudate
برهنه
naked
برهنه
nudes
برهنه
discalceated
برهنه
nude
برهنه
discalceate
برهنه
baldest
برهنه
bald
برهنه
balder
برهنه
evite
زن برهنه
genie
مربوط به اندامهای تناسلی
genies
تولید کننده تناسلی
genies
مربوط به اندامهای تناسلی
genie
تولید کننده تناسلی
genitourinary
جهاز تناسلی وادراری
penises
الت تناسلی مرد
penis
الت تناسلی مرد
genitalic
مربوط به الت تناسلی
antheridium
عضو تناسلی نر در نهانزادان
body cell
یاخته غیر تناسلی
sexual organ of either sex
الت تناسلی زن یا مرد
willy
آلت تناسلی بچه
willie
آلت تناسلی بچه
peter
[American English]
آلت تناسلی بچه
gymnosophist
فیلسوف برهنه
gymnopterous
برهنه بال
gymnostomous
برهنه دهان
gymnocarpous
برهنه میوه
gymnospore
هاگ برهنه
denudation
برهنه سازی
stark naked
بکلی برهنه
stripteaser
رقاصه برهنه
divestiture
برهنه سازی
lay bare
برهنه کردن
achene
تخم برهنه
adamite
ادم برهنه
nakedly
برهنه وار
gymnogynous
برهنه تخمدان
denuding
برهنه کردن
denudes
برهنه کردن
denuded
برهنه کردن
denude
برهنه کردن
stripping
برهنه سازی
uncovers
برهنه کردن
uncover
برهنه کردن
strip
برهنه کردن
barehanded
<adj.>
با دست برهنه
to bare
برهنه کردن
to lay bare
برهنه کردن
disrobe
برهنه کردن
undressed
لخت برهنه
widowed of fruits
برهنه از میوه
disrobing
برهنه کردن
disrobes
برهنه کردن
disrobed
برهنه کردن
bareback
سواراسب برهنه
barebaked
سواراسب برهنه
uncovering
برهنه کردن
peeled
زائر برهنه
sexual
وابسته به الت تناسلی و جماع
phallus
الت تناسلی مرد کیر
gashing
الت تناسلی زن مقاربت جنسی
gashes
الت تناسلی زن مقاربت جنسی
gashed
الت تناسلی زن مقاربت جنسی
gash
الت تناسلی زن مقاربت جنسی
phalluses
الت تناسلی مرد کیر
phalli
الت تناسلی مرد کیر
genitourinary
وابسته به دستگاه اداری تناسلی
bared
برهنه کردن اشکارکردن
barer
برهنه کردن اشکارکردن
bare
برهنه کردن اشکارکردن
bares
برهنه کردن اشکارکردن
barest
برهنه کردن اشکارکردن
baring
برهنه کردن اشکارکردن
peeled
برهنه نخ نما شده
aphyllous
بی شاخ و برگ برهنه
magascopic
نمودار بچشم برهنه
bald animal or tree
درخت یا حیوان برهنه
eros
شهوت
appetite
شهوت
ruts
شهوت
desire
شهوت
conoupiscence
شهوت
desires
شهوت
desiring
شهوت
carnality
شهوت
appetites
شهوت
rut
شهوت
concupiscence
شهوت
passion
شهوت
lust
شهوت
urogenital
وابسته به دستگاه ادرارو اعضای تناسلی
priapus
خدای قدرت تناسلی جنس مذکر
anaphrodisia
داروهای فلج کنندهء اعضاء تناسلی
urolagnia
شهوت ادراری
urethral erotism
شهوت میزراهی
voluptuousness
شهوت رانی
salacious
شهوت پرست
eroticism
شهوت گرایی
voluptuate
شهوت انگیزکردن
red-hot
<adj.>
شهوت انگیز
obscene
شهوت انگیز
flesh
جسم شهوت
lewdness
شهوت پرستی
sensuality
شهوت پرستی
juicy
<adj.>
شهوت انگیز
lascivious
شهوت انگیز
lecherous
شهوت پرست
salacity
شهوت رانی
salaciousness
شهوت رانی
anaphrodisiac
کاهنده شهوت
erotism
شهوت گرایی
organ eroticism
شهوت اندامی
orality
شهوت دهانی
oral eroticism
شهوت دهانی
liking
شهوت ومیل
lustfully
از روی شهوت
graphomania
شهوت نوشتن
tasty
<adj.>
شهوت انگیز
alloeroticism
شهوت دگرگرا
anal eroticism
شهوت مقعدی
alloerotism
شهوت دگرگرا
satyriasis
شهوت پرستی
anal erotism
شهوت مقعدی
sexiness
شهوت انگیزی
anality
شهوت مقعدی
anaphrodisia
کاهش شهوت
fellatio
تحریک الت تناسلی مرد بوسیله زبان
an irrepressible person
نتوان از او جلوگیری کرد ادمی که نتوان جلوی او راگرفت
indecent exposure
نمودار سازی تن برهنه درپیش مردم
passionately
بطور شهوت امیز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com